کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
13:41
مهدی ولدان

مهدی ولدان

فرزند غلام علی

تاریخ تولد
1347/06/30
تاریخ شهادت
1366/11/23
محل شهادت
جزیره مجنون
محل تولد
فارس - شیراز - شیراز
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
محل دفن
-
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد مهدي ولدان
نسيم حيات آن زنده ياد درروز25 آبان ماه 1347 در محله فلکه هنگ شيراز وزيدن گرفت وبا آمدن خود ؟؟؟ فرح بخش و روح افزايي را در کانون خانواده خويش به ارمغان آورد و جمعي را مسرور کرد وپدر را امانتدار امانتي بزرگ ورسالتي سنگين نمود خانواده وي که کانون محبت محمد وآل محمد (صلي الله عليه و اله وسلم ) بود وي را مهدي ناميدند . دوران کودکي خود را در دامن پر مهر مادري و سايه پرنور پدري تحت تعاليم سنتي مذهبي خانواده اش گذران شد و تحصيلات ابتدايي خود را در کنار خانواده اش با موفقيت تمام طي کرد وي با ورود به دوره تحصيلات راهنمايي فصل جديدي را درزندگي آغاز نمود که همزاد تولد انقلاب اسلامي به رهبري امام شد با به ثمر رسيدن نهال سيز انقلاب وبارور شدن جوهره فکري نسل جوان مهدي نيز در مسير انقلاب زندگي خود را دگرگون کرد وآرمان حرکت عظيم اسلام را سر لوحه امور خود قرار داد وبيش از نيمي ازبرنامه زندگيش را حرف فعاليت درجهت پيشبرد مقاصد علمي وانسان سازانقلاب کرد و روزبه روز علاقه وي نسبت به مسجد و مراسم مذهبي و اجتماعي بيشتر مي شد وهمواره درمراسم دعا وعزاداري سرور آزادگان حسين ابن علي (عليه السلام ) مشارکت داشت و کوير تشنه جان خويش را از چشمه محبت ائمه سيراب مي نمود وي پس از اتمام دوره راهنمايي وارد مرحله هنرستان شد در رشته راه و ساختمان به ادامه تحصيل پرداخت همزمان با تشکيل بسيج اين کانون گرم الهي نام خود را دردفتر مدرسه عشق به ثبت رسانيد و فعاليت خو را به صورت گسترده تري ادامه داد او از نظر اخلاق و رفتار هميشه زبانزد افراد محل ودوستان و اقوامش بود تا اينکه در سال دوم هنرستان و عنفوان جواني قصد عزيمت به جبهه را نمود او که داراي روحي بزرگ و بلند پرواز بود دنيا را باهمه وسعتش به سان زنداني از براي خود مي ديد و هر لحظه مي خواست که از آن برهد تا اينکه در23 آبان ماه 1366 با شور وشوق فراوان عازم ديار دوست گرديد وراهي سفري طولاني شد سفري که معراج دراوج کمال وکوچ به پهناي ابديت بود آري او رفت تا با موج ظالمان برانداز خون خود دست بيگانه را از خاک دليران کوتاه نمايد وسرانجام شامگاه 22 بهمن ماه 1366 در حاليکه بيش از 19 بهار از زندگي خود را پشت سر نگذاشته بود در مصاف با خصم پليد در جزاير مجنون بر اثر اصابت ترکش برسينه و گردان همراه باذکر يا حسين جان را به جان آفرين تسليم و به عروج پيوست عروجي ازخود به خدا وپرنيان جاودانه بودن خود را بر قامت بلند تاريخ تجلي نور بخشيد .
بسم رب الشهداء والصديقين
وصيتنامه شهيد مهدي ولدان
ان الله اشتري من المومنين انفسهم وامولهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون فيقتلون وعداً عليه حقاً. خدا جان ومال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري کرده آنها در راه خدا جهاد مي کنند که دشمنان دين را به قتل رسانند ويا خود کشته شوند اين وعده قطعي است .اينجانب مهدي ولدان وصيت نامه خود راشروع مي کنم چگونه ميتوان ازاسارت "خاک" آزاد شد؟ چگونه مي توان از بند حيات رها گشت و با کدام جاذبه ميتوان ازمدار زندگي بيرون رفت ؟ با کدام عشق ميتوان از محدوده "ماندن" با قلمرو هيجان بر انگيز "رفتن" سفر کرد؟ چه کسي ميتواند برود "تا بماند" و چگونه بايد مرد تا جاودانه زيست ؟ چه بايد کرد که رنگ جاودانگي گرفت؟چه بايد خواند تا طنين آن دررواق "تاريخ" ماندگار شود؟کجا بايد رفت که غايب از اينجا نيست؟ چه رفتني است که ماندن است؟چه غيبتي است که شهادت است ؟ چه مردني است که "حضور " و حيات است کدام مرگ زندگي است ؟ راستي فلسفه عشق به شهادت چيست ؟ خدايا بنده ا ي هستم بيچاره ،فقير مسکين ،مستکين، عفوم کن خدايا بارالها معبودا معشوقا من کور کورانه در اين راه قدم بر نداشتم و از آنجا که جرقه اي از ايمان محمدي در قلبم فوران گشت خود را آماده براي دفاع ازدين تو وشهادت در راهت ساختم خدايا دير به وعده گاه قدم نهادم در صورتي که خود شاهد بودم چند سال تشييع جنازه همسنگرانم ، همسايگانم ، هم مسجديهايم و دوستانم را ولي ديگر کاسه صبرم لبريزشد وطاقت ماندن از من بريده شد خدايا مرا قبول نما. ابتدا سخني با پدر ومادرم : پدر ومادر عزيز ومهربانم اي کساني که عمري براي تک فرزند پسر خود زحمت کشيديد بدانيد که من امانتي بود دردست شما وبالاخره بايد به صاحب اصلي خود باز مي گشتيم و خوشحال باشيد که امانت را صحيح وسالم به صاحبش پس داديد باري پدر ومادر عزيزم بدانيدکه مرگ مانند شتري است که در خانه همه مي خوابد "کل نفس ذائقة الموت" همه نفسها آخر طعم مرگ را ميچشند وبراي اينکه تنها پسرتان را ازدست داديد ناراحت نباشيد بلکه خوشحال باشيد وخدا را شکر کنيد وگول اين خود فروختگان عالم را نخوريد که مي گويند بچه تان را کشتند اي خود فروختگان بدانيد که بنده با پاي خود و با ؟؟؟ روش به اين عرصه پا نهادم وخود متقبل اين کار شدم و اميدوارم که صبر وپايداري را به نحو احسن انجام دهيد . پدر ومادر عزيزم اگر به ديدار امام مشرف شديد به او بگوئيد سربازي داشتي که مشتاق ديدارت بود اما نتوانست براي او طلب آمرزش نما .و اما شما خواهرانم حجاب شما پيام خون من است زينب وار زندگي کنيد و سرتان را بالا بگيريد وافتخار کنيد که تنها برادرتان در راه خدا رفته وگوش به حرفهاي کور دلان نسپاريد وحرف امام را مد نظر بگيريد و اوامر او را اطاعت کنيد وتا شما عموها ودائي ها و عمه و خاله وديگر اقوام و خويشان پيرو خط امام باشيد و اگر ذره اي ازخط امام تخلف کنيد خيانت به خون شهيد کرده ايد و در آن دنيا بايد جوابگو باشيد . وشما اي امت حزب الله قدرامام را بدانيد ودر مراسم ديني ومذهبي او را دعا کنيد . واي جوانان به پا خيزيد وسلاح به زمين افتاده شهدا را دربرگيريد و بر خصم زبون بتازيد وآنها را نابود کنيد از همه شما پدر ومادر و خواهر و اقوام و خويشان و همسنگرانم و هم محله ايها و هم مسجديها مي خواهم که برايم دعا کنندومرا فراموش نکنند و مرا حلال نمايند واگر ازکسي بدهکاري دارم صدا بزنيد و بدهي ام را بدهيد خدايا خدايا تا ايقلاب مهدي خميني را نگهدار .عبدا لحقير مهدي ولدان .