بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد محمود وحيد نيا - محمود وحيد نيا در تاريخ 1338 مصادف با 21 رمضان المبارک در خانه اي محقر و خانواده اي مستضعف ولي متدين و شيعه و معتقد به اصل ولايت و اجتهاد چشم به جهان مادي گشود . نام او را توسط مرحوم آيت الله حق شناس رحمتهالله عليه محمود و بروجود او شکل گرفت و چه زيباست که فردي در روز شهادت مولايش متولد و در روز تولد مولايش با بدن غرقه به خون دفن گردد محمود عزيز از اول کودي داراي اخلاق و رفتاري متمايز از ديگر کودکان داشت دوران ابتدائي خود را در دبستان فرهنگيان با کمال جديت دنبال نمود و پس از دوران ابتدائي پا به عرصه محيط دبيرستان و هنرستان نهاد و در آنجا جزء بهترين شاگردان از لحاظ اخلاق و رفتار و حفظ مسائل شرعي بود و اکثريت دانش آموزان ايشان را مي شناختند و با وي دوست بودند شهيد شهيد محمود در اکثر تابستانها که از تحصيل فراغت مي يافت به کارهائي از قبيل بنائي و لوله کشي که در حد توانائيش بود مشغول مي گشت شهيد محمود از همان اوايل جواني شديداً پايبند به اسلام و معتقد مذهبي بود چنانچه اکثريت مردم محله او را مي شناختند وي در کليه جلسات مذهبي و مراسمهائي از قبيل ماه رمضان و برگزاري جشن صاحب الزمانتم در امامزاده حسين تشکيل مي گرديد جزء مهره هاي اصلي بود به نماز جماعت و جمعه احترام قائل بود و ديگر دوستانش را به اين امر مهم راهنمائي و ارشاد مي کرد شهيد محمود داراي اخلاق خوب و رفتاري ا سلامي بود و هميشه تبسمي بر لب داشت کمتر سخن مي گفت : و کم عصباني مي شد با طبقه محروم و ضعيف رابطه اي گرم و محکم داشت و از همان اوايل جواني با متکبرين و ظالمين دشمن و به جاي خود موضع ميگرفت به ورزش از قبيل کشتي وزنه برداري و کوهنوردي علاقه بسيار داشت . زمان اخذ ديپلم شهيد مصادف با حرکت انقلابي و اسلامي توده هاي مسلمان ايران بود و از همان ابتداي انقلاب يک حرکت خاصي و شوري زايد الوصف داشت از همان ابتداي انقلاب يک حالت به خصوصي داشت و هيچوقت مسائل و عملکرد خود را بازگو نمي کرد و سعي داشت کمتر خود را عنوان کند و هميشهم معتقد بود که انسان کار را براي رضاي خدا بايد انجام دهد و خدا بداند کافي است شبها اعلاميه حضرت امام پخش مي کرد و چند بار توسط دو سه نفر از مأمورين ساواک جهرم مورد تعقيب قرار گرفت و هر بار از دست آنان فرار مي کرد در کليه تظارهات و راهپيمائي ها شرکت فعال داشت هيچ حرکتي را بدون اجازه و مشورت انجام نمي داد و اهميت خاصي به مجالس ابا عبدالحسين عليه السلام بالاخص سينه زني و عزاداري آن حضرت تا اينکه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد و حضرت امام روحي فدا پيامي صادر فرمودند در ارتباط با جمع آوري اسلحه ايشان با ديگر دوستانش در ا ين راه بيشترين تلاش را در محله خود انجام داد و مقدار زيادي اسلحه و مهمات جمع آوري کردند از همان ابتداي انقلاب در کميته انقلاب مشغول به خدمت و ايثار در جهت اهداف انقلاب اسلامي بود تا اينکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشکيل گرديد ، محمود عزيز از جمله پاسداراني بود که از همان ابتداي تأسيس سپاه در جهرم وارد اين نهاد مقدس و انقلابي گرديد و همه وجودش را وقف انقلاب و اسلام و سپاه بود مدتي در سپاه قير و کارزين خدمت نمود و در دستگيري چند نفر از اغتشاشگران و وابستگان به خوانين و ظالمين منطقه با شهيد جمال منصوري شرکت فعال داشت . عشق و ارادت خاصي به روحانيت متعهد و در خط وامام داشت و پروانه وار به دو شمع وجود حضرت آيت الله آيت الهي امام جمعه معظم مي چرخيد علاقه شديد به شهيد مظلوم آيت الله بهشتي داشت و به او عشق مي ورزيد تا جريان بني صدر خائن آگاه مي ساخت اوائل جنگ با عده اي از برادران سپاه که اکثر آنها شهيد شده اند ( شهيدان جواد تقوائي ، حسن پرنيان ، سيد حسين صحرائيان ، ابراهيم صحرائيان ، مصطفي رحيمي و ...) پس از برگشتن از جبهه و جريان 7 تير مذبوحانه منافقين شهيد محمود به عنوان مسئول حفاظت امام جمعه محترم و معظم شهرمان حضرت آيت الهي دامت برکاته منصوب شد و کار خود را تشريع کرد اينجاست که وضع کلي محمود دگرگونتر از گذشته گرديد و تمام ذکر و فکرش فقط چگونه حفظ کردن اين وجود پر برکت بود و بارها عنوان مي کرد که لطف خدا شامل من شده است که خادم درب منزل حضرت آقا باشم تا شايد خداوند به برکت وجود ايشان مراهم مورد لطف و مرحمت و عفو قرار دهد . شهيد محمود در تاريخ آبان 60 تشکيل زندگي داد و پس از مدت 2 سال خداوند دختري به نامک فاطمه به او عنايت کرد شهيد عزيز در عمليات خرمشهر شرکت فعال داشت و در روز فتح خرمشهر از ناحيه کمر و شکم به شدت مجروح گرديد که مدت زيادي در بيمارستان اصفهان و در منزل بستري بود و از آنجا که لطف خدا شامل وي بود خداوند وجودش را براي امر ديگري مي خواست وي پس از بهبودي باز همه جاي اول خود يعني مسئوليت حفاظت امام جمعه عزيزمان بازگشت بارها از طرف منافقينم کوردل تهديد گرديد و ليکن هيچ اثري بر روحيه ايشان نگذاشت و به شدت با منافقين مخالف بود و عجيب نبوده و نيست که حضرت آيت الله حاج سيد حسين آيت الهي اينگونه در فراقش فرياد مي زند . اينگونه ناراحت است آري محمود عزيز بار ديگر به جبهه عازم شد و اينبار مانند گذشته نبود با همه وداع مي کرد اما چه وداعي اما چه حرکتي و چه اعزامي با رفتن ايشان عمليات والفجر 8 شروع و ايشان مسئوليت گردان ابوذر داشت و در اين عمليات شرکت و اينبار مسموم شيميائي شد و به جهرم بازگشت وقتي محمود عزيز در جبهه فاو بود خداوند فرزندي به او عطا کرد و نام او را محمد جواد گذاشت در آن حالت به فرزندش به خاطر وضعيت جسميش نزديک نشد و او را نبديد دوباره عازم شد اينبار رفت تا خميه هاي حسين بن علي بن ياور نباشد رفت تا نهضت حسين عليه السلام تنها نباشد رفت تا يزيد و يزيديان اين يکه تازان عرصه نامردي و نامردمي به خاک ذلت کشاند او مي گفت : هنوز خون 72 تن از بهترين بندگان صالح خدا مي جوشد و انگشت مسلم ابن عوسجه حسين عليه السلام است و فريادش در فضا طنين انداز است که اوصيکم بهذا الرجل سفاش مي کنم شما را که از اين مرد از اين فرزند پيامبر حمايت کنيد آري او رفت و در صبح 29/12/64 ساعت 5/10 صبح به درجه رفيع شهادت نائل آمد آري چه کسي بهتر از امام جمعه عزيز و بزرگوار شهرمان او را مي شناسد کسي که 4 الي 5 سال در خدمت ايشان بود و تمام خصال اخلاق و رفتارش واقف بوده است چه بهتر که خصوصيات اخلاقي شهيد محمود عزيز از زبان اسلام استادش حضرت آيت الله حضرت حاج سيد حسين آيت الهي امام جمعه و نمايند معظم شهرمان بشنويد من چطور ميتوانم محمود و وحيدنيا را فراموش کنم اين داغ محمود مرا ذوب مي کند من چگونه مي توانم وصف کنم که براي شما کسي که 4 الي 5 سال با او معاشر بودم و تمام معنا عقل و ادب و اخلاق و تقوي و فضيلت و بندگي خدا ، چطور مي توانم فراموش کنم
بسمه تعالى. وصيتنامه پاسدار شهيد محمود وحيدنيا. با درود فراوان به پيامبران بزرگ الهى خصوصا حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى (ص) و دوازده جانشينان بر حقش و با درود بر حضرت بقيه ا... (ع) و نايب بر حقش. خدايا، عمرى جزگناه و معصيت و نافرمانى نداشتم، روسياه و شرمنده ام، اما اميد به رحمت تو دارم، خدايا اگر لطف و رحمت تو نبود و جز اميد به درگاهت نداشتم هرگز جرأت نوشتن چنين كلماتى در خودم
نمى بينم. خدايا اين بنده گنهكار را به آبروى بزرگان درگاهت ببخش. اى برادران و خواهرانى كه مرا تشييع
مى كنيد بدانيد كه اين خون ريخته شده براى حفظ اين انقلاب است و حفظ انقلاب بستگى به يارى امام دارد و هميشه گوش به فرمان اين نعمت الهى باشيد، نمايندگان حضرت امام را فراموش نكنيد پيوسته گوش به فرمان آنها باشيد. همشهريان عزيز اين وجود پربركت در اين شهر حضرت حجه الاسلام و المسلمين سيد حسين آيت الهى را حمايت كنيد و اوامر ايشان را از جان و دل بپذيريد قدراين نعمت خدادادى بدانيد كفران نعمت نكنيد در اين چند سالى كه افتخار خدمتگزارى ايشان را داشتم خدا مى داند كه دل ايشان فقط براى اسلام و امام اين انقلاب شما مى تپيد و شما هم با يارى ايشان به اسلام خدمت كنيد. پدر و مادر عزيزم هميشه و در همه حال جز محبت و لطف از شما چيزى نديدم ولى در عوض من هميشه مايه زحمت شما بودم اميدوارم كه مرا از صميم قلب حلال كنيد و برايم طلب مغفرت كنيد. همسرم تو و فرزندانم را به خداى بزرگ مى سپارم اگر چه در طول زندگى مشتركمان شوهر خوبى براى شما نبودم و اكثر اوقات شما را تنها مى گذاشتم. چون براى خدا تحمل مشقات نموده اى بدان كه اجر شما هم كمتر از شهدا نيست برايم طلب مغفرت كن در انتخاب سرنوشت خود آزاد هستى، فرزندانم را صحيح تربيت كن، به اسلام و اجراى احكام فكر كن و توجهى به حرف مردم نداشته باش. برادران و خواهران عزيزم مرا حلال كنيد و برايم طلب مغفرت نماييد. در پايان دو سال نماز و روزه احتياطا برايم خريدارى كنيد. هركس به هر نحوى از من بدى ديده است براى رضاى خدا حلالم كند. والسلام. محمود وحيدنيا. 16/11/64.