کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
14:43
غلامحسین قیصری(رمضانی)

غلامحسین قیصری(رمضانی)

فرزند حسین

تاریخ تولد
1346/10/03
تاریخ شهادت
1362/01/22
محل شهادت
فکه
محل تولد
فارس - شیراز - شیراز
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
محل دفن
-
عضویت
بسیجی
"بسم رب الشهداء و الصديقين""انالله و انا اليه راجعون"
زندگي نامه برادر شهيد غلامحسين قيصري،عضو بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران. ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون"خدا جان و مال اهل ايمانرا ببهاي بهشت خريداري کرده آنها در راه خدا جهاد ميکنند که دشمنان دين را بقتل رسانند و يا خود کشته شوند."هان اي شهيدان در جوار حق تعالي آسوده خاطر باشيد که ملت ما پيروزي شما را تاظهور بقية الله نگهبان مي باشد"."شهداي ما راهي را که مي بايد مي رفتند پيمودند و از نزديکترين راه به هدف مقدس خود رسيدند ولي من و شما مانديم با مسئوليت و وظيفه سنگينتر."بنابراين بايد که مهيا شد بايد کوله بارهجرت را بر پشت نهاد و آماده گام نهادن به سوي ديار عاشقان گرديد و در آن کربلا بايد خون ريخت و خون داد تا حقيقت حق به تحقق نشيند و پرچم سرخ لا اله الا الله را بر عالم گستراند. آري،با مصداق همين ايده هاست که عزيزان ما يکي بعد از ديگري بپا مي خيزند،مي روند و به ملا اعلاء نائل مي گردند. به اميد اين که ما نيز بتوانيم چون اينان گرديم حيات يکي ديگر از عزيزان ايثار گران را بازگو مي کنيم:برادر شهيد غلامحسين قيصري در يک خانواده بسيار فقيري در سال 1344 هجري شمسي در روستاي رامغان کهمره سرخي ديده به جهان گشود. غلامحسين دومين فرزند اين خانواده بود که در اوايل زندگي براثر ضعف مادي خانوادگي دچار مشکلات فراواني شد و اين دوران پر مشقت را در دامن مادري شايسته و دلسوز پرورش يافت،دروي حرکات عجيبي براي روحيه ديگر کودکان وجود داشت که وي به خاطر گرم بودن نحوه اخلاقيش تمام کودکان محله شيفته هم بازي بودن وي بودند و نيز بسيار شجاع و غيور بود در اين کودک آنقدر محبت و بخشش ديده مي شد که اگر اتفاق مي افتاد يکي از هم بازيهايش مي خواست او را اذيت کند قدرت تنبيه را داشت ولي گذشت وي باعث مي شد که از خطاي ديگران بگذرد. در دوران کودکيشان چون استعداد و حافظه اي عجيب ديده مي شد والدينشان علاقه داشتند فرزندشان را به دبستان بفرستند وليکن به علت نبودن امکانات خانوادگي تا سن 9 سالگي موفق برفتن مدرسه نشد. در اين سال ايشان با قلبي پر از شور و هيجان ديگر کودکان مشغول تحصيل شده ايشان با اين استعداد خدا داديشان دوران ابتدايي خود را با موفقيت به پايان رساند.در پايان تحصيلات ابتدايي مصادف با شروع انقلاب اسلامي بود چون از همان کودکي روحيه اي الهي داشت، در ميان ديگر کودکان در برگزاري راهپيمائي و نشر اعلاميه هاي انقلاب اسلامي و ديگر مقدمات اوليه انقلاب سهمي به سزا داشت. با وجود اين که سرگرم تحصيلات و شرکت درجلسات انقلابي بود هر آن که فرصت داشت پدر را در کار کشاورزي تنها نمي گذاشت و را زحمت و کوشش پدرش را ياري مي کرد تا اين که دوران ابتدائيشان به اتمام رسيد،ايشان به علت نبودن مدرسه راهنمائي در منطقه بلاتکليف مانده باز هم با صبر و استقامت استواري که در دلشان خدا داده بود به شيراز عازم شد تا به تحصيلات خود ادامه دهد اما شگفت آنجاست که ايشان با پشتکار و شکست ناپذيري تن به راحتي نداده و به خاطر اينکه سربار خانواده نگردد، روزها با زحمات طاقت فرساي جوانمردانه معاش تحصيل خود را مهيا مي نمود و با حمل پلاکارتهايي مخالف با خوانين مزدور آمريکائي مشتهاي محکمي بر دهان آن از خدا بيخبران مي کوبيد تا اقشار مستضعف منطقه از زير يوغ استعمار شانه خالي کنند در سال تحصيلي دوم راهنمائي بود که حمله بعثيون عراقي به کشور اسلامي ايران شروع شد و او از ساکت ماندن در مقابل زور گويان رنج مي برد تصميم گرفت براي انتقام خون شهداء عازم جبهه گردد. به همين دليل با تعدادي از دوستانش پس از طي دوره يک ماهه آموزشي به همراهي ديگر همرزمانشان راهي جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و در جبهه فکه با گذراندن ايام خدمتي خود به آخرين روزهاي مأموريتيش نزديک مي شد که حمله والفجر شروع شد و ايشان در عمليات شب 22/01/62 با شهامت کامل عزم و رخت سفر بربسته و با يورش برق آساي رزمندگان و شرکت ايشان خود را قرباني اسلام نمود و به آرزوي ديرينه اش رسيد و درس دلاوري و دينداري را براي ما به يادگار گذاشت. باشد که ادامه دهنده راستيني باشيم."ان شاء الله" روحش شاد و راهش پر رهرو باد.حاشيه اي از خاطرات شهيد غلامحسين قيصري در جبهه:برادر شهيد غلامحسين قيصري خاطره هاي عجيب دارد که از قول يکي از همرزمان مي شنويم: ايشان پيش از آنکه عازم جبهه شود درباره شهادت خود فرمود که بنده 59 روز خدمت مي کنم و پايان مأموريت شهيد مي شوم که عين گفته هايشان حقيقت عملي شد و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد، بارها مي گفتند خدايا اگر مي خواهي مرا در اين امتحان پيروز و موفق بگرداني مرا با يک تير کلاش به شهادت نرسان، طوري شهيد بشوم که بدنم بصورت قطعه قطعه درآيد خاطره ديگر ايشان آن است که اين شهيد عزيز بيش از عمليات شخصأ شربت شهادت را با دست خود بين رزمندگان عزيز تقسيم مي نمود و همه را از شهادت خود با خبر مي ساخت و شربت شهادت خود را نوشيد و آخرين لحظات روز21/01/62 هنگام خداحافظي چنين فرمود من شهيد مي شوم و از پدر و مادرم اي هم رزمنده پيامم برسان و بگو براي بنده گريه نکنيد که من در راه خدا حرکت کرده ام و به آرزويم خواهم رسيد تا حتي در چند متري که به مزدوران عراقي نزديک شده بوديم شور و شوق و علاقه ايشان امام رزمندگان را به خود جلب کرده بود و مي گفتند خدمت کردن براي خدا افتخار است و هيچگونه ترس و هراسي در ميان نيست. اين شهيد مظلوم بر اثر معيوب بودن يکي از انگشتان دست راست دکتر مربوطه به او گفت که بايد براي عمل کردن انگشتان به شيراز برگرديد. ايشان گفتند من به هيچ عنوان اين امر را قبول نمي کنم مگر آنکه در يکي از عمليات جبهه شرکت نمايم و ارمغاني داشته باشم.(به اميد ادامه راهش)
بسم الله الرحمن الرحيم وصيت نامه برادر شهيد غلامحسين قيصرى عضو بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ايران اكنون كه چند سال است كه از جنگ تحميلى رژيم بعثى عراق بر ملت مظلوم ايران ميگذرد بنده حقير كه خود را يك مسلمان حساب كردم ديگر تاب تحمل اين جنايتهاى زالو صفتان را نياوردم و بيارى خداى بزرگ بسوى جبهه حق عليه باطل شتافيم، تا بتوانيم وظيفه ام نسبت به دينم را ادا كنم، اى برادران عزيز بيدار باشيد و بدانيد كه اگر حسين شهيد نمى شد و اگر زينب (س) اسير نميشد و اگر رجائى زنده زنده در آتش نمى سوخت دين اسلام هم باقى نمى ماند. دين ما هميشه با اين قربانيها همراه بوده است و شهادت در راه خدا هم افتخار است. همانطور كه قاسم كودك 13 ساله در باره شهادت گفت: احلى من عسل شهادت نزد من از عسل هم شيرينتر است. اى برادران ما مسلمانان كسانى در مكتبها بوده اند كه در من شهادت و چگونگى زيستن را به ما آموخته اند، اكنون كه بعد از هزاران سال آفتاب درخشان در مشرق زمين طلوع كرد و اين بندگان حقير كار از ظلمت بيرون آورد و قدر آن را بايد بدانيم ، اكنون كه نائب امام زمان (عج) رهبرى ما را بعهده گرفته است ما بايد اطاعت كنيم و بتوانيم با اين فرمانده و نائب امام زمان (عج) ريشه تمام مستكبران و اين زالو صفتان را از زمين در آوريم و درس آزادگى و دين خدائى را در تمام جهان گسترده نمائيم و در آخر وصيتم اين است كه اگر به فيض شهادت رسيدم، هيچ كس براى من گريه و زارى نكند و سياه نپوشد و عوض آن به امام دعا كنند و فرج امام زمان (عج) را از خدا درخواست كنيد و به كليه دوستان و آشنايان توصيه مى كنم كه دعا و نماز را فراموش نكنيد بخصوص نمازهاى جماعت و جمعه شركت كنند چون در جماعت انسان آگاه ميشود اى پدر و مادرى كه اين وصيت نامه را مى خوانيد در تربيت كودك خود و ياد دادن قوانين اسلام از كوچكى به فرزند خود غافل نباشيد و به قرآن ياد بدهيد و او را آماده كنيد كه فردى مفيد براى اسلام باشد. اى برادر و خواهر مساجد را ترك نكنيد و مساجد را پر كنيد و كلاسهاى عقيدتى در آن بگذرانيد و مردم را آگاه كنيد، پدر و مادر من در سوگ من مبادا ناراحتى كنيد و اگر ناراحت شديد برويد نزد پدر و مادر بقيه شهداء و از آنها درس صبر بگيريد و پدر و مادر عزيز به حزب اله كمك كنيد، چه از نظر معنوى و چه از نظر مادى و اگر من شهيد شدم يك پرچم قرمز در خانه آويزان كنيد و موقعى كه جنگ تمام شد و انتقام همه خون شهيدان گرفته شد آن را برداريدو تا دشمن بفهمد كه ملت ما نا انتقام خون شهيدان را نگيرد از پاى نمى نشيند و سخن ديگر من با ملت شهيد پرور ايران اين است: آرى،شما مردم مقاوم 15 ماه تمام جبهه هاى جنگى را رهبرى كرده ايد كه در آن طرفش آمريكا و شوروى و تمام مستكبران و زورمندان جهان قرار دارند شما ملت قهرمان با پشتيبانى بى دريغ خود نويد پيروزى را به ما عطا كرديد و اميدوارم كه بتوانيم پاره اى از اين فداكاريها و از جان گذشتگيها را جبران نمائيم. دريغا كه اين صدام اين نوكر حلقه بگوش امريكا تا حال نتوانسته عمق ايثار و همبستگى شما را درك كند و بفهمد كه جنگ ما نبرد مقدسى است براى رهاسازى تمام مستضعفين جهان در اقصى نقاط كره زمين و نه براى مقدارى سرزمين و احيانا بدست آوردن يك ياد و شهر اميدواريم كه بزودى شاهد پيروزى غرور انگيز سپاهيان اسلام در تمام جبهه هاى نبرد حق عليه باطل و سر نگوئى صدام آمريكائى باشيم و به اميد برافراشته شدن پرچم پر افتخار الله اكبر و لا اله الا الله در سرتا سر جهان و نابودى تمام قدرتهاى طاغوتى و ضد الله و اميدوارم كه در اين امتحان با خدا ما قبول بشويم.
نوبتى ديگر بميرم از بشر از ملائك پس بر آرم بال و پر
بار ديگر از ملك پران شوم آنچه اند رو هم نايد آن شوم
پس عدم گردم چون از فنون گويدم كانا اليه راجعون
و من الله التوفيق والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته (قيصرى ) 19/1/62.