بسم الله الرحمن الرحيم
از شهر و ديار و از همدم خويش ، بگسسته و با خداي پيوند زدند . شهيد محمدنبي جوکار در سال 1343 در ميان خانواده اي مومن و متعهد پا به عرصه ي وجود نهاد در سن شش سالگي وارد دبستان شد و دوران ابتدائي را در دبستان شهيد پناهي به پايان رسانيد و پس از آن به علت ميسر نبودن امکانات تحصيلي در منطقه مجبور به ترک تحصيل شد با شروع شدن جنگ يکپارچه خود را وقف جنگ و اسلام نمود از حضر آبادان تا قافله ي کردستان ، از آزادي خرمشهر و تا قله هاي سر به فلک کشيده حاج عمران در تمامي اين ها حضور فعال داشت . کساني که او را مي شناسند او را شهيد زنده مي خوانند در طول مدتي که در جنگ بود شايد به جرات مي توان گفت که يک شب نافله شبش ترگ نشد به حق که شير روز بود و زاهد شب آثار تهجد و ذکر شبانه در سيماي شاد و چشمهاي او مشهود بود برادراني که با او بودند مي گفتند که شبهاي دعاي کميل بلند مي شد ومحل تاريکي را انتخاب مي نمود و انگار که با معشوقش خلوت کرده و راز و نياز مي کند آنقدر با اخلاص و پاک بود که به همه روحيه مي داد از شجاعت بسيار والائي برخوردار بود که اين از ايمان چون کوهش بود که به قول امام صادق عليه السلام المؤمن کل جبال الرسخ مومن مانند پاره کوه استوار است که اين انسان پاک الحق مصداق اين گفتار امام صادق عليه السلام بود هر وقت جهت مرخصي به ده مي امد تمامي دوستان و اقوام را با عملش نصيحت و موعظه مي نمود انساني پرهيزگار و بري از هر گونه آلايش بود بسيار متواضع و شاکر بود اينقدر به بسيج و سپاه علاقه مند بود که بيشتر مرخصي اش را در بسيج مي گذرانيد و آخر کلام بايد بگويم گوهري نشناخته و گمنام .ايشان از اين همه فداکاري و رشادتها که قلم از نوشتن آن قاصر و از ادراک ما خارج مي باشد سرانجام در سحرگاه خونين مورخه 21/12/1362 در حالي فرمانده قبضه ي توپ 106 بود و دشمن را در پاسگاه طلائيه به ذلت و خواري کشانده بود مورد اصابت توپ مستقيم دشمن قرار گرفت و به لقاء حق پيوست . روحش شاد و ياد و خاطره اش گرامي باد . والسلام
بسم رب الشهدا و الصدیقین
وصیت نامه شهید محمد نبی جوکار: در این برهه از زمان که کفار و جهانخواران شرق و غرب به مقابله با اسلام و نظام اسلامی شتافتند ما نیز باید به این وظیفه و فرایضه اسلامی عمل کنیم و به مقابله با کفار برویم و امانتی که نزد ما است نیز ادا نمائیم پروردگارا اینک برای رضای تو و برای خشنودی تو و به امر خلیفه بر حق تو که نائب صاحب الزمان نیز می باشد قدم به صحنه جهاد بر علیه کفر می گذارم بدان امید که یا مرا به فیض شهادت برسانی تا شاید کفاره ای باشد برای محو گناهان و ادای دینی در مقابل جمهوری اسلامی و یا مرا بیامرزی و توبه ام را بپذیری که در هر حال بتو نیازمندم خدایا این قطره خون ناچیز و جان ناقابل مرا برای گسترش اسلام در حضور بپذیر و اگر جان ما آن ارزش را که دارد که برای اسلام فدا شود و السلام پیش ؟؟؟ صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم و شهید شویم حال که به جبهه می رویم و پا در چکمه می کنم و سینه دشمن را نشانه می روم نه به خاطر کینه و دشمنی بلکه احیاء دینم و صدور انقلاب است . مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ، چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم . والسلام 20/1/1362