کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
05:22
سیداسداله زارعی

سیداسداله زارعی

فرزند سیدحسین

تاریخ تولد
1351/01/01
تاریخ شهادت
1367/04/04
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - کازرون - کازرون
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
مفقودیت/تفحص
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد سيد اسدالله زارعي . به سال 1351 در روستاي هفت پاره (شاهپور) در يک خانواده مذهبي ديده به جهان گشود در دوران کودکي و نوجواني بسيار فعال و پرتحرک بود وي به ورزش علاقه زيادي داشت نوجواني شوخ طبع و اخلاقي نيکو داشت و با همه مهربان بود بچه هاي اهل محل همه او را دوست داشتند شهيد در سن 5 سالگي به مدرسه رفت و از همان دوران کودکي علاقه فراواني به کسب علم و فضائل اخلاقي داشت دوران ابتدايي خود را در روستاي هفت پاره و متوسطه را در اباذر عموئي پشت سر گذاشت و جهت ادامه تحصيل به هنرستان دکتر علي شريعتي به شهرستان کازرون قدم گذاشت و در رشته ساختمان مشغول درس خواندن شد و تا دوم دبيرستان به تحصيل ادامه داد و معلمان همه از او راضي بودند و بايد اين نکته را در نظر داشت که شهيد آموزش نظامي خود را در دوران دبيرستان به اتمام رساند . به علت ايمان سرشار و عشق وافري که به معبود خود داشت مشتاقانه به سوي او شتافت و در اواخر فروردين ماه 1367 به سوي جبهه مدرسه عشق عاشقان شهادت روي آورد و در آن ميدان عشق شهادت به جدال با خفاشان کوردل بعثي جنگيد تا سرانجام خداوند تلاش هاي او را مورد قبول قرار داد و فيض شهادت را نصيبش نمود و جسد او را نيز پرپر کرد و به دست فرشتگان سپرد شهيد در سحرگاه روز چهارشنبه 4/3/1367در خاک خونين شلمچه به طرف معبود پرواز کرد . روحش شاد و يادش گرامي . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتابل احياء عند ربهم يرزقون. درود بر مهدى موعود ونائب بر حقش امام خمينى و سلام بر امت شهيد پرور ايران اسلامى. تشكر و سپاس خدائى را كه توفيق ادا كردن وظيفه را بمن عطا فرمودند. خدمت پدر و مادر دلسوزو خانواده گراميم سلام عرض مينمايم: پدرجان: اميدوارم در طول مراحل زندگى هيچگاه چهره بشاش و خندان تو صلابت خويش را از دست ندهد و دوست دارم بر شادمانى‌توافزوده‌شودتا روح من از تشويش و نگرانى به دور باشد. بارى پدر جان صبرو استقامت را از تو خواهانم پدرميدانم ،فرزند خوبى براى تو نبودم و تو را آزارت ميدادم و در مشكلات، زندگى تنهايت ميگذاشتم از تو عذر ميخواهم واميدوارم مرا بخشيده باشى تا رحمت الهى شامل حالم گردد.مادرم: دفاع از مملكت اسلامى و ايران انقلابى مرابر آن داشت تا از تو ، فاصله بگيرم ميدانم هنوز قلب مهربانت از دورى من رنج ميبرد و ميدانم كه هنوز اشكهاى چشمانت نخشكيده و منتظرم هستى اما مادرم اگر روزى برنگشتم بدان كه هميشه در كنارت خواهم بود،چون مرگ با عزت به از ذلت دردارفانى است. مادرم: دستهاى تو را براى صدها بار از راه دور بوسه ميزنم، مادرم بخاك پاك پايت بوسه ميزنم تو را از ياد نخواهم برد و ،آرزوى آن را ميكشم كه روزى خدمتم در اين مكان مقدس تمام شود و دوباره دركنار شما برسر يك سفره بنشينيم و با خيال راحت ، بخوريم و بنوشيم.ميدانيد چرا با خيل راحت بخوريم وبنوشيم، آرى در آن موقع ديگر ميدانم كه دين خود را نسبت به اين انقلاب ادا كرده ام و مدت كمى را در سرزمين جبهه كه همانا سرزمين كربلاست گذرانده ام. مادر مهربانم: خوشحالم از اينكه پا در ركاب گذاشته‌و همانند،ديگر رزمندگان كه آنها هم جزء فرزندان شما ميباشند با خصم زبون بر صف پيكار و مبارزه هستم.مادرم: من همان طور كه خانه خود را دوست دارم اينجارا هم خانه خود ميدانم پس شماها هم بايد خانه مرا كه خانه شماست دوست داشته باشيد.مادرم صبورباش و براين استوارى افتخار كن. بعد از من مصيبتهاى وارده را تحمل كن و به اين استقامت ببال مادر در آخر مرا حلال كن و از خداوند برايم طلب مغفرت نما. خواهرانم:نميدانم با چه زبانى از تو عذر بخواهم و چگونه توقع كنم كه مرا ببخشى،چون من بدون خداحافظى از تو بجبهه رفتم،و ميدانم كه زياد رنج ميكشى و خواهى كشيد.اما خواهرم: همه اين زحمات و سختيها را به صرف زينب بودن تحمل كن چون كه الگوى استقامت در برابر مشكلات را زينب كبرى سلام الله عليها بخود اختصاص داده است. خواهرم: حجاب تو و امثال تو پيام خون مرا به زنان و مردان عالم خواهد رساند . خواهرجانم سعى كن در تربيت خواهرزاده هايم، توجه خاص بنمائى تا اجر زينب بودن را نصيب خود گردانى.برادرم عبدالله جان : انشاءالله در كارهايت ، موفق باشى و همانند هميشه صبر را پيشه كار خود سازى چون كه تو ميتوانى بيشتر از هر كس در برابر مشكلات تحمل داشته باشى. برادرم‌از تو بخاطر نصيحتهايت تشكر ميكنم واز اينكه اگر از روى نادانى موجبات رنجش شما را فراهم ميكردم عذر ميخواهم و اميدوارم كه مرا ببخشيد از برادرم مسلم بخاطر اينكه خداحافظى نكرده ام عذر ميخواهم و منتظرم روزى‌مراعفوكندتا قلب كوچكم از او دلخور نشود. سلام گرم و صميمانه مرا به برادر دور از خانواده قاسم برسانيد و سعى كنيد او را دلدارى دهيد تادرمقابل حوادث الهى صابر باشد و غم و غصه خود را فراموش كند من از برادرم فضل‌الله‌ميخواهم كه به درسهايش توجه كند و با توكل بر خداوند دورى مرا تحمل كند. پس خانواده گرامى و عزيزم: اميدوارم كه حرفهاى من هيچگونه ناراحتى براى شماها ايجاد نكند خودتان ميدانيد كه من فقط سلامتى شماها راميخواهم، نه چيز ديگرى را، اگر بدانم شماها از من راضى هستيد ديگر هيچ ندارم و با خيال راحت به رزم خويش ادامه خواهم داد و وجدانم،آسوده بود.از طرف من از همه اقوام و خويشانم خداحافظى كنيد و اگر ناراحتى از من ديده ايد مرا ببخشند.در آخر از همه شماها طلب دعا براى پيروزى رزمندگان اسلام را دارم.ارزش شهيدان را خدا دانسته است چون كه در قرآن خريدار شهيدان خالق است چون زاولاد شهيدانم و ازآل رسول شايد اين كوچك شهيد در نزدشان گردد قبول از برادر و ز پدر وزمادروهم خواهرم خواهش صبرو تحمل ميكنم من از كرم چون خداداد و خريده اجربى پايان دهد ناله ننمائيد كز اجر شماكمتر شود ماكه خوشحاليم از اين آرزو نزد خدا طالب صبر و رضا هستيم من از اقوامها از شما خواهم نصيحتها كنيد از ديگران تاكه الگوئى شويد در اين زمان چون جدمان كربلا بنياد ظلم ظالمان بر باد داد قلب مظلومان ما را اى خدا بنماى شاد والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته