بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد عليرضا اسدي لاري : شهيد عليرضا اسدي لاري در روز پنج شنبه 22 آبان ماه سال 1342 شب ولادت با سعادت حضرت زهرا ( عليه السلام ) در بيمارستان شير و خورشيد آبادان متولد گرديد . که والدينش او را عليرضا ناميدند تا حدود چهارده ماهگي در خانه شريکي آموزگاران آبادان بود که بعداً به شيراز منتقل و در خانه محقري سکونت نمود . مورد لطف و محبت خانواده بود از همان اوان کودکي شخصي خودرو بود مستقلاً کارهاي مربوط به خود را انجام مي داد . دوران ابتدايي را در دبستان روستاييان و راهنمايي در مدرسه شرقي و متوسطه را در هنرستان ميثم با اتکال به خدا و هوشياري تمام گذراند . عليرضا ورزش دوست بود و به بازي فوتبال علاقه داشت . از اوايل انقلاب اسلامي فعالانه در راهپيمايي ها شرکت مي نمود و از افرادي بود که در 22 بهمن وارد شهرباني شيراز گرديدند انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و اولين آرزوي مسلمين به تحقق پيوست . عليرضا با وجود مطالعه دروس خود در کلاس هاي تابستاني و ايدئولوژي و فوق برنامه هاي قرآن ، عربي ، و اصول عقايد و اخلاق اسلامي در مدرسه آقا باباخان و مسجد توکلي و مدرسه قائم که به وسيله انقلابيون تشکيل مي گرديد شرکت مي کرد . اکثر اوقات بيکاري را به کارهاي عام المنفعه مي پرداخت . تابستان در جهاد سازندگي جهرم و سپيدان به کشاورزي و لوله کشي اطراف فعاليت داشت . به طوري که آثار آن ها موجود است . به خوراک علاقه نداشت و به موجودي در منزل اکتفا مي نمود و در صفوف نان و گوشت و غيره توقف نمي کرد . ايام را با هر سختي و مشکلاتش مي گذراند و اوايل جنگ تحميلي عراق در ايران اسلامي مصادف با سال چهارم هنرستان وي بود که جهاد به وسيله رسانه هاي گروهي طلب ياري کرد و عليرضا اين ندا را لبيک گفت و عازم جبهه حق عليه باطل گرديد و حدود دو ماه در گروه نامنطم دکتر چمران مشغول خدمت بود که پس از اين مدت مراجعت نمود و به تحصيل ادامه داد در اين مدت بيشتر هم و غم او جبهه بود تا اين که امتحانات نهايي خرداد ماه 1360 را به پايان رساند و فوري عازم ميدان نبرد گرديد . عليرضا پس از مدتي دوباره به شيراز آمد ، مجدداً فعاليت نمود تا از ارگان هاي انقلابي رسماً معرفي گردد و به جبهه عازم شود که يک مرتبه عازم اهواز شد ولي فوراً مراجعت نمود و گفت : گروه نامنظم جزء سپاه گرديده . دوباره فعاليت نمود چون مدتي به طول انجاميد . چند روز به مسافرت و زيارت مشهد رفت تا اين که به نيروي الهي عليرضا جهت دوره به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قبول شد که از رسانه هاي گروهي شنيد جبهه رفته ها مي توانند ثبت نام کنند و اعزام شوند . لذا 29/11/1360 وصيت نامه اي تنظيم کرده بود که مهمترين مواد آن دعا به امام است و عوض نکردن ولايت فقيه را با چيز ديگر قيد نموده بود و سفارش کرده بود پاکت وصيت نامه را پس از شهيد شدن باز نماييد . عليرضا به ميدان نبرد شتافت و آن قدر رشادت و فداکاري نمود تا اين که روز موعود فرا رسيد . در 2/1/1361 در عمليات ظفرمندانه فتح المبين در شهر شوش اين شهر شهيدان گمنام بر اثر اصابت ترکش خمپاره مزدوران بعثي صهيونيستي صدام تکريتي اين ديار فاني را ترک نمود و به لقاء الله شتافت عليرضا به سوي خدا شتافت و راه غرق در خونش را به ارمغان گذاشت که راهش را ادامه دهيم . روحش شاد و يادش گرامي باد . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه من عليرضا اسدى لارى كه به تاريخ 29/11/60 نوشتهام. اولين مطلب اين كه پيش از مرگ من اين وصيتنامه را نخوانيد. دومين مطلب اين كه حدود يك ماه روزه واجب و دو ماه (روزى 17 ركعت) نماز قضا دارم. پدر، مادر، خواهران و خويشان عزيزم، من فرزند و برادر و قوم و خويش خوبى براى شما نبودم. اميدوارم كه همه من را حلال كنند. با اينكه من لايق اين نيستم كه به شما توصيهاى بكنم، اما شايد حرف كسى كه انشاءالله در راه خدا قدم برداشته كمى معتبر باشد. اول اينكه تشييع جنازه شهيدان را هرگز فراموش نكنيد. دوم، بعد از كارهاى واجب دعاهاى كميل را نيز فراموش نكنيد. سوم، اگر كسى بخواهد روح مرا شاد كند يك روز روزه با 17 ركعت نماز به من هديه كند كه خدا انشاءالله از من و قبول بفرمايد. چهارم و مهمترين توصيه اينكه بعد از دعا بجان امام هميشه در خط او بوده و ولايت فقيه را كه استمرار رهبرى انبياء بوده و هست و خواهد بود هرگز با چيز ديگرى عوض نكنيد.
در آخر از همه خانواده و دوستان و آشنايان حلالبودى مىطلبم.
والسلام - عليرضا اسدى لارى- به تاريخ 29/11/1360