کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:35
وحید نجاتی جهرمی

وحید نجاتی جهرمی

فرزند عوض

تاریخ تولد
1351/02/01
تاریخ شهادت
1367/01/08
محل شهادت
خرمال عراق
محل تولد
فارس - جهرم - جهرم
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
تیر
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد بزرگوار وحيد نجاتي : وي در سال 1348 در شهرستان جهرم و در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود و ايشان از همان اوان کودکي علاقه مند به اسلام و قرآن و ائمه اطهار داشت تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه رازي ادامه داد و پس از پايان دوره ابتدايي وارد مدرسه راهنمايي شهيد رجايي شد ايشان در مدرسه فعاليت زياد داشتند هم سن و سالان خود را راهنمايي مي کردند بطوريکه مورد توجه تمام دبيران آن مدرسه شدند ايشان خيلي علاقه مند به عزاداري سيد الشهدا بود و خيلي به کتابهاي مذهبي و سرگذشت زندگي پيامبران و امامان علاقه داشت و آنها را مطالعه مي کرد و براي ديگران شرح مي داد که بايد زندگي نامه شهيد بزرگوار اين بزرگواران را الگوي خود قرار دهيم وحيد از همان سالها کودکي نماز مي خواند و بعد از پيروزي انقلاب فعاليت ايشان بيشتر شد و در زماني که صدام اين جنگ را به ما تحميل کرد اقوام و خويشان را براي به جبهه رفتن تشويق مي کرد و جبهه را بر چيزهاي ديگر مقدم مي دانست و به همين خاطر کلاس و مدرسه خود را ترک مي کرد و به سوي جبهه عازم شد .ايشان چهار مرتبه به جبهه عازم شدند و در هر زماني که عازم به جبهه مي شد تاکيد داشت که مواظب امام و همچنين امام جمعه عزيزمان باشيم و هيچ وقت آنها را تنها نگذاريم و نماز جمعه را خلوت نکنيم و به هر نحو در نماز جمعه شرکت کنيم . ايشان در منزل اخلاق کاملاً اسلامي داشتند و به نصيحت پدر و مادر خود گوش مي دادند و در کارهاي کشاورزي به پدر خود کمک مي کردند . اخلاق ايشان خيلي خوب و مورد پسند خانواده بود و ديگران را بر خود مقدم مي دانست و در ؟؟؟ --- کوشيد که نکند خداي ناکرده کسي از خود ناراحت کند و خيلي با اقوام و خويشان و افراد غريبه رابطه داشت و با آنها صحبت مي کرد بطوريکه مورد توجه قرار گرفته بود و خيلي به افراد محبت مي کرد . والسلام .
بسم اله الرحمن الرحيم
به نام خدا و ستايش خداي يکتا وصيت نامه خود را شروع مي کنم و از خدا طلب مغفرت و ؟؟ گيرم . بسم رب الشهدا اشهد ان لا اله الا لله وحده لا شريک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله شکر خداي را که توفيق يافتم در راه مبارزه حق عليه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهاده تقديم ايزد منان کنم و آنچه حسين و رهبرش و تمام رزمندگان صدر اسلام پروانه وار دور آن مي گشتند من آن را بازيابم يعني شهادت ؟؟؟ به خود اجازه مي دهد که با چشم خود ببيند که جنايتکاران و متجاوزان دست به سوي اسلاميان شرف و کشورش دراز کرده و قصد نابودي آن را داشته باشند و سکوت اختيار کند من اکنون مي روم که با خدايم ملاقات کنم مي روم تا آتشي را که در درونم مشتعل شده خاموش نمايم من هم اکنون به سوي لانه با صفاي جبهه جنگ پرواز مي کنم که دشمن بداند هيچوقت و موقعه اي سنگر خالي نمي ماند اما بايد از رهبرم امامم حجت عصر خميني بت شکن قدرداني کنم که مرا از سياه چالها و گردابهاي روزگار که به سوي پرتگاهي ؟؟؟؟؟؟ نجاتم داد و هادي و راهنما شد و تو اي همرزم و دوستم خود بهتر مي داني که اين انقلاب و به چه نحوه اي به پيروزي رسيد با کشته شدن علي اکبرها و علي اصغرها و .... و حبيب بن مظاهر نکند خداي ناکرده بي تفاوت بنشيني و دنيا را بر آخرت ترجيح بدهي و هيچ حزن و اندهي به خود راه ندهي که ما پيروزيم و اما پدر و مادر نمي دانم از شما چگونه تشکر کنم و نماز جمعه يادتان نرود پشت سر آيت اله الهي يادتان نرود و امام و امام جمعه را تنها نگذاريد و من اين وصيت خود را خلاصه مي کنم والسلام . خداحافظ مادر مهربان . 30/3/66 وحيد نجاتي