کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
08:09
حسن اسکندری

حسن اسکندری

فرزند کهیار

تاریخ تولد
1341/02/15
تاریخ شهادت
1361/03/19
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - کازرون - خشت
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
مفقودیت/ تفحص
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه برادر شهيد حسن اسکندري : در نيمه ي ارديبهشت سال 1341 در يکي از روستاهاي بخش خشت از شهرستان کازرون در خانواده اي مذهبي و مردم دار ديده به جهان گشود . طولي نکشيد که خانواده رحل اقامت در کازرون افکند . دوران کودکي و آموزش ابتدايي را در محله گنبد و در دبستان ابن سينا گذراند . در اين دوران نشانه هايي از هوش و استعداد و روحي بزرگ و اراده ي سترگ را در ميان هم سن و سالان خود به نمايش گذاشت . دوره آموزش راهنمايي را در مدرسه ابن سينا و دبيرستان را در بزرگ مجرد پشت سر گذاشت . نکته جالب اين که ايشان که همواره دانش آموزي ممتاز و شاخص بود ، با توجه به علاقه شخصي و بر خلاف دوستان ممتازش که در رشته هاي علوم رياضي و تجربي مشغول به تحصيل شدند ، در رشته ي علوم انساني نام نويسي کرد و ادامه تحصيل داد . روزهاي دبيرستان ايشان مصادف بود با ايام انقلاب و سپس شروع جنگ تحميلي . حسن رفتار و سلوک ايشان در خانواده آشکار و در بين دوستان زبانزد بود . انساني مهربان ، اهل صله رحم ، داراي صوتي خوش و استعدادي خاص در نقاشي و ادبياتي عميق در نگارش بود که آثار بسيار محدود باقيمانده از وي خصوصيات وصيت نامه و زين و پر محتواي ايشان مصداقي است بر اين مدعا . ديگر شاخصه بارز شهيد حسن علاقه خاص به کتاب خواني و خصوصاً مطالعه کتاب هاي مذهبي از جمله قرآن و نهج البلاغه بود . اين ويژگي ها پايه و اساس بود براي حضور فرهنگي و شجاعانه ايشان در روزهاي انقلاب و همين طور ايام دفاع مقدس . قبل از پيروزي انقلاب ارتباط فعالي با کتابخانه قائم در ميدان شهدا داشت و در بين دانش آموزان مشوقي بود براي مطالعه کتاب هاي مذهبي و علمي . شهيد حسن اسکندري در روزهاي قبل از پيروزي انقلاب علي رغم نوجواني در اکثر راهپيمائي ها و تظاهرات با شکوه مردم شريف کازرون به همراه برادران و خانواده حضوري فعال و چشمگير داشت و حتي يک بار نيز با يکي از برادرانش و چند نفر از دوستانش توسط نيروهاي شهرباني کازرون دستگير و چند ساعتي را در بازداشت به سر برد و در همين مدت کم به دليل روحيه ظلم ستيزي و شجاعت مثال زدنيش توسط رئيس شهرباني وقت مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد . در اولين روزهاي پس از پيروزي انقلاب و با تشکيل بسيج که مصادف با دوران دوم دبيرستان ايشان بود به عنوان بسيجي فعال دوره هاي فرهنگي عقيدتي و آموزش هاي دفاعي و نظامي را طي مي کند . در اوايل سال 1360 و ادامه تجاوز دشمن به خاک پاک وطن اسلامي روح بي قرارش او را وامي دارد که از پشت نيمکت هاي مدرسه به پشت خاکريزهاي خط مقدم جبهه ها برود و از اين مقطع زماني است که عمده روزگار را تا لحظه ي شهادت در عمليات هاي شکوهمند و افتخار آفرين رزمندگان مي گذراند . اولين حضور ايشان همراه با اعزام اولين گروه هاي دانش آموزي شهرستان کازرون به جبهه و حضور در عمليات غرور آفرين طريق القدس و آزادسازي بستان که خاطرات به جا مانده از وي حکايت از حماسه آفريني کم نظيرش در طي عمليات دارد . اين حضور ايشان را براي حضور مستمر در جبهه ها و به تعبير خودش يا آزادسازي کامل و برگشت سرافرازانه يا نيل به فوز عظيم شهادت و وصال جانانه جزم تر مي کند . شهيد حسن در عمليات هاي مختلف ديگر از جمله عمليات بسيار موفق و به ياد ماندني فتح المبين و بيت المقدس در گردان هاي خط شکن حضور مؤثر داشت . تمام دوستان ايشان که البته بسياري از آنان نيز به شرف شهادت نايل آمده اند شيفته اخلاق و رفتاري نيکوي وي بودند و اغلب توچه به روحيات ايشان عاقبتي جز شهادت براي ايشان متصور نبودند . حسن پس از چندين ماه حضور مستمر در جبهه و عمليات بيت المقدس و شرکت در آزادسازي خرمشهر و عدم برگشت به خانه و حضور در عمليات رمضان در تاريخ بيست و يکم تيرماه شصت و يک بعنوان فرمانده بخشي از گردان هاي خط شکن تيپ امام سجاد (ع) در حالي که قبل از شروع عمليات با صوتي خوش دعاي توسل را قرائت مي کند به قلب دشمن يورش بده و به گفته ي يکي از همرزمان و دوست نزديکش (آزاده ي سرافراز امرالله دلدار ) تا نزديکي هاي شهر بصره عراق پيشروي مي کنند و پس از محاصره توسط دشمن جنگي تن به تن و نزديک رخ مي دهد که نهايتاً ايشان مفقودالاثر مي گردد و پس از پانزده سال پيکر پاکش که چند قطعه استخوان پاک و مطهر بيش نبود توسط رزمندگان تحقيق و تفحص در آن منطقه پيدا و با تشييع با شکوه مردم کازرون در گلستان شهداي سيد محمد به خاک سپرده مي شود . در يکي از نوشته هايش اين بيت شعر را با دست خط خودش به نگارش در آورده است : بازي عشاق نه چون بازي نرد است ، مردي اگرت هست کنون وقت نبرد است . والسلام . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد حسن اسکندري .
ولا تقولو لمن يقتل في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون . پيام و وصيت من در اولين جمله اين است : انا لله و انا اليه راجعون . وقتي بر اوضاع و احوال و شرائط مکاني و زماني خود ژرفتگر مي شويم مي بينيم که خوشبخترين مردمان هستيم . در مکاني به دنيا آمده ايم که نور و ايمان و خدا همه در آن درخشانند و پيدا در زماني زندگي مي کنيم که زمان خروشيدن و پيروزي توده هائي است که مي خواهند و فهميده اند که بالاخره بايد آزاد و آزاده زندگي کنند و در مکاني که به جرم حق گوئي و حق پرستي ناحقان و نامردمان بخصمش گرفته اند و بر او فشار مي آورند و از هر جا و در هر لحظه اي به فکر کوبيدن آن هستند و در چنين زماني رسالتها بردوش ماست که با جان و مال از اين اسلام و مکان نور به ناحيه زاهدان شب و شيران روز يعني مرزهاي کشور اسلامي روم و با وحدت و همکاري و پاسداري خود به تاريک دوستان خفاش صفت نفهمانيم که از زمان آدم هابيليان و قابيليان با هم در جنگ حق و باطلند ولي خون شهيدان هميشه گواه پيروزي حق بر باطل است . من در گوشم طنين فريادحسين بود که مي گفت آيا کسي هست که مرا ياري کند بله با حضور خود و برادران رزمنده در جبهه به دشمنان کور و نگون بخت خواهيم رساند که : ما اهل کوفه نيستيم حسين تنها بماند . مگر امت بيمرد امام تنها بماند . بله امت مسلمان و مومن ما ديگر با جان و دل درک کرده ان که يک لحظه غفلت و در صحنه حاضر نشدن مساوي با بردگي و بندگي است . من به عنوان يک قطره از اقيانوس رزمنده ها از شما فقط يک چيز مي خواهم گوش به فرمان امام بودن و حاضر شدن در تمام صحنه هاي دشمن شکن . و حرفي با فريب خوردگان دور از خلق : که آيا به ياد نمي آوريد سياهچالهاي خوفناک رژيم گذشته را و عباهاي دريده و سوراخ شده روحانيون مبارز و پاهاي در روغن آب شده بخاطر اسلام را چرا در آغوش گرم ملت قهرمان بيرون مي آيد و به دامن گرگهاي لباس ميش پوشيده مي رويد آيا خون شهيدان شما را هنوز پيدا نکرده . وصيت آخرين من آگاهي ملت در تمام شئون مربوط به اسلام و مسلمين است و مکرراً گوش به فرمان از امام : اسلام پاينده امام زنده و رزمنده ملت خروشنده والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته . حسن اسکندري .