کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:53
حمیدرضا مطیع شیرازی

حمیدرضا مطیع شیرازی

فرزند علی رضا

تاریخ تولد
1347/05/16
تاریخ شهادت
1367/03/23
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - جهرم - جهرم
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده دسته
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد بزرگوار حميدرضا مطيع شيرازي : شهيد بزرگوار حميدرضا مطيع شيرازي (مطيعي ) در سال 1347 در جهرم در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود در آغوش پر مهر مادر و کانون گرم و پر محبت خانواده پرورش يافت تحصيلات ابتدايي و دوره راهنمايي و دبيرستان در جهرم و شيراز گذراند در سال 1367 در کنکور سراسري ثبت نام اما متاسفانه در روز آزمون جاي او خالي بود شهيد از سال اول دبيرستان در صف نيروهاي بسيج و انجمن اسلامي دانش آموزان در آمد و در جهت پيشبرد اهداف انقلاب فعاليتهاي قابل توجهي را از خود نشان مي داد آنچه بيشتر قابل ذکر است و جلب توجه مي کرد اخلاق و رفتار و انديشه آن شهيد بود که داراي فکري سازنده و ابتکاري بلند بود عزت نفس و مناعت طبعي عالي داشت بهنگام گفتار متبسم و آرام بود بسيار خونسرد و از ستيز بدور بود به مطالعه بويژه معلومات عمومي علاقه بسيار داشت بگونه ايکه حدود پانصد جلد از کتب و مجلات علمي و مذهبي و معلومات عمومي در کتابخانه آن شهيد به يادگار مانده است نظم و ترتيب سرلوحه کار روزانه او بود و از خود حوصله و سليقه خاصي نشان مي داد اکثر فعاليتهاي روزانه حتي رفت و آمدهاي دوستانه و مسافرتها در دفتر مخصوص روز شمار خود ثبت و منعکس مي کرد بعد از شهادت او در اطاق و کتابخانه اش که براي بدست آوردن وصيت نامه آن شهيد جست و جو مي کرديم دفتر خاطرات او بدستمان افتاد که نوشته هايش حاکي از فعاليتهاي ايثار گونه او در سالهاي 1365و1366 بود . آن شهيد در جمع دوستان بسيار رئوف و گرم و صميمي و يکرنگ و متواضع بود همين صفات باعث مي شد که او را تنها نگذاشته حتي در جبهه و ميادين نبرد هميشه در حلقه اي از دوستان قرار مي گرفت .تا سرانجام با عده اي از هم رزمان خود در ميان آتش و خون به شهادت رسيد . شهيد حميد رضا با اعضاي خانواده بسيار مهربان و متواضع و حرف شنو بود و در پاسخگويي همواره کلمه به چشم ادا مي کرد .خانواده به آينده او بسيار اميدوار بود چون چهره وي نويد آتيه اي درخشان مي داد .کمالات آن شهيد مايه روشني قلوب خانواده بود .براي پدر و مادر احترام خاصي قائل بود نسبت به برادر و خواهران خويش بسيار مودب و مهربان و فروتن بود .ياد آوري اين صفات فراموش نشدني خانواده را رنج مي دهد اما خاطره عاشورا و شهادت مظلومانه نوجوان امام حسين عليه السلام تسلي بخش دل ماست . همانطور که ياران با وفاي حضرت حسين بن علي عليه السلام تا آخرين نفس در رکاب امام خود جنگيدند و مدارج وفاداري و فداکاريهاي خود را زينت بخش تاريخ آزادگان جهان نمودند اين عزيزان شهداي في سبيل الله از حيات خود سرمايه گذاشتند و اسماعيل وار به قربانگاه رفتند تا جمهوري اسلامي و ميهن و شرف ما از گزند طوفانهاي سهمناک شرق و غرب مصون و محفوظ بماند و ما زير لواي توحيد و عدالت زندگي نامه شهيد بزرگوار نمائيم .تماس با جبهه : شهيد حميدرضا از سال دوم دبيرستان به دفعات در جبهه هاي جنوب و غرب در گردان ابوذر از لشکر المهدي حضور داشته آنچه بخاطر است در سال 1365 به جبهه فاو اعزام که پس از گذشت حدود سه ماه براي ادامه تحصيل بازگشت که يکي دو ماه بيش نگذشته بود که با دوستان رزمنده به منطقه ايلام حرکت در اعزامي که در مورخه 16/9/1366 داشت در عمليات والفجر ده در منطقه خرمال از ناحيه کتف و سر و گردن مورد اصابت ترکش و بمب خوشه اي قرار گرفت که پس از چند روزي بستري شدن در يکي از بيمارستانهاي منطقه و عمل جراحي کتف در حاليکه ما اطلاعي از اين امر نداشتيم صبح روز 29/12/66 به خانه وارد شد با وجود جراحتي که در دست و سر و گردن داشت به حالت عادي به جمع خانواده پيوست ، همه افراد خانواده مخصوصاً مادرش فرياد حميد آمد سر دادند . اشک شادي و شعف از ديدگان همه سرازير گشت اما غافل از اينکه در آينده اي نزديک با عروج روح بلندش خوشحالي ما به ماتم و حسرت مبدل خواهد شد خلاصه پس از دو ماه معالجه زير نظر پزشک و مختصر بهبودي با شنيدن خبر حمله ارتش رژيم سفاک عراق به منطقه شلمچه و پيام امام که از جوانان خواسته بود بسوي جبهه ها روان شوند او که خود را مقلد امام مي دانست با چند تن از دوستان هم رزم خود براي دفاع از کيان اسلام و انقلاب و حراست و صيانت از شرف و ميهن اسلامي در تاريخ 27/2/1367 بسوي جبهه عزيمت کرد تا سرانجام در عمليات بيت المقدس هفت در جبهه شلمچه در نبردي سنگين و شديد با خصم تا دندان مسلح در حاليکه از زمين و هوا آتش شديد موشک و خمپاره و بمب هاي سمي و شيميايي و آتشزا در منطقه فرو مي ريخت همچون اصحاب با وفا و صديق حضرت حسين بن علي عليه السلام تا سر حد توان مقاومت و پايداري کرده تا اينکه سرانجام بر اثر آتش شديد گازهاي شيميايي از پاي در آمد گرچه جسم مجروح و ناتوانش به بيمارستان منطقه انتقال يافت اما چند ساعتي بعد در بيمارستان روح پاک و مطهر و معطرش بسوي معشوق و معبود يگانه ابدي عروجي جاودانه يافت و جنازه مطهر وي که آثار سوختگي از گازهاي شيميايي رژيم صدام يزيد بر صورت و بدن چون گل پرپر شده اش مشاهده مي شد به جهرم حمل و در غروب روز 29/3/1367 بر دوش مردم حزب الله جهرم تشييع و در قبرستان رضوان در جوار ديگر شهيدان بخاک سپرده شد و همچون خورشيدي پر فروغ از ديدگان پنهان گرديد بدينگونه در نوزدهمين سال عمر بهار زندگيش به خزان نشست و از ياد نخواهي رفت روانت شاد و يادت گرامي باد .والسلام .