بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد سيروس يزدان پناه
اين دنيا انسان هايي هستند که جان خود را در راه اسلام وناموس ودفاع از حق وحقيقت فدا کردند هيچ کسي جز خداوند باريتعالي ترسي به دل ندارند وچه بسيار مهربان وبا گذشتند پدرمن نيز ؟؟آنها بود که زندگي خود را وقف آزادي ودفاع از اسلام مي کرد ومدت ده سال از بهترين سال هاي جوانيش را در اردوگاه عراقي ها با آزار واذيت وشکنجه سپري کرد تا اسلام زنده بماند وقرآن را از حفظ بود وبه گفته ها ودستورات خداوند عمل مي کرد وشب ها که مشغول نماز شب بود وبا خداوند در حال رازونياز بود با خداوند همين طور اشک مي ريخت واز خداوند طلب خير مي کرد براي اسلام ورهبر عزيزمان دعاي خير مي کرد وطول عمر زياد.براي اسلام پاک بود به طوري که هنوز پس از پنج از شهادتش مي گذرد هنوز بوي عطر وي در تمام اتاق ها وخانه به مشام مي رسد وگفته هايش همانند چراغي دلمان را نوراني مي کند از اسارت که آمد خسته وشکسته شده بود ولي خود را شاد مي گرفت که ما ناراحت نشويم خاطرات اسارت اصلا خوب نبود که قابل صحبت باشد ولي مي گفت بخاطر عزاداري امام حسين(ع)شکنجه هاي زيادي آنها را مي کردند وهنگام دعا خواندن با شلاق وکابل آن را کتک مي زدند به طوري که هنگام شهادت جاي کابل ها در روي کمرش مانده بود هيچ وقت ؟؟؟که پدرم از اسارت صحبت بکند او آمد وپس از ده سال هم آمد ده سالي که هم براي او سخت بود وهم براي ما وهميشه مي گفت غير از حق وحقيقت از جمهوري اسلامي عزيزمان که هميشه پايدار وزنده وپاينده باشد هيچ چيز نمي خواهم من فقط براي وطنم ورضاي خدا مي جنگيدم وما را هميشه تشويق به نماز وقرآن خواندن وورزش مي کرد وبه ما مي گفت براي حفظ جمهوري اسلامي هيچ وقت غافل نشويد وانسان بايد هميشه توکلش بخدا باشد.از اين ناراحتم که پس از ده سال اسارت وده سال هم که پيش ما بود با اين که شيميايي وناراحتي هاي فراواني که داشت از کبد،معده واعصاب وروان هم داشت حتي ماشيني هم نداشت.روحش شاد ويادش گرامي باد