کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
09:47
محمود شیبانی

محمود شیبانی

فرزند حسین

تاریخ تولد
1350/06/01
تاریخ شهادت
1365/10/20
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - کازرون - کازرون
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد محمد شيباني
محمود شيباني در شهريور سال 1350 در خانواده اي مؤمن و بزرگ همت از عشاير سيار ايل قشقائي و از تيره شيباني متولد شد. والدينش در تربيت فرزندانش سعي و تلاش بسيار نمودند و محمود را در سن پنج سالگي راهي مدرسه نمودند. شهيد محمود شيباني از همان اوايل کودکي شهامت و پشتکار زايد الوصفي داشت و از استعداد فکري خارق العاده اي بهرمند بود. دوران ابتدايي را با نمرات عالي بپايان رسانيد و در يک امتحان کنکور ورودي به مدرسه راهنمايي شبانه روزي عشايري شهيد بهشتي شيراز قبول گرديد اين ناشناخته در امتحان هاي کلاسي بهتر از همه قادر به گفت و شنود بود و پس از گذشت دو ماه در همان سال چون در روستايشان ؟؟؟ مدرسه راهنمايي داير گرديد بعلت کمي دانش آموزان محمود با چند تن از همکلاسهايش آن جا را ترک نموده و در مدرسه راهنمايي روستايمان مشغول به تحصيل شدند. سراسر وجود محمود شمع سوزان بود و او با اندام کوچک هيبت والاي خويش دريايي از عزک و جنبش بود و ايماني راسخ داشت و سخن گفتن در قبال عظمتش همانند قطره اي آب در قبال اقيانوس هاي بيکران است آن چنان شجاع بود که براستي مي شد شهادت را در وجودش خلاصه نمود و در دوران تحصيلي هميشه در مسابقات قرآني شرکت مي نمود تا اين که کلاس سوم راهنمايي را در خرداد 1364 با موفقيت بپايان رسانيد و براي بهتر خدمت نمودن به جامعه اسلامي در دانش سراي تربيت معلم شهيد مدرس ممسني ثبت نام نمود و موفق شد. و سپس در آن جا مشغول به تحصيل شد و در همان مواقع بود که به طور کامل معناي انقلاب اسلامي و عامل اصلي جنگ تجاوز به ميهن اسلامي را کاملا درک نموده بود و براي پيکار با دشمنان و ياري رساندن به ديگر برادران در جبهه هاي درسوز عطش مي سوخت. آري: سخن گفتن از محمود را با ياري جستن از نام پر شکوه و دلاوري ها و بيان هاي زيباي خودش در زندگي و از جلال معنويت پر شکوهش سخني به ميان آورده مددي مي گيريم و آن عزت و شرف را به قلم ارزاني مي داريم ولي در وصف جلالش قلم از نوشتن و زبان از گفتنش عاجز مي ماند. او نه تنها در اين عمر کوتاه قهرمان صحنه و پيکار نبرد بود بلکه در پاکي وجدان کمال انسانيت معلمي کامل بود و شهادتش براي همه دردناک و جانگداز است و همه ياران دوستان از بهرش ؟؟؟ و وفاي صميميتش و سخن هاي زيبايش در دل هم نشينان و دوستانش براي هميشه باقي است. محمود براي پيوستن به برادران رزمنده در جبهه ها چندين بار مدارک مورد لزوم را تهيه و به محل اعزام نيزو مراجعه نمود ولي بخاطر نداشتن شرايط لازم از اعزام وي موافقت نکردند ولي او هرگز نمي توانست خاموش بنشيند آتشي که از اعماق قلب و شرياناتش نشاط مي گرفت هر که او را مي ديد يا مي شناخت زبانه هاي آنش درونيش کاملا ؟؟؟ بود او بارها مي گفت هنگامي که در جبهه ها عمليات مي شود من ؟؟؟ نمي آورم و دلم مي خواهد رو بسوي جبهه ها بنمايم و آرزو دارم که بر عليه بيگانگان که ملت مظلوم ما را مورد سوء قصد نشانه قرار داده اند پيکار کنم. شهيد پس از گذراندن سال اول با موفقيت سال دوم تحصيلي را در همان مدرسه ادامه داد تا اين که با اعزام سپاهيان صد هزار نفري محمد رسول الله در چنين فرصتي عازم جبهه گرديد و در آن جا در گردان امام حسين در گروه غواصي نام نويسي کرد و پس از گذراندن آموزش غواصي در عمليات کربلاي چهار شرکت نمود و از اولين نيروهاي غواصي بود که براي شکستن موانع و استحکامات دشمن وارد عمل مي شوند و همرزمانش مي گفتند اين جمله را بر زبان مي آورد: خدايا اين اسلحه را به کمک تو بر دوش گرفته ام و تو کمکم کن تا از من جدا نشود و اگر مي خواهي شهادت را نصيبم کني اول بياري تو انتقام نمايم سپس در عمليات همچون شيري غران به پيش مي رفت که با نارنجک تيربارهاي دشمن را يکي پس از ديگري خاموش مي کرد و بعد از اتمام نارنجک که مي خواسته با اسلحه در دست به دشمن حمله ور شود که تيري از دشمن فرق سرش را مي شکافد و با دلي آکنده از ايمان به آرزوي اصلي و ديرينه اش که همان شهادت بود رسيد. والسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد محمود شيباني
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون
کساني که در راه خدا کشته مي شوند مرده نپنداريد بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي گيرند.
سلام و درود فراوان بر مهدي موعود و نايب برحقش امام خميني و سلام و درود بر کساني که به رهبر خويش لبيک مي گويند و در دانشگاه امام حسين(ع) شرکت مي کنند و راه حسين(ع) را ادامه مي دهند و سلام و درود بر شهداي جنگ تحميلي که خود را فداي جامعه اسلام و انسانيت نمودند و سلام و درود فراوان بر خانواده هاي آنان که فرزندانشان را که در واقع جگر پاره هايشان هستند فداي اسلام نمودند و به رهبر خويش لبيک گفتند. وصيت به مردم عزيز کشورمان اولا حقير بنده کوچکتر از آنم که وصيتي براي شما مردم عزيز و شرافتمندي که در تاريخ چنين مردم و حکومت سابقه نداشته و ندارد هستيد و از همه نظر الگو مي باشيد دقتي داشته باشيم البته همه چيز را بهتر از بنده مي دانيد ولي چند کلمه اي براي ياد آوري مي نويسم در حالي که قلم توان نوشتن را ندارد وصيت بنده اينست که سلاح بخون آغشته شهدا را بر زمين نگذاريد و پشت جبهه ها را گرم نگهداريد همان طوري که تاکنون گرم نگه داشته ايد و دعا بجان رهبر نمائيد و زمينه را براي ظهور مهدي(عج) فراهم نمائيد و بفرمايشات امام گوش کنيد و عمل نمائيد زيرا که اين امام نيست که اين فرمايشات را مي کند بلکه امام با حضرت صاحب الزمان(عج) در تماس است و گفتار او را به شما مي گويد در برابر ابر جنايت کاران با تمامي قدرت بايستيد و مظلومين را از زير بار آنان نجان دهيد و به فرياد آن مسلماناني که در ساير نقاط جهان در زير فجيع ترين شکنجه هاي دژخيمان از بين مي روند برسيد و اسلام را بگوش جهان و جهانيان برسانيد و به طوري که اکنون تمامي ابرقدرت ها را بلرزه افکنده ايد و آمريکا آن شيطان بزرگ را مات و مبهوت ساخته ايد هر روز قاصدي براي رابطه با ايران مي فرستد. وصيتي به پدرومادرم: پدرومادر گراميم شما براي من سال ها زحمت کشيديد و مرا بزرگ کرديد تا در آينده به کمک شما بشتابم و بعد از چند سالي که پير شديد شما را ياري نمايم آري شما رنج فراوان کشيديد و بيخوابي ها کشيديد تا مرا بزرگ نموديد و لقمه دهان خويش را به دهان من گذاشتيد ولي در عوض من هيچ زحمتي براي شما نکشيدم و جواب رنج ها و سختي هاي شما را ندادم و خود شما بهتر مي دانيد که اسلام در موقعيتي است که ما بايد بياري آن بشتابيم و همان طوري که رهبر فرمود: امسال سال سرنوشت ساز است نبايد از هيچ کمکي دريغ نمائيم. آناني که توانائي دارند به جبهه و آناني که در جبهه نمي توانند در پشت جبهه بايد خدمت نمايند و هيچ نمي خواهد در مرگ من نگران باشيد و نکند خداي ناکرده در مرگ من گريه و زاري نمائيد مگر چه چيز ما از امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) بهتر است زينب(س) در حالي که تمامي اهل خانواده اش و عزيزانش را از دست داده بود هيچ نگران نبود زيرا مي دانست که تمام چيزها در دست خدا است و خدا در عوض بهشت برين را به آنان مي بخشد و شما چه بهتر که زينب گونه باشيد آخر همه ما مرگ است و آخر بايد همه ما بميريم ولي چه بهتر که زودتر برويم و شما خودتان نيز يک روزي مي رويد و اين نگراني ندارد و همه انسان ها بايد بميرند و آخر همه مرگ است و فقط اعمال انسان است که انسان با خود مي برد و شما برادر عزيزم مجيد را آگاه و اسلامي ببار آوريد تا در آينده بدرد جامعه اسلام بخورد و نيز برادر عزيزم ملک حسين شما نيز بايد ادامه دهندگان راه ما باشيد و در مورد اسلام تبليغ نمائيد و هر چه بدي از من ديده ايد مرا ببخشيد به عمويان و فرزندانشان و عمه هايم و دائي هايم و فرزندانشان و همه قوم و خويشان را سلام رسانده و طلب بخشش از بدي هائي که از من ديده اند مي نمايم. والسلام