بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد ايوب جهانگيري
ايوب در سال 1336در خانواده اي که آئين زندگي ودين داري وديانت روش وبينش اعضاي آن بود متولد مي شود که با طراوت تربيت اسلامي پرورش مي يابد واز همان نخستين سال هاي کودکي شمع وجودش از روشنايي وتابندگي شريعت اسلامي شعله ور مي شود وبا هوشياري و هوشمندي بر آزادگي انسان ها تکيه و تاکيد مي کند وبه فضيلت نماز جماعت وسجاياي مسجد انس والفت مي گيرد وبعد از گذراندن دوران مدرسه راهي ارتش شد وموقعي که به مرخصي مي آمد به پدرش گفته بود که من پول ندارم پول به من بده مادرش گفته بود حقوق نگرفته اي گفته بود که در جيبم گذاشتم وفراموش کردم برادرم که بعد از شهادتش يکي از دوستانش تعريف کرده بود که اين حقوق به کسي که محتاج بود مي داد واوقات فراغت سرکار بنائي مي رفت ودر جبهه به پرورش مرغ وگوسفند مي پرداخت وتخم مرغ وشير آن را صبحانه به سربازان مي داد در منطقه خرمشهر گاوي ترکش به پايش خورده بود وايوب هر روز سينه خيز مي رفت تا براي گاو يونجه بياورد واز او نگهداري مي کرد تا اينکه گاو خوب شد وروزي 2کيلو شير مي داد سگي در سنگر دوستانش ايستاده بوده ومي خواستند که سگ را به هلاکت برسانند وايوب گفته بود که اين کار را نکنيد وسگ کنار ايوب ايستاده بود تا اينکه از او دور شد ونگاهش مي کرد ودمش تکان مي داد واز او تشکر مي کرد بعد از آزاد سازي خرمشهر ايوب براي سربازان شربت درست کرده بود وبه آنان مي داد وهمچنين سيگار براي آنها مي خريد اما به خودش شربت نرسيده بود او بر مي گردد داخل سنگر تا براي خود شربت درست کند وهواپيما موشک پرت مي کند وترکش آن به ايوب مي خورد وايوب در سال 61به آرزوي خود که همان شهادت است مي رسد ونامش در سپهر صدق وصفا جاي مي گيرد.