کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
16:35
ابوالحسن پالیزدان(غلامی)

ابوالحسن پالیزدان(غلامی)

فرزند صفر

تاریخ تولد
1349/06/30
تاریخ شهادت
1367/04/04
محل شهادت
جزیره مجنون
محل تولد
فارس - فراشبند-دژگاه
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیر انداز
نحوه شهادت
شیمیایی
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم رب الشهداء و الصديقين
زندگي نامه شهيد ابوالحسن غلامي ، فرزند صفر ؛ شهيد ابوالحسن غلامي اولين فرزند خانواده من او در سال 1349 در روستاي محروم و دور افتاده دولت اباد دژگاه از توابع شهرستان فراشبند در خانواده اي فقير اما مذهبي و متدين ديده به جهان گشود .از کودکي با همسالانش تفاوت داشت و بسيار فعال بود .شوشق و ذوق بسيار و علاقه وافر او به آموختن و دانستن ، پدر و مادر را بر آن داشت تا اسمش را در تنها مدرس روستا بنويسند و اين آتش برافروخته در وجود او را شعله ور گردانيد . وي در کنار درس و مدرسه به مطالعه کتابهاي مذهبي ، داستان و قرآن مي پرداخت . روحيه گذشت و فداکاري او موجب شده بود ت افراد زيادي مجذوب شخصيت شهيد شوند .سال دوم ابتدايي شهيد همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي بود اما او با ذهن کودکانه اش نمي توانست درک کند که اين پيروزي به خاطر چه بود و چرا مردم به خاطر اين پيروزي ،پاي گلوله مي ايستادند . سرانجام دوران ابتدايي را با موفقيت و رتبه عالي در روستا به پايان رساند و به دليل عدم وجود مدرسه در روستا ، مجبور شد به شهرستان جم در استان بوشهر برود . آن سالها با شورع جنگ تحميلي همزمان بود .او در تابستان ها به خانه بر مي گشت و در مغازه کوچکي که پدرش داشت مشغول به کار مي شد و از هيچ کمکي به پدر و مادر خود دريغ نمي کرد . اين شهيد بزرگوار که از هوشي سرشار برخوردار بود ، از دانش آموزان خوب و ساعي مدرسه ي محل زادگاهش بود و در جمع هم شاگردي ها از نظر توان جسمي و بدني نيز زبان زد بود . با اين تفاضيل دوران ابتدايي را با موفقيت به پايان برد و در اين دوره به علت پشتکار فراوان عليرغم سن و سال کم ، خانواده را در تهيه ي مايحتاج زندگي کمک کرد . دوران راهنمايي را نيز به طور ناقص در زادگاهش سپري کرد و بالاخره در اوان جواني با توجه به قوي بودن پايه هاي اعتقادي و حس احساس مسئوليت در وجود پاکش جهت دفاع از اسلام و ميهن عزيزمان ايران به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد و در زماني که منطقه جزيره مجنون از سوي صداميان وحشي به شدت مورد تهاجم سلاحهاي شيميايي قرار گرفت اين شهيد عزيز نيز شربت شهادت را نوشيد و به منتها آرزويش که همانا ديدار خود بود جامه عمل پوشانيد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد . والسلام
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى و با سلام به ارواح شهداى صدر اسلام تا شهداى خونين كربلا شما برادران وظيفه اى كه بر عهده تان است حفظ و نگهدارى از امام عزيز و نگهبانى از انقلاب شكوهمند اسلامى است. اى امت حزب الله و شهيد پرور اگر من شهيد شدم بايد شما سنگرها را محكمتر كنيد و هميشه در جبهه بمانيد تا پيروزى حق عليه باطل . شما هستيد كه راه حسين (ع) را بايد ادامه دهيد و با سلاحتان قلب دشمن را هدف بگيريد كه ديگر هيچگاه در جبهه ها حاضر نشوند. و به تمام خواهران سفارشم اين است كه حجاب خود را رعايت كنند و خداى نكرده با در آوردن چادرهايتان آروزهاى دشمن را روا داريد اين جنگ اگر 20 سال هم طول بكشد ما باقدرت و توان جلو تمام ابرقدرتها ايستاده ايم و هيچگونه ترسى نداريم حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست .من وصيتم به اين مردم اين است كه بعد از ما جبهه ها را پر كنند و گردان به گردان راهى كربلا بشوند و از پدرم و مادرم مى خواهم كه براى من زحمت كشيده اند مرا ببخشند. اگر شما ببخشيد خدا هم مى بخشد اگر من گناه كرده ام كه قيامت گناهم را ببخشد ما تمام عزيزانمان را براى حفظ اسلام فدا كرديم،نه براى مال نه براى چيزى ،بلكه فقط براى اسلام .وصيتم به برادرم كرامت اين است كه بخدا از من سلاح گرم مرا بردارد و على وار بجگند تا اينكه يا شهادت يا زيارت .و وصيتم به بردارم روح الله اين است كه اصلا احساس بى برادرى نكند و انشاالله بزرگ بشود و مانند ساير عزيزان بجنگند و خواهرانم از شما مى خواهم كه اصلا گريه و زارى نكنيد و با حفظ حجاب مانند زينب كبرى باشيد مرا نزديك مسجد قديمى دفن كنيد كنار چهار گوش قبر برادرم عبدالرحمن موسائى برادر حقير شما ابوالحسن غلامى .والسلام .