بسم الله الرحمن الرحيم . شهيد کريم باقري در تيرماه 1339 در يک خانواده مذهبي و فقير در روستاي مزايجان بوانات فارس گشود . شش ساله بود که راهي دبستان گرديد . از همان اوان کودکي چهره بشاش و سيرت انقلابيش نشانگر آينده اي درخشان و تابناک را داشت و شرکت وي در مجالس عزاداري حسين (ع) و صفوف فشرده نماز جماعت روستا نشانگر علاقه وي به اسلام و مسلمين بود . شهيد در مهرماه 1348 پدر خود را از دست داد . در اين سال شهيد فقط 9 سال داشت که مسئوليت خانواده اش بر دوشش افتاد و او مي بايست خرج خانواده خود را تأمين نمايد . بنابراين در همان روستا شروع بکار نمود و با همکاري خداوند دوران ابتدائي را به اتمام رساند . سپس راهي شيراز شد و در يک کارگاه صنايع فلزي مشغول بکار گرديد . و به علت علاقه شديد به اسلام و ائمه اطهار اوقات بيکاري را با کتابهاي مذهبي مي گذراند . کم کم خورشيد انقلاب از پشت ابرهاي تيره بيرون مي آمد و گوشه و کنار ايران را نورافشاني مي کرد . در اين هنگام شهيد بار مسئوليت خود را سنگين تر مي ديد و روزها کار مي کرد و شبها به مساجد و پاي صحبتهاي روحانيون معظم مي رفت سپس مدتي کارگاه را با استاد و کار و ديگر همکاران تعطيل و به پخش اعلاميه هاي امام پرداختند و در اکثر تظاهرات بر عليه شاه شرکت مي رکد و در تصرف ساواک و شهرباني شيراز نقش فعالي داشت و پس از پيروزي انقلاب نيز از فعاليتهاي انقلابي خود دست برنداشت . شهيد در آبان 1359 ازدواج کرد و پس از ازدواج در ملاير همدان آموزشهاي مقدماتي نظامي را در کميته ملاير گذراند و پس از مدتي به محل اقامت خود برگشت . کم کم جنگ تحميلي شروع شد و به همين خاطر سعي کرد با دانش آموزان که در به ثمر رساندن انقلاب نقش چشمگيري داشتند همکاري نمايد و در مهرماه 1360 در آموزش و پرورش زرقان فارس استخدام گرديد . شهيد باقري در مدرسه راهنمايي سيدجمال الدين اسدآبادي بند امير زرقان مشغول بکار شد . شهيد مجددا فعاليتهاي انقلابي خود را ادامه داد و در ضمن همکاري با دانش آموزان در زمينه هاي برنامه هاي صبحگاهي و ورزش و قرآن يکي از اعضاي فعال گروه مقاومت بند امير نيز بود . و با همکاري ديگر برادران گروه مقاومت کمکهاي مردم براي جبهه را جمع آوري و به مقامات مسئول تحويل مي دادند . شهيد ضمن نامه هاي مکرر به آموزش و پرورش زرقان تقاضاي رفتن به جبهه را نمود ولي با تقاضاي او موافقت نشد و به علت موافقت نکردن اداره چندين بار تقاضاي استعفا نمود و باز نيز با استعفاي او موافقت نشد و سرانجام بدون موافقت اداره محل خود را ترک و عازم به جبهه شد . زماني که شهيد در جبهه بود او داراي يک فرزند شد . و شهيد پس از چندماهي که جبهه بود براي يک چند روز به روستاي خود آمد تا تنها فرزندش را ببيند و مجددا به جبهه بازگشت او پس از چندي نبرد دليرانه با کفار بهثي سرانجام در جبهه شلمچه در تاريخ 31/4/1361 به معبود و آرزوي هميشگي خود رسيد . روحش شاد و راهش مستدام باد . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد کريم باقري
والذين آمنو و هاجرو في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون. و آنان که ايمان آوردند و در راه خدا هجرت و جهاد کردند آنان بزرگترين درجه را در نزد خداوند دارند و اينان رستگارانند.
به نام آن خدايي که مرا يک مسلمان آفريد تا در اين دوره و در اين عصر که يکي از نادگان امام حسين(ع) رهبري امتي را به عهده گرفته بسر برم و خدمت کوچک و ناقابلي با نثار خون خود به اين رهبر عزيز و اسلام بنمايم و با سلام و درود بر پيامبر بزرگ اسلام(ص) و با سلام و درود بر ولي برحقش علي(ع) و يازده فرزند عزيزش بخصوص حضرت حجت امام زمان(عج) اين منجي عالم بشريت خدايا هر چه زودتر چشم ما را به جمال منورش روشن بگردان و سلام بر رهبر کبير انقلاب و نايب بزرگ امام عصر امام خميني خدايا از هر سال عمر ما بکاه و بر لحظه لحظه عمر اين امام عزيز بيفزا و با آرزوي سلامتي و پيروزي براي رزمندگان اسلام سخن را آغاز مي کنم.حالا که به جبهه مي روم و پاي در چکمه مي کنم و سينه دشمن را نشانه مي روم فقط و فقط بخاطر رضاي خداوند و تداوم بخشيدن به انقلابي که شهيدان راه خدا آن را با خون خود آبياري نموده تا حاکميت الله را در جهان تحقق بخشند مي باشد.من نيز مي روم تا خون ناقابل خود را فداي اين راه کنم و خدا را شاهد مي گيرم که آگاهانه در اين راه مي روم آري همه بدانند که من با تمام آگاهي و عشق و ايمان صف حق و خط امام خميني را انتخاب کردم و در اين راه از همه هستي خود يعني جانم مايه مي گذارم.مادرم نمي دانم چگونه از شما قدرداني کنم. نمي دانم چگونه واژه اي براي تشکر از شما بکار برم مي دانم که نتوانستم دين خود را نسبت به زحمات طاقت فرساي شما ادا کنم اما اميد آن دارم که اين فرزند حقير خود را عفو نمائيد مادر محبوب مي دانم که از رفتن من چه حالي داري اما مبادا براي من عزاداري کني که شهادت در فرهنگ ما مرگي نيست که دشمن بر ما تحميل کند بلکه شهادت مرگ دلخواهي است که با همه آگاهي انتخاب مي کنيم و تو چه خوب مي داني اسلام و انقلاب از فرزند تو و هزاران جوان با ارزش تر است بنابراين مبادا از رفتن من ناراحت شويد.من اين راه را دوست دارم و براي رفتن و شهيد شدن ثانيه شماري مي کنم.برادران و خواهران عزيزم همه شما را به تقوي و خودسازي وصيت مي کنم که کليد سعادت انسان است.برادر خواهران محترم،همسرم مبادا براي من عزاداري کنيد چون شهيد رهرو مي خواهد نه عزادار و از همه شما مي خواهم براي آمرزش من دعا کنيد.برادرم تو نيز راهت را پيدا کردي و در اين راه کوتاهي مکن در هر کجا هستي فعاليت کن و تنها فرزندم را که به عنوان يادگاري به دست شما سپرده ام آن چنان تربيت کن که ادامه دهنده راه شهدا باشد.دوستان عزيز،اقوام ارجمند،همکاران محترم اي کساني که هميشه دوستتان داشته ام مي خواهم که مرا حلال کنيد و شما را به ادامه راه شهداي کربلاهاي مکرر تاريخ دعوت مي کنم.خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. والسلام علي من التبع الهدي 21/4/1361 کريم باقري