کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
04:26
علی باقری

علی باقری

فرزند محمدرضا

تاریخ تولد
۱۳۴۵/۰۵/۰۱
تاریخ شهادت
۱۳۶۶/۰۱/۱۱
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس-گراش-گراش
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
آرپی جی زن
نحوه شهادت
اصابت ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد علي باقري
روحاني بزرگوار شهيد علي باقري به سال 1345 در خانواده اي متدين و اصيل ديده به جهان گشود و در دامن پاک و بي آلايش پدر و مادر خود پرورش يافت از کوچکي نور تقوي و ايمان و فضيلت و روحانيون در چهره اش هويدا و نمايان بود . دوران کودکي و نوجوانيش در زادگاهش گراش در فضاي پاکي و معنويت سپري گشت . مراحل ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند . دوران راهنمايي او مصادف بود با اوج گيري نهضت مردم مسلمان و انقلابي ايران بر عليه حکومت طاغوت شاهنشاهي . او در اين ايام با شرکت فعالانه خود در تظاهرات دانش آموزان و سخنرانيهاي سياسي و مذهبي و فعاليتهاي سياسي نفرت و انزجار خود را نسبت به طاغوتيان نشان مي داد . تا اين که نور انقلاب اسلامي جهان را منور ساخت و بر دوش هر مسلماني تکليفي گذارد تا مرد را از مدعي مشخص و جدا سازد و همزمان با پيشرفت انقلاب اسلامي شهيد علي باقري نيز همدل و همگام با آن در تمام زمينه ها و عرصه ها از شرکت در تظاهرات خياباني تا حمايت جاني و تشويق ديگران به کمکهاي مالي حضور فعال داشت . اين شهيد بزرگوار بمحاسن و آداب انساني و صفات و فضائل اخلاقي آراسته بود و به تحصيل علم و دانش علاقه و ذوق فراواني داشت تا اين که به اخذ ديپلم نائل آمد اما مدرک ديپلم نتوانست آن روح تشنه و حقيقت طلب و آن علاقه و شوق مواج و بي کران او را سيراب کند او طالب و تشنه علم عرفاني و دانش روحاني بود تا اين که خود را براي فراگيري علوم اسلامي و آمدن به حوزه علميه قم آماده کرد. او مي خواست با آموختن معارف اسلامي و آداب و اخلاق روحاني و تربيت و تزکيه در فضاي مقدس و روحاني حوزه علميه قم در لباس طلبگي با دو بال علم و جهاد به اسلام و انقلاب اسلامي و جامعه مسلمين خدمت کند . تا اين که به همين آرزوي مقدس و نيت خالص خود رسيد و با حضور خود در حوزه علميه قم به کسب علوم و معارف اسلامي و تزکيه وتقوي پرداخت . در عين حالي که در حوزه حضور داشت و به درس و بحث و مباحثه مشغول بود اما از جبهه و جهاد و مبارزه بر عليه صداميان غافل نبود و هر چند بار به جبهه مي رفت .با شروع جنگ اولين بار به کردستان اعزام شد و بعد از آن مرتباً طي چند مرحله به جبهه هاي جنوب رهسپار گرديد تا اين که در يکي از عملياتها قلبش دچار ناراحتي شد و به پشت جبهه منتقل گردد و در مراجعه به دکتر متخصص معلوم شد که به عمل جراحي قلب نياز دارد . بعد از مراجعه مکرر و معاينه و آزمايشات گوناگون سينه پر از عشق و شوق او شکافته شد و قلبش مورد عمل جراحي قرار گرفت بعد از عمل جراحي به توصيه دکتر از رفتن به جبهه و فعاليتهاي پر جنب و جوش ممنوع گرديد او ديگر نمي توانست در جبهه ها حضور فعال داشته باشد . تا اين که به حوزه بر گشت اما روح عاشق و باطل پاک و بي آلايش او آرام نمي گرفت و شبانه روز بهانه جبهه را مي گرفت و در قفس جسم او بي تابي و ناراحتي مي کرد . تا اين که پرنده بال شکسته بيش از آن طاقت ماندن را تحمل نکرد و با همان حال به جبهه اعزام شد . اعزام او مصادف بود با عمليات پيروزمندانه کربلاي 5 در منطقه شلمچه . دشمن بعثي که در شلمچه به باتلاق ذلت فرو رفته بود تمام کينه اش را با ريختن ميليونها بمب و خمپاره و توپ بر سر رزمندگان اسلام نمايان ساخت او در اين عمليات پيروزمندانه شرکت داشت اما حضور او در اين مرحله فرق مي کرد با حضور گذشته اش اين بار بعنوان شيخ علي در دل بچه هاي گردان جاي گرفته بود . تا اين که در يک شب بهاري ( فروردين 1366 ) در حالي که کوله پشتي آر . پي .جي او آتش گرفته بود عاشقانه در لقاي معبود سوخت و به ملکوت اعلي پيوست . نامش جاويدان و راهش پر رهرو باد .