کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
16:15
محمدرضا احمدی

محمدرضا احمدی

فرزند نصراله

تاریخ تولد
1345/03/01
تاریخ شهادت
1364/12/02
محل شهادت
مهاباد
محل تولد
فارس - سپیدان - بیضا - کوشک هزار
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
تیر
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد محمد رضا احمدي : شهيد اسدي در يک خانواده اصيل بيضايي در سال 1345 در يک شب بهاري در روستاي کوشکهزار ديده به جهان گشود . با توجه به اينکه ايشان فرزند چهارم خانواده مي باشد در سال 1351 در مدرسه ابتدايي مشغول به تحصيل شد و در سال 1357 موفق به گرفتن گواهينامه پايان تحصيلات ابتدايي شد و سپس جهت ادامه تحصيل در مدرسه راهنمايي ثبت نام نمود و شروع به ادامه تحصيل کرد . وي با توجه به اينکه در يک خانواده ي مستضعف روستايي زندگي مي کرد و بضاعت مالي خوبي نداشتند و تعداد افراد خانواده هم زياد بود از ادامه تحصيل باز ماند و در شغل کشاورزي و دامداري به خانواده کمک مي کرد تا اينکه بتواند کمکي براي پدر و مادر خود در خانواده باشد . سپس وي چندين بار به جبهه ي جنگ تحميلي اعزام شد تا اينکه در سال 1364 در آخرين اعزامش به جبهه هاي جنگ به آرزوي ديرينه خود يعني شهادت رسيد و سپس پيکر پاک وي را در همان سال به زادگاهش روستاي کوشکهزار به خاک سپردند . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .

بنام خدا به نام آن يگانه معبودى كه روح را در جسم خاكى آدمى دميد تاوى را خليفه خود گرداند و به اميد اينكه خداوند به ما تو فيق دهد كه بتوانيم خلافت خود را آنطور كه بايد انجام دهم به اميد اينكه ثمره خون شهيدان ناكام پيروزى و فتح نهايى اسلام باشد وصيت نامه ام را شروع مى كنم
بارخدايا سپاسگزارم اگر شهادت را كه هديه بزرگ است كه اميددارم از طرف خودت نصيب من گردانى هر چند كه درخودنمى بينم تا قابليت چنين مقام والايى را داشته باشم اما آنچه كه اين عقل ناقص درك مى كند مهربانى بى اندازه توست و اين قصه است كه اميدوارمى كند بارخدايا شرمنده ام كه نتوانستم آنچه كه وظيفه ام بود انجام دهم و براى همين مانده ام درپيشگاه تو چه جواب دهم و عذرمى خواهم كه با چنين عملى چنين توقعى رادارم و اى خداى بزرگ بنده اى گنه كارو ضعيف هستم كه كسى جز تو ندارم اى خواهرو اى برادر مسلمان بعنوان يك براد ربه شما مى گويم كه صف حق خمينى را ترك نكنيد كه خداوند شما را ترك خواهد كردهمه خوب مى دانيد كه ما ملت خواب بوديم كه دين و عقل ما را ربوده بودند و اين رهبرى پيامبر گونه امام بود كه مارا بيدار كرد و بخود آورد به شما ست و همچنين بر همه ماست كه با همكارى و عقل خويش از چنين رهبرى قدردانى كنيم بايد بگويم علاقه يك آدم عاقل نسبت به امام بايد علاقه پروانه نسبت به شمع باشد ديده ايد كه پروانه چنان بدور شمع مى چرخد تا اينكه آخر به شمع برخورد مى كند و مى سوزد اين شمع نيست پروانه را مى سوزاند بلكه پروانه است كه با آن شدت و علاقه خود را فداى شمع مى كند مسئله مهمتر جبهه است كه شرف و آبروى ما مسلمانان در گرو همين مبارزات حسين گونه جوانان د رجبهه هاست وبايد همه شما به كمك آنان بشتابيد تا پرچم فتح به دست فرزند ان حسين بربلند ترين بامهاى دنيا به اهتزاز درآيد واتحاد هم مسئله اى است كه همه اين مسئله به آن بستگى دارد و شما پد رومادر و خواهران وبرادرانم شرمنده ام و از شما تقاضا مى كنم كه مرا حلال كنيد ودر آخر از دنيا هم چيزى ندارم و اگر كه بدنم قابل غسل و كفن بود ، غسل و كفن و ديگر مسايل ر ا به پدرم و اگر نبود برادر ارشدم وا گذارمى كنم والسلام محمد رضا احمدى 22/10/1364