بسم الله الرحمن الرحيم . در سال 1338 در يک خانواده مستضعف و فقير عشايري از پدر و مادر مستمند و بي چيز فرزندي به نام عين اله پا به عرصه حيات نهاد مدت دو سال اول شيرخوارگي تمام شد و در سال 1342 پدر مسنش چشم از جهان پوشيد و يگانه فرزندش را بي سرپرست باقي گذاشت و خود راهي دنيائي ديگر شد آرزويش در اقيانوسهاي بيکران غرق شده و اميد زندگيش به يغما رفت و مديون مادر گرديد مدت چندين سال به صورت يتيمي در خانه عموهايش زندگي کرد اما مادرش همچنان از او مواظبت مي کرد تا اينکه به سن هفت سالگي رسيد با دوستان و آشنايان روزي 25 ريال کار مي کرد که هنگام شب تحويل مادرش مي داد مدت چند سال با اين وضع در حومه فلکه فرودگاه در خانه که از قوطي هاي روغن نباتي درست شده و کپر نام داشت زندگي نمود روزگار تلخ و غم انگيز داشت هميشه فقير و بيچاره بود مأيوس و درمانده اميدش به يغما رفته آفتاب زندگيش در تاريکها موج مي زد قدرت و توانائي کار کردن نداشت اما شکم گرسنه او را به کار وا مي داشت اوايل زندگي چند سالي شبها مدرسه مي رفت و روزها را به کار مشغول بود اما بعدا بر اثر نداشتن امکانات بناچار به ادامه تحصيل خاتمه داد و شبانه روز به کار کردن پرداخت روزها را توأم با هزاران مشقت پشت سر مي گذاشت ناگهان زميني که در آن کپر ساخته بود صاحبش برخاست آنها را تحت فشار قرار داده کپرها را ويران نمود . بيچاره ها چون راه حلي براي خود وجود نداشت . بالاجبار به بالاي عادل آباد محلي که باغ مصلائي نام دارد اکنون به زاغه نشينان معروف است کوچه نمودند . مدتي در اين محل در چادرهاي فرسوده و مندرس زندگي کرد و بعدا در يک اطاق خانواده اش که اکنون مادرش در آنجاست مستقر شد مدتي با اين وضع در گودها و در خانه گلي خويشان خود به زندگي بي اساس خود ادامه داد . تا اينکه ملت قهرمان ايران بر عليه رژيم منحوس پهلوي قيام نمودند و در گوشه و کنار راهپيمائي شرکت مي کرد اندک اندک بقيه بچه ها را به تظاهرات وادار مي ساخت و خود در پيشاپيش آنها شعار مي داد پس از سقوط رژيم که پيروزي انقلاب در ايران برقرا شد پيرو خط امام بود راه اسلام را در پيش مي گرفت در تشييع جنازه برادران شهيد شرکت داشت هميشه جمعه را به نماز جمعه و براي همکاري برادران شهيد در ختم آنها به مسجد مي رفت روزهاي جمعه به قبرستان و سپس به عيادت مجروحين به بيمارستان ها مي رفت . حتي در وصيت نامه اش هم نوشته بود من زماني که به تشييع جنازه برادران مي روم افسوس مي خوردم که من چرا در بين آنها نيستم زيرا من هم يک ايرانيم بايد از وطنم ، ناموسم دفاع کنم چرا جوانان جان برکف در جبهه ها شبانه روز مي رزمند ولي من به خواب غفلت فرو رفته ام . من هم بايد بروم . در کنار برادرانم بجنگم . بالاخره چون عاشق جبهه بود با خلوص نيت و با وجدان پاک و مملو از شور و هيجان شتابان اوايل اسفندماه سال 60 جهت دفاع از وطنش به برادران بسيجي پيوست مدتي در کازرون فنون جنگ را آموخت بطوريکه 27 اسفند 60 به جبهه شوش اعزام شد و در حمله يازهرا و در فتح المبين هنگام صبح روز پنجم فروردين ماه سال 61 در تپه رقابيه به لقاءالله پيوست . و با نثار کمي از خون پاک خود نهال اسلام عزيز را آبياري نمود .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه عين الله فاضلي مند خدانگهدار
اي مادرم من مي روم تا با کفار بجنگم براي من گريه نکنيد واز خداوند بخواهيد که امام امت را تا انقلاب مهدي(عج)نگهدارد اي مادر بهتر از جانم مرا حلال کن هرچه تا بحال به تو بد کرده ام مرا ببخش من نمي خواستم بعد از من تو تنها بماني به خدا سوگند قلبم ووجدانم به من اجازه نمي دهد که در بين جوانان ايراني که به جبهه اعزام مي شوند من در داخل آنها نباشم من مي روم تا شهيد شوم مي روم تا راه حسين را طي کنم چون راه حسين راه خداست من از دشمن نمي ترسم مي خواهم در راه خدا گام مثبتي بردارم من مي دانم که تو زحمات زيادي در حق من کشيده تا من را بزرگ نموده اي من هروقت که شهيد به شيراز مي آيد در تشييع آن شرکت مي کنم ودلاوري آن را مي بينم گريه ام مي گيرد افسوس مي خورم که چرا من با آنها همسنگر نيستم زيرا من هم ايرانيم بايد از دينم از وطنم از ناموسم دفاع کنم من اجازه نمي دهم کفار به دين ومملکت عزيز ايران تجاوز کنند تا جان در بدن دارم مبارزه مي کنم پيام من اين است هرکي که نسبت به امام وانقلاب منکر شه با آن مبارزه کنيد وآن را سرکوب نمائيد که آن ضد خدا وقرآن-دين-ايمان است به تمام قومان وخويشان بگوئيد مرا حلال کنند.بدهي من به شرح زير است:
از يدالله عمويم دو هزار تومان گرفته ....10هزار تومان به بانک بدهکارم پرداخت نمائيد که زير دين آن نباشم به محمد تابوک زن عادل آبادي 300تومان بدهکارم.
واسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته جان فداي اسلام عين الله فاضلي مند.