کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:35
منصور مظلومی

منصور مظلومی

فرزند علی اکبر

تاریخ تولد
۱۳۴۰/۱۱/۲۵
تاریخ شهادت
۱۳۶۱/۰۲/۲۷
محل شهادت
بانه
تحصیلات
دیپلم
محل تولد
فارس - شیراز - شیراز
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده گردان
نحوه شهادت
سقوط خودرو در دره
نوع خدمت
سپاه
عضویت
کادر ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد عاليقدر منصور مظلومي : شهيد منصور مظلومي روز 26/11/1340 در خانواده اي مذهبي و متمسک به مقدسات اسلامي متولد شد و تحصيلات ابتدايي و دوره راهنمايي خود را در دبستان کارخانه سيمان و مدرسه راهنمايي ايگار شيراز و دوره دبيرستاني را در هنرستان صنعتي بهبهان و ميثم شيراز به پايان رسانيد و ديپلم صنعتي خود را در رشته برق به دست آورد. شهيد منصور مظلومي به امور مذهبي علاقه وافري داشت و هميشه غمخوار بيچارگان و مستضعفان بود او در دفتري که قصد داشته خاطراتش را بنويسد اين طور شروع کرده و نوشته است بسمه تعالي متن اين نوشته يک سري از خاطرات اينجانب مي باشد بنده کلاس سوم راهنمايي بودم که پدرم به شهرستان بهبهان منتقل شد در آن سنين که تازه به حد بلوغ رسيده بودم و داشتم با محيط اطراف خود آشنا مي شدم به فسادهايي که جامعه را در بر گرفته بود به وضع مصيبت بار مردم مي انديشيدم دوستاني داشتم که رژيم منحوس شاهنشاهي و فساد دوران پهلوي چنان روي آنان اثر گذاشته بود که به تنها چيزي که فکر مي کردند شکم و زير شکم بود من نيز چون در سنين بلوغ بودم گاهي اوقات به طرف آنها جذب مي شدم ولي در من دو نيرو وجود داشت که يکي مرا تحريک به اينگونه کارها مي کرد و نيرويي ديگر مرا از اين کارها منع مي کرد و شکر خداي را نيرويي که مرا منع مي کرد قوي تر از نيروي ديگر بود خلاصه کلاس سوم راهنمايي را گذراندم و به کلاس اول هنرستان رفتم و در رشته برق مشغول تحصيل شدم چون از کوچکي بنده به اين رشته علاقه داشتم در ضمن تحصيل به حيله ها و نيرنگ هايي که جامعه را در بر گرفته بود بيشتر آشنا شدم و بيشتر مواقع از زندگي خود بيزار بودم تا اينکه در هنرستان ما معلمي آمد که کتاب ديني را تدريس مي کرد و در ضمن صحبت هاي خود کنايه هايي به رژيم شاهنشاهي ميزد و اين کنايه ها مرا به فکر فرو برد و از طرف ديگر هر وقت به شيراز مي آمدم و با مجيد شعله برخورد مي کردم بحث ما درباره رژيم و شاه شروع مي شد کم کم در بنده زمينه مخالفت با رژيم شاهنشاهي مساعد شد تا اينکه کلاس اول هنرستان را گذراندم و تابستان شد حال بهتر است از وضع زندگي ما در آنموقع بگويم چون پدر من رئيس حسابداري در کارخانه سيمان بهبهان بود نسبت به کارگران زندگي مرفهي داشتيم ولي من از اين وضع بيزار بودم دوست داشتم بدانم کارگران بيچاره چگونه زندگي مي کنند به همين دليل از پدرم خواستم که مدت تعطيلي تابستان در کارخانه کار کنم اول مخالفت شد بعد از اصرار زياد موافقت کردند و من به کارخانه رفتم روزي که وارد کارخانه شدم ديدم کارگران به شکل ديگري به من نگاه مي کنند و مرا از خودشان دور مي دانند و حق هم داشتند چرا که من نسبت به آنها رفاه بيشتري داشتم ولي با سعي و کوشش فراوان توانستم نظر تعدادي از آنان را نسبت به خود برگردانم ولي نه آنطور که دلم مي خواست بعد از سه ماه که در کارخانه بودم به هنرستان رفتم ولي شور و شوق ديگري داشتم و احساس نزديکي بيشتري نسبت به افراد بيچاره و مستضعف مي کردم در اين سال دبير ديني ، فرد ديگري بود و خيلي واضح و علني با رژيم شاه مخالفت مي کرد و کمک بسياري به من شد تا بتوانم در مسير انقلاب قرار بگيرم " . شهيد منصور مظلومي از سال دوم هنرستان فعاليت هاي خود را در مسير انقلاب شروع نمود و پس از پيروزي انقلاب با سپاه پاسداران همکاري جدي و صميمانه داشت و مدتي هم با پاسداران انقلاب در ياسوج همکاري مي کرد و پس از گرفتن ديپلم رسماً به خدمت سپاه در آمد و تا هنگام شهادت مخلصانه در راه رضاي خدا در حد توانايي خود خدمتگزار بود و هيچ گاه و به هيچ وجه خود نمايي نداشت و از خدماتي که انجام مي داد صحبتي نمي کرد مجدانه گوش به فرمان امام امت بود و سعي مي کرد چه از لحاظ خدمات و چه از لحاظ رفتار و عبادات پيرو خط امام باشد و لغزش از خط امام را گناهي نا بخشودني مي دانست .بعد از شهادتش چند نفر به نمايندگي از دوستان و هم کلاسي هايش در بهبهان که قبل از انقلاب تا زمان پيروزي انقلاب با آنها فعاليت داشته است به شيراز آمدند و با اهداء يک جلد کلام الله مجيد و تمثال مبارک امام امت به خانواده اش خواستند بخشي از مدت زندگيش در بهبهان که با انها بوده است در زندگي نامه اش درج گردد و راه گشاي مخلصان راه حق و حقيقت قرار گيرد آنها مي گفتند شهيد منصور مظلومي بر خلاف اماناتي که داشت هميشه لباسي ساده مي پوشيد و رفتاري مخلصانه و صميمانه داشت و با همين جهات ما را مجذوب خود کرده و راهنماي ما بود او کتابخانه امام خميني را در مسجد کوي کارکنان کارخانه سيمان بهبهان تأسيس کرد و تا آنجا بود کتابخانه و مسجد را ترک نمي کرد و با همين وسيله همه ما را در مسير انقلاب قرار داد و پس از عزيمت به شيراز هم با ما مکاتبه داشت و ما را در جريان فعاليت هاي خود قرار مي داد و با دو باري که در جبهه جنوب شرکت کرده و با ترکش خمپاره زخمي شده بود به اطلاع ما رسده بود هميشه در مکاتباتش سفارش مي کرد امام را دعا کنيد و قلب هاي خود را با امام نزديک کنيد تا حال که جسم هاي ما از هم دور است قلب هاي خود را با هم نزديک باشد شهادت او را با امام زمان و نائب بر حقش امام خميني و خانواده اش تبريک و تسليت مي گوييم و اميدواريم خداوند ما هم را موفق بدارد که راه شهداي اسلام را ادامه دهيم . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .