بسم رب الشهداء و الصديقين زندگينامه برادرشهيد ابراهيم آب شيريني
با سلام به رهبر کبير انقلاب و با درود به رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل و با درود به تمام شهداي کربلاي ايران مخصوصا شهداي فتح بستان گوشه اي از زندگينامه شهيد حاج ابراهيم آبشيريني را آغاز مي نمايم . شهيد حاج ابراهيم فرزند مرحوم حاجي در تاريخ 1300 هجري در قريه دهقايد متولد شد و کلاس ششم ابتدائي را در دبستان عضد برازجان گذرانيد و از همان کودک و جواني علاقه زيادي به مطالعه کتب ديني و مساجد داشت و پس از گذرانيدن خدمت سربازي موقتا به خدمت اداره آبياري دشتستان و دخانيات درآمد و سپس خدمت شهرباني را انتخاب کرد و سپس در شهرهاي بوشهر و برازجان و بندر ريگ و قم و شيراز و بالاخره وطن اصلي خويش را کازرون قرار داد و در طول خدمت در شهرباني چندين بار بازداشت گريدد و حتي يکبار به خاطر نصب کردن يک تابلو از قرآن را اطاق کار خويش در شهرباني با رئيس شهرباني وقت درگير و رئيس شهرباني خواستار نصب عکس شاه جلاد و فرح پهلوي بود و چون شهيد تسليم اين خواسته نشده مدت شش ماه به فسا تبعيد گرديد و پس از گذرانيدن اين دوران و شروع خدمت دوباره به خاطر عدم برگزاري مراسم و استقبال از زن شاه معدوم در کازرون شش ماه منتظر به خدمت مي گردد شهيد علاقه زيادي اقوام و فاميل و احترام عجيبي نسبت به پدر و مادر داشت در مورد رسيدگي به افراد مستضعف و فقير کمال کوشش و توجه خاصي به اين گروه داشت و در توزيع و نشر کتب ديني مفيد در منطقه و هديه کتابهاي زيادي به مساجد و کتابخانه هاي روستاها و شهرها ي نمود. شهيد دوبار به زيارت کربلا و يک بار به زيارت مکه معظمه نائل گرديد در طول زندگي اصلا به ماديات توجهي نداشت و فقط مسئله معنوي و اجتماعي را الگوي خود قرار داده بود .شهيد رابطه زيادي با مرجع تقليد و علما در قم و در مشهد و در ساير شهرستانها داشت و دستورات اين علما و مراجع تقليد را در بين مردم پخش مي نمود و از سال 1342 پس از تبعيد امام به تزکيه و بعد به نجف همچنان به امام رهبر انقلاب نيز در تماس بود . در همين هنگام شهيد با خريدن يک باب منزل در برازجان که قصد سکونت در اين شهر را داشت که با مخالفت مردم وروحانيون کازرون رو به رو شد و دوباره به کازرون عزيمت نمودند و در سال1355 يک قطعه زمين براي احداث مسجد در دهقايد برازجان خريداري و بناي مسجد و تاسيس کتابخانه را نمودند اما به خاطر ؟؟؟ آمدن جنگ تحميلي و حضور ايشان در کازرون به خاطر مسئوليتهاي موفق به اتمام کردن مسجد نگرديد .شهيد در مدت جنگ مرتب داوطلب براي اعزام به جبهه جنگ مي شد و آموزشهاي لازم را مي آموخت تا اينکه در اوايل ماه محرم به سرپرستي يک گروه از افراد بسيج ؟؟؟ کازرون به جبهه جنگ حق عليه باطل به اهواز و سپس براي حمله طريق القدس و فتح و بستان به سوسنگرد اعزام گرديدند و در شب حمله به بستان شهيد شد و هم اکنون مفقودالاثر است .روحش شاد و راهش پر رهرو باد .