کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:06
راه علی احمدی ده پاگائی

راه علی احمدی ده پاگائی

فرزند مومن

تاریخ تولد
1340/02/06
تاریخ شهادت
1365/10/04
محل شهادت
شلمچه
تحصیلات
ابتدایی
محل تولد
فارس - سپیدان - ده پاگاه
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده دسته
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد بزرگوار راه علي احمدي:راه علي احمدي در روستاي ده پاگاه از شهرستان سپيدان در سال 1340 چشم به جهان گشود.دوران کودکيش را در همين روستا سپري کرد و بعد از اين که هفت ساله شد راهي دبستان گرديد.و در دبستان شهيد جعفري ده پاگان مشغول به درس خواندن گرديد.بعد از اتمام دوره پنج ساله ابتدائي از درس خواندن منصرف گرديد و شروع به کار کردن کرد و تا زمان انقلاب به کار مشغول بود.در زمان انقلاب در تمام تظاهرات ها و راهپيمائي ها شرکت جست و بعد از پيروزي انقلاب به شيراز رفت و در شيراز مشغول کار کردن گرديد.و تا زمان فرا رسيدن خدمت سربازي به کارش ادامه داد.و بعد از اينکه راهي سربازي گرديد.در نيروي هوائي ارتش جمهوري اسلامي ايران مشغول خدمت گرديد و بيشترين خدمتش را در جوار رزمندگان اسلام بسر برد.در نماز جماعت و جمعه ها شرکت مي جست و براي ارشاد مردم از هيچ گونه لحظه اي دريغ نداشت و چون جبهه ها را از نزديک لمس کرده بود بچه ها را تشويق به رفتن جبهه مي کرد.به مستمندان کمک مي کرد هميشه دست نوازش گرش بر سر و گردن بچه هاي يتيم بود.به کمک آنان مي شتافت و در کارهايشان آنها را کمک مي کرد داراي اخلاقي بس بزرگوار بود هميشه خنده رو بود با افراد مسامحه مي کرد.در ايام محرم و صفر هميشه يکي از مبلغين اسلام راستين بود.هميشه در ماههاي رمضان به مهماني خداي بزرگ مي رفت هميشه از مظلوم دفاع مي کرد و تا آنجائي که مي توانست حقش را از ظالم مي گرفت.تا اينکه خدمت سربازي تمام شد.چند ماهي از خدمت سربازيش نگذشته بود که تدارک جبهه رفتن را بست و به بچه ها همه ابلاغ مي کرد و آنها را تشويق به جبهه مي نمود.در بعضي اوقات که از ايشان سوال مي کرديم که چرا جبهه مي روي؟در جواب مي گفت:من حال را با زمان امام حسين عليه السلام مقايسه مي کنم ما همه مي گوئيم کاش در زمان امام حسين عليه السلام بوديم و او را همراهي مي کرديم.من حالا به "هل من ناصر ينصرني"حسين عليه السلام پاسخ مي دهم وي مي گفت:جهاد در راه خدا يکي از فروع دين ماست اگر از اين جهاد که تمام ابر قدرت ها و نوکران حلقه به گوش بر ما تحميل کرده اند به گرمي استقبال نکنيم پس هم دينمان را از دست داده ايم و هم ميهنمان را.شهيد راه علي در تاريخ 12/9/1364 توسط به جبهه حق عليه باطل اعزام گرديد و در زمان اعزام او توسط بسيج شهيد راه علي داراي حالتي عجيب و وصف ناپذير بود و جنب و جوشي عظيم از درونش مشاهده مي گرديد.بعد از اعزام ايشان به جبهه در عمليات پر شور و هيجان والفجر 8 شرکت جست و بعد از عمليات والفجر 8 به عمليات کربلاي 4 شرکت جست که در همين عمليات به آرزوي چندين ساله اش که همانا شهادت بود رسيد. روحش شاد و يادش گرامي. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.

الذين آمنو و هاجرو و جاهدو فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفايزون كسانى كه به پروردگارشان ايمان آورده اندو براى برقرارى دين الله از ديارشان هجرت كرده اندو براى بقاء و پايدارى قران به جان ومالشان دراه خدا جهاد كردند بزرگترين درجه و مقام را نزد خدا وند كريم دارند و به راستى كه آنان رستگاران دو عالمند
و لا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
هرگز كسانى راكه دراه خدا شهيد شده اند مرده مپنداريد بلكه آنان زنده اند ودر نزد خدا متنعم خواهند بود وحالاموضوعى در باره شهادت برايتان نقل مى كنم كه خود گواهى باشد كه من اين راه را كور كورانه انتخاب نكرده ام از نظر اسلام و در فرهنگ مسلمانان كه با طرز تفكر اسلامى فكر مى كنند كه كلمه شهيد كلمه اى است بسيار نورانى و مقدس كه ديگر مفاهيم عالى اسلامى و انسانى را با آن مى سنجند سرور شهيدان امام حسين (ع) درراه كربلا اشعارى را مى خواند كه مضمون آن چنين است اگر چه دنيا زيباست و دوست داشتنى و آدم را به طرف خودش مى كشد اما جهان پاداش الهى از دنيا خيلى زيباتر است و اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت ورفت پس چرا در راه خدا انفاق نشود و اگر بدنهاى ما ساخته شده كه آخر كار بميرد پس چرا درراه خدا انفاق نشود و اگر بدنهاى ما ساخته شده كه در آخر كار بميرد پس چرا د راه خدا با شمشيرها قطعه
قطعه نشود منطق شهيد منطقى است آميخته به عشق آن هم منطق عشق الهى فقط كسانى مى توانند از جان خود بگذرند و حيات خود را فدا كنند كه‌عقيده وايمانشان نسبت به ذات بارى تعالى و دين و مذهب كامل باشد و براى رضاى خدا فداكارى بكندو براى حفظ دين اسلام و بخاطر نگهدارى آن گاهى گذشتن از جان‌لاز م و حتى واجب است از صدر اسلام وبخاطر نگهداشتن اسلام براى مبارزه با كفار كه قصد بر چيدن دين اسلام را داشته اصحاب حضرت رسول به جهاد ميرفتند و با فدا كردن جسم خود باعث شكست كفار مى گشتند ما به بقاء روح و روزرستاخيز معتقديم وشهيد مى شويم تادنياى ديگر مورد لطف و مرحمت پروردگار قرار گيريم و ا ز آتش دوزخ نجات پيدا كنيم و به بهشت موعود كه انبياء آنرا وعده داده اند نايل شويم شهادت سعادت بزرگى است كه نصيب بهترين ياران خدا مى شودآيا سزاوار است كه با اين همه لطف و مهربانى كه از طرف خدا عايد شهدا
مى شود ما را هشان را ادامه ندهيم
الهى شكر تو را كه توفيق به اين بنده شرمنده ات دادى كه با اين كوله بار گناه وناسپاسى نعمتهاى فراوانت
درصف جهاد و كارزار با كفرونفاق و ظلم وستم زور و تزوير شركت نموده است بار الها زبانم قاصر از شكرت وقلمم كوتاه از نوشتن نعمتهايت پروردگارا شكرتورا به خاطر نعمتهايى كه لايق آن نبودم و شكر تو را كه به اين بنده عاصى و روسياه درگاهت عنايت فرمودى خدايا چگونه نعمتهاى تو را شكر گويم پروردگارا حال كه در جهاد كه يكى از نعمتهاى پر بركت است و ما را تو فيق به شركت در آن را نموده اى اين خون من نيست كه ارزش دارد بلكه اين راه رسيدن به لقاى تو مى باشد كه به اين خون ارزش ومنزلت ميدهداز ملت عزيز و شريف كه درهمه اوقات در صحنه هاى مبارزه و پيكار با ملحدين كفار هستند مى خواهم كه شهدا احتياج به عزا ندارد بلكه ادامه دهنده راه مى خواهند وشما اگر مى خواهيد درپيش خدا سر بلندباشيد و شهدا از شما راضى باشندادامه دهنده راهشان باشيد امام عزيز را تنها نگذاريد و تا آخرين قطره خون از امام پشتيبانى كنيد و الله قسم اگر اما م را تنهاگذاشتيد كارى كرده ايد كه كوفيان به سراما م حسين آورده اند شما هميشه به شعارهايتان عمل كنيد همانجا كه مى گوييد ما اهل كوفه نيستيم امام تنها بماند پس چنين باشيد نماز جمعه وجماعت و دعاى كميل و دعاى ندبه و ديگر دعاها را بجا آوريد و هيچ وقت از آن غافل نباشيد كه همين نمازجمعه است كه ابر قدرتهاى شرق وغرب از آن مى نالد و همچنين از آن مى ترسد و وصيتى همچنين به پدرو مادرعزيزم ببخشيد كه د رخانه شما تند گويى مى كردم و نتوانستم كه دين خودرا ادا كنم اميدوارم كه با شهادتم شما را راضى كرده باشم و اگر خدا وند تعالى اين‌ليافت را به من داد در آن دنيا شفيع شما خواهم شد اميد وارم كه از دست من راضى باشيد . والسلام