کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
05:22
اکبر میرزائی چهارراهی

اکبر میرزائی چهارراهی

فرزند حسن علی

تاریخ تولد
1344/06/10
تاریخ شهادت
1366/08/28
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - بوانات - سوریان
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
فرمانده گروهان
نحوه شهادت
تیر
نوع خدمت
سپاه
عضویت
کادر ثابت
بسمه تعالی
زندگینامه شهید اکبر میرزائی : شهید اکبر میرزائی در مهرماه یکهزار و سیصد و چهل و چهار در خانواده ای فقیر و مذهبی در روستای کره ای از توابع بوانات چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همانند دیگر بچه های روستا پشت سر گذاشت تا اینکه در سن شش سالگی قدم به فضای درس و مشق گذاشت دوران ابتدائی را در روستای خود به پایان رسانده و اسباب سفر را فراهم نموده و جهت ادامه تحصیل عازم بخش ارسنجان گردید دوره راهنمائی را نیز با موفقیت به پایان رسانده که اولین جرقه های انقلاب شکوهمند اسلامی در حال شعله ور شدن بود که شهید میرزائی نیز دوشادوش مردم انقلابی ارسنجان و همکلاسیان خود در تظاهرات شرکتی فعال و چشمگیر داشت از آنجائیکه فقر مالی و داشتن پدری پیر و زحمت کشیده او را آسوده خاطر نمی گذاشت . مجبور به ترک تحصیل گردید تا بتواند جهت تهیه مخارج زندگی به یاری پدر بشتابد با شروع جنگ تحمیلی چند بار عازم جبهه گردید که بدلیل سن کم موفق به حضور در جبهه نگردید تا اینکه در سال 1361 پا در کربلای ایران نهاد و مدتی را با افتخار بسیجی مشغول مبارزه با دشمن بعثی گردید تا اینکه شوق و علاقه شدید او به رهبر کبیر انقلاب و دفاع از اسلام و میهن عزیزمان او را بر آن داشت تا در سال 1362 لباس پاسداری را تن پوش خود نماید از آنجائیکه لیاقت و شجاعت بر همگان خصوصاً مسئولین لشکر 19 فجر مشهور بود فرماندهی یکی از گروهانهای گردان حضرت زینب به ایشان سپرده شد و دوشادوش دیگر دلیر مردان میهن اسلامی مشغول پاسداری از میهن اسلام و شرف و ناموس ملت ایران شد و در عملیات بدر در شرق دجله که فرماندهی گروهان یکم گردان حضرت زینب را بعهده داشت و در آن محور جنگی سخت بین سپاه اسلام و متجاوزین بعثی در گرفته بود و بچه های گردان بدلیل حجم زیاد آتش تیر بار از تانکهای دشمن زمینگیر شده بودند در راه خاموش نمودن آتش تانک بعثی مورد اصابت سه تیر فشنگ کالیبر 5 واقع و به سختی مجروح شد پس از بهبودی نسبی مجدداً عازم جبهه گردید با توجه به اینکه ثمره ازدواج او پسری بنام سجاد دختری بنام طیبه بود آنان نیز مانع رفتن پدرشان به جبهه نشدند آنقدر در جبهه باقی ماند تا بالاخره در تاریخ بیست و هشتم آبانماه شصت و شش در حالی که در یکی از سخت ترین محورهای شلمچه گروهان یکم گردان امام حسین را داشت سحرگاهان هنگامی که مخلوقات عالم انس و جن در حال تسبیح خالق جهان هستی بودند به لقای دوست شتافت روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
« بسم الله الرحمن الرحيم » « ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار.» (سوره آل عمران آيه 192-قرآن كريم)( پروردگارا ما چون صداى مناديى كه خلق را به ايمان ميخواند شنيديم اجابت كرديم و ايمان آورديم.) پروردگارا از گناهان ما در گذر و زشتى كردار ما بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نيكان محشور گردان ـ در اول وصيت نامه خوانده شود. « بسم الله الرحمن الرحيم » اى كريم و اى رحيم دست كرامت خويش بر سر اين بنده گنهكار بكش و از رحمت بى انتهايت مرا بهره‌مند ساز و دستم بگير و گناهانم را بريز و در جوار رحمت خود جايم ده. پروردگارا جوانيم را به تو عرضه كردم و در پى خشنودى و رضايت تو هستم. پروردگارا پس دستم را بگير و از اين لجنزار گناه و معصيت بيرونم بكش. پروردگارا توفيق آن را به من عنايت فرما كه حتى تا آخرين لحظات مرگم از اسلام و قرآن دفاع كنم. قلم بنويس - بنويس حقايق را نه ريا كه اگر براى ريا به كاغذ رنگ دهى بشكند كمرت و شكسته باد دستى كه تو را به حركت در مى‌آورد. بنويس تا در تاريخ ثبت شود و تو اى تاريخ درون خود جاى ده آنچه حق است ضبط كن و اگر تو نيز حق را انكار مى‌كنى روزى رسوا خواهى شد بنويسيد و ضبط كنيد احوال زاهدان شب و شيران روز را كه چگونه در راه آرمان و هدفشان و براى دفاع از شرف و آبرويشان مى‌جنگند. بنويس اينان با توكل به الله با همه قدرت‌هاى پوشالى و استعمارگر به نبرد برخواستند. اينك وصيت نامه خود را آغاز مى‌كنم و با ياد خدا و با ياد حسين (عليه‌السلام) چرا كه ما در روز عاشورا مى‌جنگيم و در كربلاى ايران حضور داريم. رزم حسين (ع) عليه يزيد الگو و سرمشق ما است همانگونه كه او در آفتاب سوزان چكاچك شمشيرها و تبرها مى‌جنگيد و ما نيز در ميان خون و آتش و سفير گلوله‌ها و خمپاره‌هاى يزيديان پيكار مى‌كنيم. كربلاى ايران همان كربلاى حسين (ع) است و امروز همان روز و اين عصر همان عصر عاشورا است. خورشيد آخرين اشعه رمق از دست داده خود را كم‌كم از بيابان بر مى‌گيرد و رنگ سرخ خود را از روى جسدهاى پاك و قطعه قطعه شده قهرمانان بر مى‌چيند. يك طرف پيكر پاك‌باختگان با مدال‌هايى كه با افتخار روى زمين افتاده‌اند درمقابل جمعى متجاوزگر هواپرست و افزون طلب كه به خاطر بدست آوردن مال و منال و پست و رياست دست به فجيع‌ترين جنايت‌ها زده‌اند بدون توجه به آنكه نه در دنيا به هدف و مقصد خود خواهند رسيد و نه در آن جهان اميدى براى نجاتشان هست. قهقهه مستانه سر داده‌اند يك سو از خيمه‌هاى سوخته هنوز دود بر مى‌خيزد و فضاى انسانيت را تيره و تار ميكند و از طرف ديگر يزيديان چشم به خورشيد دوخته‌اند تا شايد خورشيد خود را به پشت كوهها بكشد و تاريكى بر جنايتهايشان پرده افكند سرانجام حسين(عليه‌السلام) پيروز شد و يزيد با جنايات خود رفت و آنچه نكرده و نتوانست بكند براى فرزندش صدام به ارث گذاشت و حال پس از قرنها صحنه كربلاى حسين (ع) دوباره تكرار شد و فرزندش خمينى كبير عهده‌دار اين پرچم است پس اى ملتهاى مسلمان به يارى خمينى عزيز برخيزيد و به نداى او لبيك گو باشيد و او را تنها نگذاريد. اى امت شريف مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى‌توانيد جواب بدهيد. همه شما مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه نبرد بفرستيد و حتى انتظار نداشته باشيد كه جسد او را تحويل گيريد زيرا مادر وهب گفت من چيزى را كه در راه خدا داده‌ام پس نمى‌گيرم.نيايش به درگاه خدا و دعا را از ياد نبريد كه اين بهترين درمانها براى تسكين دردهاست هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و نگذاريد دشمنان بين شما تفرقه بنيندازند و شما را از روحانيت اصيل و مبارز جدا كنند و اگر چنين كردند آن روز روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. پدر و مادرم در تربيت كردن و بزرگ كردن من رنج فراوان كشيده‌ايد ولى نتوانسته‌ام تا بحال جبران اين زحمات شما را بنمايم اميدوارم كه مرا ببخشيد و از صميم قلب‌تان حلالم كنيد. پدر و مادرم از شما خواستارم كه همسر و فرزند عزيزم سجاد را تنها نگذاريد و در تربيت اسلامى كردن سجاد كوشا باشيد. و شما برادرانم جهان‌زير، جهانبخش و اصغر و فرزندم سجاد عزيزم ترس و زبونى و سستى و تن به ذلت دادن و پشت به دشمن كردن در شأن مسلمان نيست. اسلحه‌ام را برداريد و مبارزه تا محو كامل و ريشه‌كن شدن تمام آثار كفر و ستم و تحقق حكومت الهى راهم را ادامه دهيد تا هنگاميكه ناله‌اى از حلقوم ستم ديده‌اى بلند مى‌شود و تا مستضعفى در هر گوشه‌اى از عالم كمك و يارى مى‌طلبد از پاى ننشينيد و با ستمگران و سلطه‌جويان به هر مقياس و به هر عنوان مبارزه كنيد. همسرم اميدوارم كه مرا حلال كنى از تو مى‌خواهم با يارى خداوند تبارك و تعالى از بزرگ كردن و تربيت اسلامى نمودن فرزندمان سجاد كوتاهى مكنى كه او تنها ثمره ازدواج ما است. و صبر و بردبارى را پيشه كن و در شهادتم شيون مكن. خواهرانم در مرگم ناله و شيون نكنيد و همين را بدانيد در زمانى كه كفار جهانى جنگ را بر مسلمين تحميل كرده‌اند ولى سفير گلوله‌هاى دشمن سينه نوجوانان مسلمان ما را بشكافد و يا مسلمين را در زير خروارهاى گل پنهان كنند. صبر و بردبارى را پيشه كنيد كه خداوند با صابران است من از شما مى‌خواهم كه به وظيفه خود كه همان تربيت صحيح كودكانتان است تحمل كنيد و هميشه در پوشش اسلامى باشيد. از امت حزب‌اله خواهانم كه هميشه در صحنه باشند و به سخنان امام گوش فرا دهيد و امام را تنها نگذاريد. از تمامى آشنايان خواهانم كه اگر بدى از دست حقير ديده‌اند آلان بيايند و تا جسدم را به خاك نكرده‌ايد حلالم كنند و بعد بدنم را به خاك بسپاريد زيرا در آخرت بدنم طاقت يك لحظه آتش دوزخ را ندارد. هر كس طلبى از من دارد از خانواده‌ام بگيريد و من هر حقى كه بر گردن هر كس دارم حلال مى‌كنم. از شما مى‌خواهم كه به خانواده‌هاى اسراء و مفقودين سركشى كنيد. اگر جسدم پيدا شد هنگامى كه از سپاه ده‌بيد تشييع كرده‌ايد به گلزار شهداى شهيدآباد (جميان) ببريد و از آنجا به گلزار شهيدان قادرآباد و جسدم را چند دقيقه‌اى در كنار آن شهدا بگذاريد زيرا مى‌خواهم به شهيدان از نزديك سلام كنم و بعد از شهيدآباد به روستاى كره‌اى كه زادگاهم است بياوريد و در رديف شهدا كنار قبر شهيدان به خاك بسپاريد. از پدر و مادر و برادران و خواهرانم و همسرم خواستارم شبهاى جمعه به بالينم بيايند و فرزندم سجاد را با خود بياوريد تا هر هفته شب جمعه از قبر پدرش ديدن كند سجاد را طورى تربيت كنيد كه راهم را ادامه دهد. وصيت نامه‌اى براى پدر و مادر و همسرم و فرزندم جداگانه مى‌نويسم. به اميد پيروزى مسلمانان جهان بر كفار جهانخوار.

2%%
1759672 ميرزايى چهارراهى اكبر
« بسم الله الرحمن الرحيم» « انا لله و انا اليه راجعون »(ما از خداييم و بازگشت همه ما بسوى اوست.)(قرآن كريم).پروردگارا ما را بيامرز و ما را از مخلصين درگاهت قرار ده. پروردگارا ما را از صابرين درگاهت قرار بده . پروردگارا ما را به صراط مستقيم هدايت كن. هم اكنون چند كلمه‌اى وصيت به پدرو مادر و خواهران و برادران و همسر و فرزندم. پدر و مادرم من كوچكتر از آنم كه به شما بزرگوارها سخن بگويم ولى به عنوان وصيت چند كلمه‌اى با شما در روى كاغذ سخن مى‌گويم. پدر و مادر اگر صدها سال در دنيا بمانم و شبانه روز در خدمت شما باشم شايد جبران يك لحظه زحمات شما را نتوانم بكنم رنجهاى فراوانى در بزرگ كردن من نموده‌ايد. آزار و اذيتهاى فراوانى كشيده‌ايد ولى من نتوانستم جبران نمايم - پدر و مادرم صبر و بردبارى را پيشه كنيد كه خداوند با صابران است. در شهادتم گريه و زارى نكنيد و هيچ ناراحتى به خود راه ندهيد در شهادتم هر موقعى كه ناراحت شديد به خداوند فكر كنيد و از خداوند صبر و استقامت بطلبيد. (والله يحب الصابرين). خداوند دوست دارد صبر كنندگان را (قرآن كريم) پدر و مادرم از شما مى‌خواهم بعد از شهادتم به همسر و فرزندم مهربانى كنيد و آنها را تنها نگذاريد. همينجور كه خودم را تربيت نموده‌ايد سجاد را تربيت كنيد واو را به ادامه دهنده راهم آشنا سازيد. پدر و مادرم شبهاى جمعه با همسرم و بخصوص سجاد به گلستان شهدا به بالينم بياييد نه آنكه بياييد و گريه و زارى كنيد بلكه بياييد و خوشحال باشيد شاد باشيد كه توانسته‌ايد كه امانت خود را تحويل خداوند داده‌ايد و تو اى همسر با وفايم اگر بخواهم از روز ازدواج تا بحال را برايت شرح دهم و از ايثارگريهاى تو بنويسم مى‌توانم بگويم كتابى بزرگ به يادگار خواهيم گذاشت همسرم تو بودى كه در تمام مشكلات يار من بودى و تو بودى كه بخاطر خدا با تمام مشكلات با من به ادامه زندگى برخاسته بودى من نمى‌دانم از زحمات بيكرانت چطور تشكر كنم تو در زندگى يارم بودى و در مشكلات غمخوارم من همسرم و حال هم مى‌رويم ولى مسئوليت تو بيشتر مى‌شود. مسئوليتى كه بايد يك انسان كامل و يك انسان متعهد و يك پاسدار اسلام و قرآن ساخته و به جاى همسرت تحويل جامعه دهى و آنهم سجاد عزيزمان است. سجاد را از تربيت كامل اسلامى برخوردار سازيد و به خواسته‌هاى او عمل كنيد. در اينجا بگويم ساختمانمان را تعمير كنيد و به سجاد بدهيد. سجاد را تنها نگذاريد. هر موقع ايراد پدر گرفت به او دروغ نگوييد كه پدرتان در سفر است لااقل بگوييد پدرت براى يارى كردن دين خدا و حفظ قرآن و اسلام و يارى رزمندگان اسلام به جبهه‌هاى حق شتافت و تا مرز شهادت پيش رفت سرانجام به فيض شهادت نايل گرديد. هر موقع كه ايراد من را گرفت هيچ ناراحت نشويد و او را به بالينم بياوريد تا از نزديك قبرم را ديدن كند و اگر نيمه شبها ايراد مرا گرفت عكس من را به او بدهيد تا مشاهده كند و پدرش را ببيند. هر وقت كه به نماز مى‌ايستادم سجاد در كنارم به نماز مى‌ايستاد و سجده مى‌كرد. نكند خداى نكرده سجاد سجده كردنش را فراموش كند او را در كنار خود به نماز ببريد و نماز و احكام اسلام را به او ياد بدهيد. باز مى‌گويم سجاد من را تنها نگذاريد. خواسته‌هايش را برآورده كنيد. همسرم عكسم را در خانه آويزان كنيد تا هر كس وارد خانه شد بداند كه اين خانه صاحب داشته و دارد. از عكسهايم به برادران و خواهرانم بدهيد تا در خانه‌شان بزنند و با مشاهده عكسم فراموشم نكنند. عكسهايى كه داريم تمامى را قاب گرفته و به بالينم بزنيد. همسرم از نماز خواندن و انجام دادن احكام الهى كوتاهى مكن و به سجاد ياد بده مسئوليت سنگينى بر عهده تو است و آن بزرگ كردن سجاد است و اگر خواستى بعد از شهادتم دوباره كانون زندگى فراهم سارى سجاد را تحويل پدر و مادرم بده تا آنها تربيتش را بر عهده بگيرند و از پدر و مادرم مى‌خواهم كه از تربيت كردن سجاد كوتاهى نكنند همانجور كه من را بزرگ و تربيت كرده‌اند سجاد تنها ثمره ازدواج مرا بزرگ و تربيت كنند. همسرم در كنار پدر و مادرم باش و به آنها كمك بكن و اگر خواستى ازدواج كنى سجاد را حق ندارى حتى براى يك لحظه همراه خود ببرى تنها ميتوانى بيايى و به او سركشى كنى. سجاد را درخانه كسى بجز پدرم براى بزرگ كردن نبريد. همسرم من نمى‌دانم از زحمات بيكران تو چطور قدردانى كنم من همه شما را به خداوند بزرگ مى‌سپارم و از خداوند مى‌خواهم كه به شماها صبر و استقامت عنايت فرمايد و به اميد روزى كه پرچم اسلام بر سراسر جهان به طنين در آيد. برادرانم وقت نوشتن وصيت نامه را ندارم و تنها از شما مى‌خواهم كه راهم را ادامه دهيد اسلحه‌ام را بر زمين نگذاريد و به نماز و دعا و دين اسلام توجه بيشترى داشته باشيد برادرانم ثمره ازدواج من تنها سجاد است او را تنها نگذاريد و از او پرستارى كنيد و او را به ادامه راهم آشنا سازيد. از پدر و مادرم پرستارى كنيد و به آنها اطمينان قلب دهيد و امام عزيز خمينى بت شكن را تنها نگذاريد خواهرانم عكسم را در خانه‌هايتان آويزان كنيد تا هميشه به ياد شهادتم باشيد تا احكام اسلام را زير پا نگذاريد. زيرا برادرتان اكبر بخاطر يارى كردن دين خدا شهيد شد. از شما مى‌خواهم فرزندانتان را تربيت اسلامى كنيد و آنها را به ادامه دهنده راهم آشنا سازيد. خواهرانم از سجاد من پرستارى كنيد و او را تنها نگذاريد از طرف من از تمامى آشنايان طلب عفو كنيد بخصوص تمامى اقوام چون وقت نوشتن نبود زياد به شما زحمت نمى‌دهم. همسرم دفترچه‌هايى كه من در خانه دارم جمع‌آورى كن وسايل كه در آن نوشته‌ام به برادرانم و خواهرانم بگو يك جلد قرآن كوچك زيپى در كيف من است اگر رسيد آن را به برادرم اصغر بده در پايان از شما خواهانم كه اگر بدى از دست من ديده‌ايد مرا ببخشيد و مرا عفو كنيد. خداوندا ما را بيامرز و به صراط مستقيم هدايت كن. پروردگارا پيروزى نهايى نصيب رزمندگان اسلام بگردان. والسلام على من اتبع الهدى. اكبر ميرزايى چهارراهى. خداوند همه شما را براى يارى كردن دين خودش فقط بفرمايد. جمله‌اى كه يادم نبود اين است كه ان‌شاءاله كربلا كه رفتيد سجاد را ببريد و يك عكس از خودم هم ببريد در كنار قبر آقا ابا عبداله با عرض ادب بنشينيد و بگوييد السلام عليك يا ابا عبداله حسين جان اكبر ما از دور سلام به تو رساند ولى توفيق زيارت را نداشت. به اميد زيارت كربلا براى تمامى شماها. 20/12/63
اكبر ميرزايى