کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
07:21
مرتضی جاویدی موردی

مرتضی جاویدی موردی

فرزند رضا

تاریخ تولد
1337/02/09
تاریخ شهادت
1365/11/07
محل شهادت
شلمچه
تحصیلات
دیپلم
محل تولد
فارس-فسا-جلیان
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
سپاه
عضویت
کادر ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد مرتضي جاويدي - در تاريخ1337/2/9 در روستاي جليان فسا کودکي در يک خانواده مستضعف و مذهبي به دنيا آمد خانواده اش او را با عشق علي مرتضي عليه السلام مرتضي ناميدند او رفته رفته بزرگ مي شد و همراه با کارهاي کشاورزي دوران تحصيلات خود را مي گذراند تا آنکه نهضت خروشان اسلامي به رهبري حضرت آيه الله العظمي امام خميني شروع شد مرتضي که روح بلند و حماسي داشت فعالانه در نهضت شرکت کرد و در اين راه پذيراي هر گونه خطر براي پيشبرد انقلاب مي شد با پيروزي انقلاب در جهت حفظ دست آوردها اين انقلاب الهي در همه صحنه ها حضور داشت حضوري گسترده و پي گير و بدون احساس خستگي تا اين زمان مرتضي کاملاً گمنام و ناشناخته بود در کلاسهائي که منافقين در شهر فسا برگزار کرده بودند به نام نهج البلاغه شرکت کرد و به نفاق و دو روئي و خياثت آن ها پي برد و بناي يک مبارزه جدي با آنها گذاشت که عاشق امام و انقلاب بود تشخيص داد بهترين جايي که مي تواند به افکار خود عمل کند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است لذا در تاريخ 15/11/58 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فسا شد در تمام دوران حضورش در سپاه همشه پيش قدم حضور در صحنه هاي خطر در داخل و خارج کشور بود چه در مبارزه با خوانين چه با منافقين چه با گروههاي ملحد و منحرف در کردستان و چه در نبرد قهرمانانه با صداميان کافر و مزدور بيگانه او حتي براي يک لحظه در راهي که انتخاب کرده بود دچار ترديد و دو دلي نشد تا آنکه در اين راه جان باخت اکنون مختصري از مبارزات الهي او براي ثبت در تاريخ و همچنين روحيات و فضائل او براي اينکه نمونه عملي باشد براي جوانان حسيني ، را مي آوريم . مرتضي يکي از انسانهاي به مقصد رسيده بود که ابعاد مختلف را در خود به وجود آورده بود او در عين اينکه سرداري شجاع بود قلبي دقيق داشت در حالي که طرح نظامي داشت از عبادت و زهد غافل نبود در گرماگرم نبرد اهل اقامه نماز بود و حال گوشه اي از بعضي فضائل او : شهيد بزرگوار جاويدي بيش از بسياري از دوستانش براي نماز اهميت قائل بود در چند سالي که خداوند توفيق داد از نزديک در خدمت اين مرد خدا باشيم هيچوقت را بياد ندارم که در هنگام اذان و وقت نماز آماده نباشند اول وقت ديگر نمي خواست وضو بگيرد ، وضو گرفته بود . مهيا شده بود و ديگران را دعوت به نماز و جماعت مي کرد شب هائي که با هم بوديم قبل از همه براي اقامه نماز شب بر مي خواست و گريه هاي او در نيمه هاي شب ديدني و شنيدني بود حتي در عمليات ها هم اين روحيه را داشت در يکي از روزها در منطقه شلمچه تعدادي از برادران روحاني به ايشان برخورد کردند همه از زيارت ايشان شادمان شدند ايشان فرمود اول نماز بخوانيم بعد ... در آنجا همه را متوجه نماز کرد . به اهل بيت عليه السلام عشق مي ورزيد عشقي راستين و هدفدار هر وقت مصائب اهل بيت و به ويژه مصائب حضرت امام حسين عليه السلام ياد آوري مي شد به شدت متأثر مي شد و چشمهايش به خاطرت کثرت گريه و زاري سرخ مي شد در صف اول عزاداران با پاي برهنه شرکت مي کرد گاهي از زنجير زن ها و گاهي با سينه زن ها بود و در همه احوال بي ريا علاوه بر خود هميشه بچه هاي گردانش را با صفوف منظم در عزاداري شرکت مي داد تقريباً همه روزه بعد از نماز صبح زيارت عاشورا مي خواند و هر از چند گاهي جمعي از برادران گردان را براي زيارت حضرت رضا عليه السلام به مشهدي مي فرستاد و به دعا و راز و نياز با خداوند تبارک و تعالي بسيار اهميت مي داد گاهي روزها قبل از جمعه برادران را آماده مي کرد و تذکر مي داد مجالس دعاي توسل را بسيار مهم مي دانست و در اين مراسم با چشمهاي اشکبار خداوند تبارک و تعالي را مي خواند به تعقيبات نماز اهميت زياد مي داد مخصوصاً دعاي براي طول عمر حضرت امام خميني را در هيچ مجلسي فراموش نمي نمود . ( اکنون او و ساير شهيدان امام خويش را در آغوش گرفته اند و در اين وصال جشن به پا کرده ) واقعاً براي رضاي خداوند تبارک و تعالي کار مي کرد در بعضي از جلسات که اگر شهيد جاويدي را مي شناختند احترام مي کردند خود را با اسم مستعار معرفي مي کرد بعد از فتح فاو و وقتي براي مصاحبه با او آمدند تمارض کرد و خوابيد تا از او فيلم و نواري تهيه نشود و در حاليکه در آن عمليات به اندازه ي حداقل يک لشکر نيرومند با گردانش فتوحات داشت او همواره پيروزيها را از شهيدان مي دانست و خود را صاحب نقشي مي دانست و همين خلوص و صفا او را همچون شخصي گردانيده بود که پروانه هاي عاشق بسيجي هاي فرزند امام دور او را گرفته بودند و عاشقانه همراهي مي نمودند از نظر شجاعت و دليري فردي اگر نگوئيم بي نظير واقعاً کم نظير بود حضور شهيد مرتضي در بين رزمندگان همه را اميدوار مي نمود وقتي رزمندگان حس مي کردند شهيد مرتضي در بين آنهاست واقعاً جرأت پيدا مي کردند و با دلگرمي به رزم خود ادامه مي دادند او هميشه سعي مي کرد اولين رزمنده باشد که به دشمن حمله مي کند و آخرين رزمنده اي باشد که به استراحت برود در عمليات کربلاي 5 گردان نيرو در محوري که گردان فجر عمل کرده بود يکي پس از ديگر وارد عمل شده و باز گشتند و شهيد جاويدي همراه با همه آنها جنگيد و بعداً به عقب آمد . به رزمندگان بسيار علاقه داشت در جبهه از جزئي ترين مسائل تا کلي ترين احتياجات آنها را در نظر داشت وقتي گردانش بنا بود به موقعيت جديدي منتقل شود از خوراک و پوشاک و ساير احتياجات همه و همه را قبلاً تهيه مي کرد حتي از تعداد لازم آفتابه هم غافل نمي ماند و در پشت جبهه هم به فکر بچه ها بود و در حد امکان از نظر مالي بچه هاي نيازمند را ياري مي داد و يا برايشان بعضي از امکانات را فراهم مي نمود با شادي رزمندگان شاد و با غم آنها غمگين مي شد . جنگ را وقعاً در رأس امور قرار داده و همه چيز خود را در اختيار آن قرار داده بود مهمترين ملاک او براي ارزش دادن به اشخاص و گروه ها مسئله شرکت آنها در جنگ بود او مسلمان بي تفاوت نسبت به جنگ را در واقع مسلمان نمي دانست و خود نيز از ابتدا تا انتها در خدمت جنگ بود شرکت او رد جهاد مقدس بر اساس تکليف بود و اين تکليف وقت خاصي را نمي شناخت او حتي از مرخصيها هم در جهت غير از جنگ استفاده نمي کرد . بالاخره يکي از بارزترين اوصاف شهيد بزرگوار عشق به حضرت امام خميني عليه السلام بود و اختيار را از خود سلب کرده و انتخاب را به امام واگذار کرده بود کمترين تخطي از فرمانها و ارشادات حضرت امام خميني را نمي پذيرفت نه تنها در عالم بيداري بلکه گاهي درعالم خواب هم از رهنمودهاي حضرت امام بهره مند مي شود جمع با صفاي دوستان گردان فجر همراه با نمازها ، و دعا ها و راز و نياز و فرماندهي شهيد جاويدي همراه با صفا و يکرنگي او با بچه ها و همچنين تعليمات نظامي از گردان فجر گردان خط شکن پيروز و نمونه ساخته بود . شهيد جاويدي ابتدا به وسيله فرماندهان بالاتر براي فرماندهي گردن فجر انتخاب ومنصوب نشد بلکه با يک جريان طبيعي و پذيرش عمومي بچه ها فرماندهي گردان با عهده دار شد زماني که گردان فجر به وسيله مؤسسين بزرگوار آن شهيد جليل اسلامي شهيد بديعي ، و همراهانشان تأسيس شد شهيد جاويدي فرمانده گردان 941 بود قبلاً هم به طور طبيعي به فرماندهي گردان رسيده بود به اين نحو در عمليات پس از شهيد يا مجروح شدن فرمانده دسته فرماندهي دسته را به عهده گرفت و پس از مجروح شدن معاون گروهان در عملياتي ديگر معاونت گردان به دستش افتاد و با شهيد با مجروح شدن فرمانده ي گروهان در عمليات فرمانده گروهان شد و به همين ترتيب تمام مناصب فرماندهي را در حال نبرد عهده دار شده بود تا به فرماندهي گردان 941 رسيد در اين زمان در عملياتي در منطقه ابو غريب شرکت کرد در آن عمليات گردان فجر و گردان 941 در مجاورت يکديگر عمليات داشتند والفجر مقدماتي و الفجر يک بود شب قبل از شروع عمليات شهيد بزرگوارمان کيهان پور که از فرماندهان بسيار توانا و مخلص بود به شهادت رسيد و در عمليات هم شهيد جليل اسلامي فرمانده گردان فجر مجروح شد و به عقب رفتن شهيد کيهان پور و جراحت شهيد جليل اسلامي گردان فجر در عمل بدون فرمانده بود شهيد مرتضي جاويدي در حاليکه گردان 941 را هدايت مي کرد هدايت گردان فجر را هم به عهده گرفت و از همان تاريخ به بعد فرمانده گردان فجر بود بارها از طرف فرماندهان بالاتر تلاش شد او را از فرماندهي گردان فجر بردارند و فرماندهي جمع بالاتري و بيشتري را به او واگذار کنند ولي هر بار رزمندگان گردان فجر با خواهش و استدعا از فرماندهان بالاتر او را براي خود حفظ مي کردند ( ولي بايد گفت گردان فجر هم از نظر کيفيت و هم از نظر کميت گردان نبود زيرا گاهي تا نزديک هفتصد نفر رزمنده را وارد عمليات مي کرد و حال آنکه بالاترين آمار براي گردان حدود 250 الي 300 نفر بود ) از اين به بعد شهيد جليل اسلامي فرمانده گردان را شهيد جاويدي مي دانست و شهيد جاويدي هم متقابلاً شهيد اسلامي را فرمانده گردان فجر مي خواند . ( شهيد بزرگوار اسلامي در عمليات بدر مفقود الجسد شد ) از سال 60 يا 61 که گردان فجر تأسيس شد اين گردان تقريباً در تمام عملياتها از والفجر 1 گرفته تا والفجر 2 ، والفجر 4 ، خيبر بدر، والفجر 8 ، کربلاي 4 و 5 و 8 کربلاي 10 ، بيت المقدس 7 ، والفجر 10 و 000 شرکت کرد و در همه جا تکليف الهي خود عمل نمود . شهيد گردان را براي اسلام مي خواست و هميشه با بچه هاي گردان بود و جمع آنان را نوراني نموده بود . مجاهدات شهيد عزيز مرتضي منحصر به گردان فجر نبود بلکه قبل از تأسيس گردان فجر از ابتدا در جنگ حضور همه جانبه داشت و در مناطق عملياتي مختلف از جمله عمليات ثامن الائمه ( شکست حصر آبادان ) - طريق القدس ( آزادي بستان ) فتح المبين بيت المقدس و آزادي خرمشر - کرخه نور و کردستان و همه جاي جبهه هاي نبرد فداکاريهاي زيادي نموده بود از جمله در کرخه و وائل جنگ همان مکاني که کلمه اشلو مرسوم شد . فاصله نيروهاي رزمنده ي ما و دشمن بعثي بسيار نزديک بود به طوريکه صداي يکديگر را مي شنيدند بعضي اوقات شهيد جاويدي بالاي بلند مي رفت و باصداي بلند عراقيها را مخاطب قرار داده و سخن مي گفت همان زمان مي گفت اشلونک ( که شايد به معني حالت چطور است ) باشد بعدها پسوند ( تک ) هم برداشته شد و فقط اشلو گفته مي شد از آنجا شهيد جاويدي را اشلو مي گفتند به نحوي که بعضي گمان کرده بودند اشلو ايشان است . عمده ي شهرت شهيد جاويدي در بين بچه هاي جبهه و ديگران ماجراي تنگه احد است بعد از عمليات والفجر نيروهاي گردان فجر به اتفاق نيروهاي ديگري به غرب منتقل شدند در پادگان جلديان و قبل از آن ارميه مستقر شدند در پادگان جلديان به وسيله ي مجالس اخلاقي و عقيدتي و با حضور شهداي بزرگواري چون شهدا ميثمي ( هر دو ميثمي شهيد ) و با استفاده از موقعيت ماه مبارک رمضان ( چون عمليات بعد از ماه مبارک رمضان بود ) و هم چنين تمرينات عملي و راهپيمائي و کوهنوردي بچه ها آماده ي عمليات والفجر 2 در منطقه حاج عمران شدند هم از نظر جسمي و ظاهري و هم از نظر روحي واقعاً آماده شدند سخت ترين بخش عمليات به عهده گردان فجر بود فرمانده تيپ المهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف جناب حاج اسدي در سخنراني که براي عموم رزمندگان المهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف ايراد کردن اين نکته را ياد آور شد که وقتي شما وارد منطقه عملياتي شديد و عمليات را شروع کرديد ما راهي براي رساندن تغذيه و تسليحات به شما نداريم يا بايد پيروز شويد و راه را شما باز کنيد و يا بايد شهيد اسير شويد هر کس قدرت و آمادگي شرکت در چنين عملياتي ندارد همين الان از جمع خارج شود و هيچ مانعي هم ندارد ولي رزمندگان جان بر کف که براي جانبازي در راه اسلام آماده بودند همه به اتفاق ماندند و در عمليات شرکت کردند در ببين عمليات بخشي از نيروهاي گردان فجر که شهيد جاويدي هم در بين انها بود به محاصره دشمن در آمدند چند شبانه روز در آنجا محاصره بودند شبها بعضي بچه ها از تپه پايين آمده و مقداري آب به بالاي تپه مي بردند و تا شب بعد امکان پايين آمدن از تپه نبود شهدا و مجروحين در کنار بچه ها بودند و تعداد برادران رزمنده داشت از بيست نفر هم کمتر مي شد و در کنار آنها به تعداد شهدا و مجروحين اضافه مي شد لحظات بسيار سختي مي گذشت عمليات والفجر 2 داشت با شکست ظاهري مواجه مي شد و چاره اي هم نبود فرماندهان بالا تصميم گرفتند نيروهائي که امکان عقب نشيني داشته باشند را به عقب کشيده و عمليات را مختومه گردانند وقتي به شهيد جاويدي از طريق بي سيم اطلاع داده شد که مي تواند باقيمانده ي نيروهايش را عقب بکشد او جواب داد فرمانده من قبل از عمليات به من گفته است که اسم اينجا را تنگه احد گذاشته ايم چون اسم اينجا را تنگه احد گذاشته ايد من ميل دارم در اينجا بمانم و مقاومت را ادامه دهم تا آنکه جريان تنگه احد در تاريخ اسلام تکرار نشود اين رزمنده و فرمانده بزرگوار در حال محاصره چنين روح بزرگ وعظيمي داشت و باعث شد که همه به وجد آيند جناب آقاي رضائي فرمانده کل سپاه اجازه داد که به مانند و واقعاً همه و به تعبير جناب حاج اسدي حتي فرمانده کل سپاه از شهيد جاويدي روحيه گرفت آن جمع در عدد کم و در ارزش و روح بسيار مقاومت کردند و عمليات در شرف شکست را به عملياتي پيروز و افتخار آفرين تبديل نمودند از فرماندهان بزرگ شنيده شد که گفتند بيش از نود درصد از پيروزي والفجر 1 سهم شخص شهيد جاويدي است جناب حجه الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني و خطبه هاي نماز جمعه تهران در همان تاريخ از اين فداکاري تجليل مبلغ کردند و فرماندهان سپاه و ارتش از جناب آقاي رضائي و شهید صياد شيرازي گرفته تا ديگران در سخنراني هايشان به تفصيل از اين بزرگوار ياد کردند شنيده شده که در دوره هاي عالي فرماندهي اين ماجرا جزء دروس قرار گرفته و حق هم همين است در عمليات بدر شهيد جاويدي ، شهيد بديعي ، شهيد حسنعلي اشرافي و برادر اسدالله کريمي اسير شدند اما با روحيه بالاي شهيد جاويدي خود را نباختند شهيد جاويدي در موقعيتي مناسب و جالب به وسيله نارنجکي که براي خود نگه داشته بود به دشمن حمله کرد و خود و برادران را از اسارت رهانيد اين چهار نفر با هم قرار گذاشتند قبل از شهادت اکثر شان ماجرا فاش نشود حتي وقتي شهيد بديهي فهميده بود که برادر کريمي جايي مطلب را گفته بر آشفته بود و اعتراض مي فرمود اکنون که سه نفر از اين جمع الهي به شهادت رسيده اند برادر کريمي ماجرا را براي دوستان و مشتاقان تعريف مي کند شهيد جاويدي را خدمت حضرت امام خميني قدس سره بردند و او را معرفي کردند امام بزرگوار به نشانه تشکر و قدرداني سر مبارک شهيد جاويدي را بوسيدند شهيد جاويدي مي گفت : در حاليکه حضرت امام ايستاده بود دست دور گردن آن بزرگوار انداخته و هر چه توانستم امام عزيز را غرق بوسه خود نمودم يکي از برادران از شهيد جاويدي نقل کرد که فرمواه بود خميني به من فرمود شما قلب پاکي داريد قدر قلب پاک خودتان را بدانيد و من عرض کردم آقا قلب ما سپاه است براي ما دعا کنيد . در همان عمليات والفجر 2 پس از آنکه با مقاومت بي نظير شهيد جاويدي و همراهان محاصره شکسته شد و عمليات پيروز گرديد شهيد جاويدي مأموريت يافت به طرف ارتفاعات 2519 و کدو حرکت کند و در آنجا هم به مأموريت خويش عمل نمايد دشمن با هلي کوپترهاي زيادي روي ارتفاعات 2519 نيرو پياده مي کرد و خوف آن بود که با فشار شديد با هم نتيجه عمليات از بين برود البته نتيجه ظاهري در اينجا حدود 10 نفر بودند که با مقاومت مردانه خود دشمن را به تسلیم واداشتند از جمله شهيد بزرگ سردار عاليمقام خليل مطهر نيا از جهرم و شهيد بزرگ و سردار عاليمقام مرتضي جاويدي از فسا شهيد خليل به وسيله بي سيم با فرمانده ي وداع کرد و شخصاً به همراهي شهيد جاويدي و چند نفر معدود به مبارزه قد علم کرد . موشکهاي آر ، پي ، چي شهيد جاويدي به حول و قوه ي الهي بسيار کار ساز بود وعملايت هلي کوپترهاي دشمن را با شکست خوار کننده اي مواجه نمود اين بخش را هم جناب هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي نماز جمعه تهران همان زمان خوب تشريح کردند . سردار والامقام مجاهد في سبيل الله عارف بزرگ نمونه تقوي و جهاد شهيد بزرگوار حضرت مرتضي جاويدي ( قدس سره ) بالاخره پس از مبارزات و مجاهدات خستگي ناپذير در عمليات کربلاي 5 پس از روزها تلاش و جهاد در آن عمليات و سالها جهاد و تلاش پي گير در همه ي جبهه ها به آرزوي هميشگي خود رسيد و به زندگاني عندالوب دست يافت و خون پاکش در رگ همه غيرتمندان جاري شد روحش شاد و يادش گرامي باد.