کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
16:59
حسین کمالی دشت ارژنه

حسین کمالی دشت ارژنه

فرزند اسکندر

تاریخ تولد
1348/02/07
تاریخ شهادت
1366/11/22
محل شهادت
جزیره مجنون
محل تولد
فارس - شیراز - شیراز
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
محل دفن
-
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد گرانقدر حسين کمالي دشت ارژني : بسيجي شهيد حسين کمالي دشت ارژني در روز هفتم ارديبهشت ماه سال 1348 در روستاي دشت ارژن از غرب شيراز در خانواده اي مؤمن و مذهبي متولد شد . پدرش کشاورز بود و از اين طريق هزينه زندگي را تأمين مي کرد . حسين در سن هفت سالگي به مدرسه رفت تحصيلات ابتدايي را در مدرسه مسعود سعد سلمان و دوره راهنمايي را هم در مدرسه واله بخش ارژن به پايان رسانيد . فردي مؤمن و انقلابي بود در تظاهرات شرکت داشت در زمان تحصيل هر زمان که وقت پيدا مي کرد به کمک پدرش به کشاورزي مشغول مي شد هيچ وقت دست از تلاش نمي کشيد و در امر کشاورزي کوشا بود . با شروع جنگ عضو بسيج و پايگاه مقاومت شد و پس از طي دوره هاي آموزش زرهي به جبهه رفت و بالاخره در شب 22 بهمن شب سالگرد پيروزي انقلاب ، عراق خطوط مقدم در جزيره مجنون را زير آتش گرفت و حسين در سنگر کمين در جزيره مجنون در 21/11/1366 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فيض رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .

كمالى دشت ارژنه حسين 1633422
بسم رب الشهدا و الصديقين متن وصيتنامه برادر شهيد حسين كمالى انالله و انا اليه راجعون . انا الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان موصوص خداوند دوست مى دارد كسانى را كه در راه او مى جنگند و مانند دژهاى نفوذ ناپذير استوار مى باشند. شهيدان هميشه بيدارند و ستارگان‌پرفروغ آسمان خونين انقلابند كه در شبهاى تاريك و ظلمانى روشنى بخش جامعه اسلاميان مى باشند. با درود فراوان بر مهدى صاحب الزمان و نايب برحقش امام خمينى اين ابراهيم بت شكن قرنمان و با سلام بر امت قهرمان و شهيد پرورمان و رزمندگان پر توان و ايثارگرمان كه با پايمردى و مقاومت خود يك به يك در راه آرمان مقدسشان فدا مى شوند و هر جنايتى را كه صدام و استكبار جهان مرتكب مى شوند با مقاومت با شكوهترى از طرف آنها مواجه مى شوند. زندگى برايم زيباست با همه زشتيهايش شيرين است با همه تلخيهايش لبخند است با همه گريه هايش تازه است با همه کهنگیهایش سبك است با همه سنگينيهايش و بالاخره گرم است با همه سرديهايش با تمام اين اوصاف بايد رخت را بر بست و دار فانى را وداع گفت گرچه گلى هستم و ميان تازه گلها وقت چیدنم نيست و جوان هستم و موقع زير خاك رفتن و خوابيدنم نيست اما به دليل اينكه زندگى دوباره به من لبخند خواهد زد فنا شدن‌را پذيرفته ام ميخواهم با دلى گرم به استقبال مرگى سرد بروم پس حال كه خورشيد زندگيم بر نوك قله آخرين فروغش را به رگهاى بدنم تايش مى كند و قطره اى از خونم جريان دارد چند كلامى بعنوان وصيت نامه به روى صفحه سفيد كاغذ برشته تحرير در مى آورم تا سنگ تمام گذاشته باشم براى‌اينكه همه بدانند داوطلبانه و آزادانه و بدون كوچكترين اجبارى راه پر پيچ و خم جبهه را انتخاب نموده اگر چه ميدانم پايانش مرگ و نابودى است ولى تا انتهاى خط ميروم. و به شما مسئولين آرى اى مسئولين دست اندركارن جمهورى اسلامى هشيار باشيد اين ملت محروم و ستمديده كه سراسيمه و سر از پا شناخته جان و مال خويشتن را تقديم انقلاب نموده و خسته در برابر تمامى مصائب و مشكلات فقط بخاطر مصون و محفوظ ماندن مكتب مقدس اسلام در جهان و رضايت خداوند تبارك و تعالى است پس سعى كنيد تمامى اعمالتان و برنامه هايتان فى سبيل الله و مورد رضايت مردم باشد و در فكر منصب و مقام نباشيد و فقط پشتوانه خود را كه همان ملت محروم است دلگرم نموده و به آنان رسيدگى كنيد زيرا كه هيچ قدرتى بدون پشتوانه مردم ثابت و استوار نمى ماند. دوستان عزيزم اگر چه ممكن است مزاحم اوقات شريفتان گردم اما همانگونه كه شيرين ترين لحظات زندگيم را د رتمام اوقات با شما بودم تلخ ترين لحظات آنرا نيز شما در كنارم باشيد تا آسوده خاطر تر به استقبال قبر تاريك و ظلمانى بروم پس تابوتم را خودتان بر دوش گرفته و آرام آرام با چهره اى بشاش و جنازه ام را تا لب گور بدرقه نمائيد تا همه بدانند اگر حسين در زير خروارها خاك مدفون گرديده و با تمامى اميال و آرزوهايش در اعماق اقيانوس بيكران و وحشتناك مرگ مغروق گرديد دوستانى دارد كه كشتى ناكام و نامرادش را به ساحل اميد برسانند در پايان پدر مهربانم و مادر ستمديده ام و برادر گراميم اگر چه نتوانستم در ايام زندگانيم خدمتى به شما نمود تا جبران زحمات شما را بنمايم مرا حلال كنيد اگر چه آرزو داشتيد در اين سن جوانى مرا در در لباس و حجله دامادى ببينيد خوشحال باشيد كه قبل از رسيدن به آن حجله واقعى و سنگر آذين بنده شده از گونى و تخته و خاك معشوق خود را ديده و با او هم آغوش شدم عروس كه چيزى بجز مرگ برايم به ارمغان نياورد. اميدوارم كه شهادت مرا به رخ كسى نكشيد تا آسوده تر و با وجدانى راحت با خاك سرد مدارا كنم. پس افتخار كنيد كه فرزند برومندى از خانواده تان را تقديم اسلام نموديد و از خدا بخواهيد مرا در زمره شهداى واقعى قرار دهد. پدرم ميدانم وقتى خبر شهادت مرا شنيدى ناراحت مى شويد بله تو حق دارى ناراحت بشوى چونكه تمام شب و روز تلاش ميكردى تا مرا بزرگ كنى و اميد داشتى كه از درخت من ميوه بچينى ولى سعادت در اين بود كه راه مقدس حسين (ع ) راادامه دهم و از شما مى خواهم كه به بزرگوارى خودتان مرا ببخشيد و حلالم كنيد. ماد رعزيزم ميدانم كه چقدر شبانه روز زجر كشيدى تا كه مرا به اين سن و سال رسانيدى مادرم من رفتم كه قبر حسين (ع ) را زيارت كنم ولى نرسيدم و موفق نشدم اما درعوض خود حسين (ع ) را ملاقات كردم و تو در روز قيامت جلو زينب (س ) سربلند هستى نه خجالت زده. برادرانم از شما مى خواهم كه همواره در خط امام باشيد و مسلسل خونين و بر زمين افتاده مرا برداريد و به فرمان فرمانده كل قوا گوش فرا دهيد و سينه دشمن بعثى را نشانه بگيريد وانتقام خونم را از آنها بگيريد. و خواهرانم ا زشما مى خواهم كه مرا حلال كنيد و زياد گريه نكنيد مانند زينب (س ) استقامت كنيد و استوار باشيد و اگر خواستيد گريه كنيد بياد قبر شش گوشه حسين (ع ) گريه كنيد و شما دوستانم راهى را كه من انتخاب نموده ام راه سرخ على (ع ) است كه مشتاقان به آن عاشق وار و عاشق گونه بسوى آن مى شتابند و بر ديگرى سبقت مى جويند در آن دنيا در جوار پاك آن بزرگواران قرار ميگيرند و به آن افتخار مى كنند. در پايان طول عمر امام امت و نايب برحقش حضرت آيت الله منتظرى و پيروزى نهايى رزمندگان اسلام و تعجيل در فرج آقا امام زمان (عج) رااز خداوند منان خوساتارم و از همگى كه اين نوشته مرا مى خوانند و يا گوش مى دهند طلب آمرزش ميكنم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدار مرگ برآمريكا مرگ بر صدام مرگ بر اسرائيل خداحافظ شما حسين كمالى