کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
17:28
سیدابوالقاسم هاشمی

سیدابوالقاسم هاشمی

فرزند سیدمحسن

تاریخ تولد
1347/03/01
تاریخ شهادت
1364/06/15
محل شهادت
حاج عمران
محل تولد
فارس- کازرون -خشت
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
مفقود-تفحض
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد ابوالقاسم هاشمي - قاسم در سال 1353 به دبستان رفت تا پايگاه علم علم و توحيد تزکيه و تعليم را نگهبان و حراست نمايد و علم براي رضاي خدا را توام با عمل بياموزد تا در آسمان فرشتگان بزرگش خوانند پس از گذراندن دوره ابتدايي با موفقيت کامل در هر سال وارد مدرسه راهنمايي شد واز هيمن دوران بود که آگاهانه تر هر کاري را انجام مي داد چرا که انساني شايسته و نيک انديش بود پس از گذراندن دوران راهنمائي با موفقيت هر چه تمامتر وارد دبيرستان شد اينجا بود که مسئوليت و رسالت سنگين تر مي شد و همين سنگيني رسالت او را بر آن داشت تا نامش را بعنوان يک بسيجي در بسيج خشت ثبت نمايد تا اين حرکت انقلابي نقطه عطفي باشد در زندگيش براي رسيدن به يک هدف عالي که خودش در انتظار رسيدن به آن هدف همچون شمع مي سوخت سپس به محض تشکيل شدن پايگاه مقاومت فوراً به عضويت پايگاه در آمد . و در اين دوره بود که آموزش نظامي را فرا گرفت و دعوت رهبر بار براي مقابله با دشمنان اسلام لبيک گلفته و چندين مرحله به جبهه هاي جنگ شتافت و به جمع رزمندگان اسلام پيوست . و هر بار که از جبهه بر مي گشت بشاش تر و خوش روتر بود و به خانواده اش مي گفت : جبهه جاوئي است که انسان مي فهمد بنده خدا بودن يعني چه و جبهه را محل نزديک شدن به خدا تلقي مي کرد بالاخره سال سوم دبيرستان را با موفقيت بپايان رسانيد که سرانجام نادي خداند او را نداد و قاسم که بيش از 18 سال نداشت براي سومين بار به جبهه هاي نورعليه ظلمت شتافت . جبهه اي که به قول خودش از همه جا برايش بهتر بود تا همچون رزمندگان و ياوران حسين بن علي عليه السلام روح اله زمان را ياري کرده و در عمل حب قلبي خويش را نسبت به اسلام و امام امت ابراز نمايد و با خون خويش درخت پر بار اسلام را آبياري کند تا اينکه در روز 18/6/64 در عمليات قادر هنگاميکه تمام وجود خويش را براي مبارزه با دشمنان اسلام در طبق اخلاص گذاشته بود اسلحه خود را برداشته دندانهاييش را به هم فشرده و گامهاي استوار خويش را درراه خدا سنگين تر به جلو مي انداخت تا برود و به دستور قرانش ريشه ظلم و ستم را بکند ناگهان لحظه موعود فرا رسيد و فرشته حق قاسم را به ميهماني معبودش فرا خواند و همانطوري که خودش شهادت را از عسل شيرين تر مي دانست عاشق وار رفت تا معبودش را پيدا کرده و به سوي او بشتابد. روحش شاد و راهش مستدام باد .
بسم الله الرحمن الرحيم بنام خدائى كه ما را آفريد و سپس مهربانانه بسوى خويش فرا خواند . خدايا خجالت مى كشم كه بعنوان يك رزمنده وصيت نامه بنوسم و خود را رزمنده در راه تو قلمداد نمايم ولى چه كنم تكليف است و بايد آن را انجام دهم خدايا بدان و شاهد باش كه من فقط براى رضاى تو و براى دفاع از اسلام و ناموس و شرف به اين نقطه مقدس پا نهادم و جز رضاى تو را نمى جويم اى امت شريف و قهرمان شما را به خون آن جوان سرو قامت و حلقه بدست كه تازه داماد بود و ناگه تيرى از دست خصم زبون بى شرمانه بيرون آمد و قلبش راشكافت سوگند مى دهم كه دست از يارى رهبر و اسلام بر نداريد نماز جمعه را هر چه پر شكوه تر بجاى آوريد زيرا نماز جمعه وحدت شما را به همراه دارد و وحدت هم رمز پيروزى است . وبعد از شما خانواده عزيزم تقاضا مندم كه در مرگ سرخم كه تولدى نو در جهانى با عظمت تراست گريه و زارى نكنيد و صبر را پيشه كنيد كه ان الله مع الصابرين . و بدانيد كه من همچون حضرت قاسم شهادت را از عسل شيرين تر مى دانم . تو اى مادر عزيزو غم پرورم ايمان دارم كه اميدها در دل داشتى اميد داشتى دامادم كنى ، اميد داشتى كه دستم را حنا بندان كنى ولى به تو مى گويم ناراحت نباش چون كه خدا دستم را حنابندان نموده در عزايم نمى گويم كه گريه نكن ولى كارى نكن كه باعث ناراحتى من شود زيرا تو مادرى و هر مادرى گريه بر نعش فرزندش را دوست دارد . شما دوستانم كه از جانم عزيزتريد را به صبر و تقوى دعوت مى كنم و از شما مى خواهم كه پرچم از دست افتاده‌ام را بگير و بسوى قله پيروزى حركت كنيد . شما دانش آموزان بدانيد كه چشم اميد رهبربه شما ست پس به وظيفه خود عمل نمائيد و گول زمزمه هاى شوم دشمنان اسلام را نخوريد . والسلام قاسم هاشمى 26/5/64