کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
14:32
شیرعلی سلطانی

شیرعلی سلطانی

فرزند امیر

تاریخ تولد
1327/04/01
تاریخ شهادت
1361/01/02
محل شهادت
شوش
تحصیلات
ابتدایی
محل تولد
فارس - شیراز - شیراز
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
فرمانده دسته
نحوه شهادت
گلوله آر-پی-جی
نوع خدمت
سپاه
محل دفن
-
عضویت
کادر ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم
<br>
<b>زندگينامه سردار شهيد شير علي سلطاني<b>: پا كه در آستان مسجد المهدي (عج) مي گذاري شميم عطر شهادت تو را سرمست مي كند . در ناگزير رفتن و ماندن ، حسي نجيب ، تو را به سمت كتابخانه ي مسجد مي كشاند. در عطر تغزل و باروت گم مي شوي و چشم هايت به مقبره اي كوچك مي افتد كه مردي بزرگ با تني بي سر در آغوش شهادت آرميده است آخرين واگويه هاي خود را كه بر سنگي كبود نقش بسته است مرور مي كني : آرامگاه ابدي شهيد حاج شير علي سلطاني فرزند امير متولد 1327 كه در تاريخ دوم فروردين ماه 1361 در منطقه ي شوش و در جريان عمليات فتح المبين به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد. شهيد سلطاني در محله ي كوشك قوام در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود . وي تحصيلات خود را تا سال ششم ابتدايي ادامه داد اما بر حسب علاقه به تحصيل در حوزه هاي علميه روي آورد. اين شهيد بزرگوار در ايام شكوهمند انقلاب اسلامي و همزمان با اوج گيري مبارزات امت اسلامي عليه حكومت ستم شاهي در بسياري از فعاليت هاي سياسي و انقلابي شركت كرد و در اين مسير بارها از سوي مقامات امنيتي رژيم مورد بازخواست قرار گرفت . وي پس از پيروزي انقلاب به جرگه ي سبزپوشان و چندين بار در جبهه حضور يافت. شهيد سلطاني ايام جواني دل سروده هاي خود را كه از زلال روحي آرام و ملكوتي سرچشمه مي گرفت با صداي دلنشين و خوش آواي خويش در هم آميخته و مجالس و محافل مذهبي و شامگاهان مغموم جبهه را با طنين كلام آسماني خود شور و حالي خاص مي بخشيد . هنوز آوازهاي زخمي او از گوشه گوشه ي جبهه هاي جنوب به گوش مي رسد آن اسوه ي تقوا و ايمان در قبر كوچكي كه در كتابخانه ي مسجدالمهدي (عج) براي خويش حفر كرده بود شبان تيره ي دنيا را با عطر نافله هاي خويش در آميخت و آن گاه كه با تني بي سر به ديدار دوست شتافت ، زمين و زمان را شرمنده ي اين كلام آتشين خود نمود كه من شرم دارم كه در محضر آقايم اباعبدالله (ع) سر داشته باشم . روح ملكوتي او سرانجام در آستانه ي بهار 1361 در آسمان بيكران شوش به پرواز درآمد و در جواب قدسيان عالم ملكوت آرام گرفت. در پايان ابياتي چند از سوره هاي شهيد را تقديم مي داريم : كيست مهدي بزم ايمان را سراج ، كيست مهدي سوق ايمان را رواج . كيست مهدي درد دل ها را طبيب ، كيست مهدي زخم جان ها را علاج. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. والسلام.
بسمه تعالي <br>
نامه شهيد شير علي سلطاني ذاکر اهلبيت و پاسدار اسلام به يکي از دوستانش که در اين نامه مي گويد من وصيت مي کنم که دست از عزاداري امام حسين (ع) بر مداري و مبادا خداي ناکرده لباس مقدس سربازان امام زمان عليه السلام را از تنت بيرون آوري که سپاه ارگاني است الهي و امام زماني شما در اين ارگان بهتر مي تواني از مکتب حسين (ع) دفاع نمايي . البته خداوند فرموده است شيطان دشمن بزرگ شماست و او مي خواهد بر سر راه خير مانع ايجاد کند ، اينجانب از شما تقاضا دارم تا آخر عمر در سپاه خدمت کني و اين راه را ادامه دهيد . در ضمن مقداري کتاب دارم که بعد از فروش آنها پول هايش را صرف صندوق خيريه که دائر کردي برساني و تعدادي از کتاب هاي حق عليه باطل هم در قم نزد يکي از کتابفروشي ها دارم ، بعد از فروش پول آنها را فقط به مصرف ساختمان مسجد المهدي (عج) که مورد احتياج است بنمائيد . و يک قطعه زميني هم از پدرم به من ارث رسيده است آن زمين را بفروشيد و از پول آن مادرم به مکه معظمه برود که مادرم خيلي حق گردن من دارد و من فرزند لايقي براي او نبودم و از او مي خواهم اين عبد عاصي را به کرمش ببخشد . ديگر وصيتم اين است که دو سخن دارم که بعنوان پوستر چاپ شود تا منافقين و ضد انقلاب بدانند ما با خونمان از ولايت فقيه حمايت خواهيم کرد آن دو سخن اين است . 1 - بار الهي از ساحت مقدست تقاضا دارم آن هنگامي که به فيض شهادتم مي رساني ابتدا قلبم را از کار مي انداز تا در آخرين لحظات آخر عمرم بياد تو امام زمانم (عج) بوده و با تمام توانم فرياد بزنم خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگه دار . 2 - اگر با ريختن خون ناقابل من فرج مولايم امام زمان (عج) را نزديک تر مي کند ، پس اي خمپاره ها بر من بباريد و خونم را بريزيد . والسلام .