کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
04:08
علی رضا زارع

علی رضا زارع

فرزند نجف قلی

تاریخ تولد
1349/09/19
تاریخ شهادت
1364/11/28
محل شهادت
فاو عراق
محل تولد
فارس - سپیدان - بیضا(تل بیضا)
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد عليرضا زارع - شهيد عليرضا زارع در سال 1349 ديده به جهان گشود و از ابتداي با مشکلات و سختي هاي زيادي برخورد داشت و حتي در خانواده ي محترم وي خرج خانواده به سختي تامين مي شد . عليرضا دوره ي اول تحصيلات ابتدايي را در دبستان ناصر خسرو سابق ثبت نام کرد به خواندن درس که در کلاس ابتدايي عليرضا را از دست داد و از پدر يتيم شد يعني در سال 1355 پدرش مرحوم ايزدي پيوست و عليرضا سختي در و رنج و غم و اندوه و مشکلات پيش شد چون از نعمت پدري محروم شده بود و تنها زندگي و مخارج زحمت کش آن به سختي اداره مي شد ندارد و وقت به درازا مي کشد از بقيه مشکلات زندگي خود داري مي کنيم بزه هر طوري که شد علي رضا زارع تا کلاس چهارم بدون تجديدي و در کلاس پنجم بود که مادرش هم بر اثر رنج و زحمت و محنت مريض شد و به همراهم مادرش به شيراز رفت و کلاس پنجم را هم پشت سر گذاشت و چون از قدرت و توانائي خداوند که هميشه پشتيبان و ياران فقيران و مستضعفان بود مادرش بهبودي يافت دوباره به زادگاه خودش روستاي تل بيضا برگشت دومم تحصيلات خود را در مدرسه راهنمايي استوار دوم شهيد شکر اله کشاورز بيضا شروع کرد و در آن مدرسه مشغول خواندن درس بود و چون دوره ي راهنمايي آن همگام با پيروزي اسلام بود عليرضا زير نظر معلمين دلسوز به خصوص امور تربيتي و پرورش مدرسه مشغول يا د گرفتن درس اخلاق و اصول و عقائد و نماز و مسجد و قوانين زندگي نامه ائمه اطهار بيشتر و بهتر آشنا و حتي چون فردي پاک و مظلوم بود عضو انجمن اسلامي مدرسه شد و حتي بر اثر لايق بودن از طرف امور تربيت مدرسه شهيد کشاورزي به عنوان مسئول کتابخانه ي آن را کردند و چون کتابخانه ي در مسجد ؟؟؟ بيضا بود عليرضا با برادران سپاه بيضا که ؟؟؟ مقاومت ان شد و در هيمن موقع به عضويت رسمي گروه مقاومت کشاورزي بيضا در آمد و فعاليتهاي زيادي در مسجد و کتابخانه و مدرسه و گروه مقاومت اين سنگران دين و داشتن استقامت داشت و حتي تبليغات مسجد کشاورزي وکليشه عکس معظم شهدا را تهيه و در روي ديوار مدرسه و محل و کوچه ها نقش مي نمود و چون شهيد کشاورز و رشيد و زار عت پيشه منزل اين دو تن شهيد در کوچه و محله اي بود که آن زندگي نامه مي کرد اسم محله و کوچه را کوي شهدا گذاشت و هنوز خط زيباي آن در کوچه ايشان است و حتي سر کشي زيادي به منزل به خصوص شهيد کشاورزي مي نمود و عکسهاي زيادي با تنها فرزند شهيد کشاورز گرفته که موجود است تا اينکه دوره راهنمايي تمام شد و عليرضا به شيراز رفت و در دبيرستان حبيب اب مظاهر ثبت نام نمود و در کلاس اول تجربي مشغول خواندن درس بود از آنجائيکه هميشه فکر و ذکرش خدا و شهيد بود و سرکشي به گلزار شهداي شيراز مي کرد روح آن پرواز مي نمود و مي ديد که چندين نفر از عزيزان هر روز در شيراز تشييع مي شوند خونش به جوش آمد و تقريباً يک ماه و خورده اي در مدرسه بود که مدرسه را رها نمود به بسيج سپاه بيضا مراجعه کرد و عازم دوره نظامي بسيج در پادگان شهيد دستغيب جهرم شد حدود 45 روز دوره ديد و بعد عازم جبهه شد و شبانه روز مشغول نبرد با متجاوزين از خدا بي خبر بعثي ها بود . تا ا ينکه رزمندگان اسلام با ياري و قدرت خدا به جزيره فاو عراق حمله بردند و عليرضا هم به ياري آنان شتافت و فعاليتهاي زيادي از روز حمله يعني 21/12 کرد تا اينکه در تاريخ 28/12/64 همراه با دوست خودش محراب احمدي ساکن ؟؟؟ بيضا هر دو هم عليرضا زارع و هم دوستش با هم به ميهماني خدا رفتند و به راهي که مي خواست و هدفي که داشت رسيد شهيد شد و به ديگر شهيدان روستاي خود که شبانه روز با خانواده و عکس و فرزندان آن برخورد داشت شتات و بيش آنها رفت به مقام شامخ شهادت رسيد و شهيد شد يادش گرامي و راهش پر رهرو باد .