کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
16:57
غفار غلامی خرنجانی

غفار غلامی خرنجانی

فرزند خانلر

تاریخ تولد
1338/06/15
تاریخ شهادت
1359/07/01
محل شهادت
بستان
تحصیلات
ابتدایی
محل تولد
فارس - فسا - یاسریه
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
مفقود-تفحض
نوع خدمت
ارتش
عضویت
ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد بزرگوار غفار غلامي : شهيد غفار غلامي فرزند خانلر در پانزدهم شهريور ماه سال 1338 در روستاي ياسريه در خانواده اي فقير و تهيدست اما با ايمان و مذهبي به دنيا آمد . غفار تحصيلات خود را تا ششم ابتدايي در روستاي ياسريه گذراند و براي ادامه تحصيل به دليل نبود مدرسه در روستا با هزينه اي که در تابستان با شغل کارگري به دست آورده بود دوچرخه اي خريد و با اين دوچرخه راهي مدرسه اي در زاهد شهر شد . او سه سال از تحصيلات خود را در آنجا گذراند و بعد از آن به استخدام ارتش در آمد . مدت زيادي از استخدام او در ارتش نمي گذشت که به دليل ناهمگون بودن روحش با اتمسفر ارتش تصميم به فرار گرفت و بالاخره بدون اطلاع خانواده اش چندين ماه فراري بود رژيم که وي را تعقيب مي کرد با همکاري مزدوران توانست وي را دستگير و راهي زندان کند در بازجويي از وي علت فرار را از غفار مي پرسند او در جواب سه عامل را علل اصلي فرارش توضيح مي دهد . 1 عدم شناخت اوليه نسبت به نظام ارتش .2- اغفال وي در گماشتن بدين کار 3- عدم آزادي در محيط آموزشي و وجود محيط خفقان بر محيط آموزشي . سپس با گرفتن چندين تعهد وي را به پادگان دشت ميشان انتقال مي دهند . غفار که ديگر آرام نبود و محيط و سيستم منفور شاهنشاهي را ديگر نمي توانست تحمل کند براي دومين بار بود که بعد از چند ماه خدمت اجباري فرار نمود . او در شيراز بدون اطلاع خانواده اش شروع به کار کرد ولي اينبار هم رژيم در محل غفار را به ماموران شناسانده و باعث دستگيري او شدند . او سه ماه در زندان بود در همين زمان وي با کتابهاي معلم شهيد دکتر علي شريعتي آشنا مي شود و از قلم تواناي ايشان درس ها مي آموزد . هنگام انتقال غفار به ضد اطلاعات پادگان از دست مامورين فرار کرده و به صف مجاهدان راه حق مي پيوندد در ايام عاشوراي حسيني مامورين رژيم سعي در دستگيري وي مي نمايد ولي با وجود به هم خوردن مراسم عاشورا نمي توانند غفار را دستگير کنند ولي آنها که هميشه در تعقيب او بودند بالاخره در 14 محرم 1355 توسط شهرباني فسا دستگير مي شود و مستقيماً او را راهي اهواز مي کنند . فشار مامورين و خستگي و کوفتگي راه اهواز سبب ايجاد حزن و اندوه در سيمايش مي گردد ولي شبانگاه در خواب مي بيند که به زودي در راه خدا بلايي وي را فرا مي گيرد . بعد از رسيدن به اهواز او را روانه زندان مي کنند . در اين هنگام تظاهرات ملت مسلمان ايران گاه و بيگاه رژيم پوشالي را به لرزه مي انداخت . فرمان امام مبني بر فرار ارتشيان غيور از سربازخانه ها شور و التهابي ديگر در وي ايجاد کرد بعد از 2 ماه اسارت به محض آزادي از پادگان فرار کرد و به خيل مردم پيوست . آرامش از وجود وي رخت بر بسته بود با خونگرمي بي نظيري حوادث يکساله دوران انقلاب را تعقيب مي کرد با احساس پر شورش در بيشتر موارد در مقابل سکوت و يا رضاي افراد ناآگاه از خود عکس العمل نشان مي داد او مي پنداشت در هنگامي که در گوشه اي خزيدن ، خود نوعي مردن و پوسيدن است بهتر آن است که با مرگ خويش حماسه آزادي و عشق بيافريند تا مهر سکوت را از لبهاي انسانهاي بي مسئوليت و بي تعهد بر گيرد . در جريان انقلاب با مطالعه و خودسازي و درگيري با مسائل تکثير و پخش اعلاميه دين خويش را نسبت به انقلاب ادا کرد . آخرالامر فرياد مرگ بر شاه و مرگ بر آمريکا و درود بر خميني غفار و ملت شريف ايران رژيم شاهنشاهي را به زباله دان سپردند و انقلاب به پيروزي رسيد . با فرمان امام امت مبني بر بازگشت ارتشيان به پادگانها جزء اولين کساني بود که به پادگان بازگشت . غفار حدود 8 سال در ارتش خدمت نمود سپس با شروع جنگ تحميلي در جنگ شرکت کرده و در يکم مهرماه سال 1359 در عمليات مرزي با مزدوران عراقي در اهواز در پاسگاه سوبله به شهادت رسيد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .