کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
07:48
ابوالقاسم اسکندری

ابوالقاسم اسکندری

فرزند محمدعلی

تاریخ تولد
1331/05/02
تاریخ شهادت
1361/04/23
محل شهادت
خرمشهر
محل تولد
فارس - ارسنجان - ارسنجان
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
سایر
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم رب الشهداء والصديقين
قاسم در سال 1331 در ارسنجان در يک خانواده مذهبي متولد شد و در دامن پدر و مادري پرورش يافت که همواره فرزندانشان را به ياد خدا وا مي داشتند . او زندگي را با حداقل امکانات گذراند و از کودکي با کار و زحمت آشنا بود و در حين کار کردن به ادامه تحصيل پرداخت . قاسم از همان ابتداي کودکي با اسلام آشنا و يک فرد معتقد و بچه مسجدي بود و علاقه شديدي به شعائر مذهبي داشت و هميشه براي بر پا داشتن مجالس مذهبي کوشا و فعال بود و براي شرکت در مجالس مذهبي اهميتي خاص قائل بود و شر کت در اين مجالس مخصوص جلسات قرآن و دعا بهترين لحظات عمرش محسوب مي شد . قاسم از اخلاق اسلامي خاصي برخوردار بود و يکي از خصوصيات بارز اين شهيد بزرگ صله رحم بود که در هر موقعيتي که قرار مي گرفت اين امر مهم و حياتي اسلام را فراموش نمي کرد و مقيد به آن بود . از خصوصيات ديگر اخلاقي او دستگيري و همياري افراد گرفتار و مستمند و محتاج بود و به خصوص با افرادي که احتياج به سرپرستي داشتند . در حمام نمودن و شستن لباس کمک مي نمود و از اين انجام وظيفه لذت مي برد . قاسم از ديدن فساد و منکرات در جامعه بسيار رنج مي برد و مي سوخت اما آرام و بي آلايش و بي سر و صدا او براي ريشه کن کردن اين درد بزرگ جامعه فعالانه کوشا بود و ضمن اين که رژيم منفور و شيطاني پهلوي را سبب اين همه زشتيها مي دانست سعي داشت جامعه و به خصوص جوانان را با فرهنگ اصيل اسلام آشنا سازد و در اين راه با تشکيل جلسات قرآن و بحث و دعوت روحانيون متعهد جهت سخنراني و پخش کتب اسلامي و نوار سخنرانان مذهبي قدمي بزرگ برداشت و همواره بر آگاه نمودن جوانان از دستورات اسلام داشت و با همه فشار و سختگيري رژيم طاغوت در خدمت سربازي در پايگاه هوايي شيراز در کتابخانه آن پايگاه مشغول و به فعاليت خود ادامه داد و سربازان و درجه داران و بعضي از افسران را با کتب اصيل اسلام آشنا و کتب مضر عامل فساد را که در آن کتابخانه بود مخفيانه از کتابخانه و پايگاه خارج نمود تا بيش از اين در تخريب افکار جوانان موثر نباشد . قاسم پس از اتمام سربازي در اداره مخابرات شيراز مشغول به کار شد و سپس به مخابرات مرودشت منتقل شد و در آن جا در انجمن هاي ديني و اسلامي فعاليت خود را ادامه داد و با روحانيت مبارز و متعهدي که در زمان انقلاب در شهر مرودشت مشغول فعاليت بودند همکاري نزديک و فعال داشت و در سازماندهي تظاهرات و راهپيمائيهاي عليه رژيم منفور پهلوي فعالانه اقدام مي نمود و براي استقبال از مرادش و امام و رهبرش حضرت امام خميني که مي خواستند از پاريس به تهران بيايند به تهران رفت و تا مقدم رهبري که جانشين پيامبرش و جانشين امامان معصومش هست گرامي بدارد و بار ديگر وفاداري خودش را با حضورش اعلام دارد . آري قاسم مريد امامش بود او همچنانکه در پشت کمرش در جبهه ها نوشته بوده است که امام را دعا کنيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فر مان امام بزرگوارمان او بر سر کار حاضر و فعالانه تر مشغول شد و همکاران خود را به کار هر چه بيشتر و خدمت صادقانه و وفاداري بيشتر به اسلام ترغيب مي نمود و بعد از آن هم چون قبل از انقلاب فعالانه در تمامي صحنه ها حضور داشت و به خصوص در راي گيري جمهوري اسلامي و مجلس خبرگان فعالانه تلاش نمود و تلاش او در تبليغات و انتخابات رياست جمهوري و روحاني مبارز و متعهد و ياور صديق امام حضرت حجة الاسلام و والمسلمين خامنه اي عزيز فراموش نشدني است. قاسم از بي تفاوتي بعضي از افراد نسبت به انقلاب و جمهوري اسلامي سخت رنج مي برد و هميشه اين براي او يک درد بود و تلاش داشت که همه مردم را به صحنه بکشد و در سرنوشت خود شريک نمايد . آري قاسم شمع وار سوخت و به همه درس عشق داد و بالاخره در صحراي گرم جنوب به آرزوي ديرينه خود رسيد و اطاعت از امامش را به اثبات رساند . او عاشق اسلام بود و عاشق مولايش حسين بود آن هم چون مولايش و سرورش جان خود را فداي اسلام نمود و در آخرين لحظات عمر خود و قبل از پرواز به ملکوت اعلي ذکرش و کلامش حسين بود . آري حسين در آن لحظاتي که در اثر ترکش در خاک و خون مي غلتيد به ياد مظلوميت مولايش بر سر و سينه مي زند و حسين حسين مي گويد : " اي خدا اين حسين کيست که اين جوانان اين گونه عاشق اويند ". تا بالاخره با خشم و کينه دشمنان ا سلام مي سوزد و جسم نيمه جان او را به آتش مي کشند و همچون باهنر و رجائي عزيز در آتش خشم کفار مي سوزد . خدايا خدياي تا انقلاب مهدي حتي کنار مهدي خميني را نگهدار . يادش گرامي و راهش پر رهرو باد .والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم
متن وصيت نامه برادر شهيد ميرزا ابوالقاسم اسکندري . حمد و سپاس خداوند حي قيوم را که سعادت شرکت در نبرد با کفار بعثي به سرکردگي استکبار جهاني را به من اعطا فرمود و توانستم ذره اي از مسئوليت شيعه علي (ع) بودن را ادا نمايم . و سلام بي حد بر محمد ابن عبدالله (ص) خاتم پيامبران و علي (ع) و يازده فرزندش امامان بر حق و جانشينان پيامبر (ص) و سلام بر مهدي عدل گستر يگانه منجي عالم بشري و سلام و درود بي پايان به رهبر بيدار و روشن دل عصر اسلام حضرت آيت الله العظمي امام خميني که با اعمال صالح و رفتار علي وار و رهنمودهاي انسان سازش نسل امروز و فرداي بشري را از پوچ گرايي و اغماء نجات داده و به راه انبياء هدايت مي فرمايد . ضمن طلب مغفرت از همه خويشان ، دوستان و حق دارانم خصوصا پدر و مادر بسيار دلسوزم که همواره مرا به ياد خدا وا مي داشتند و به طور کلي از همه آشنايان مي خواهم که در صورت ديدن خطا از اينجانب از بزرگي خودشان مرا ببخشند بجاست که بدين وسيله از همه طلب آمرزش کنم . والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته .ابوالقاسم اسکندري . 3/3/1361.