بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد منصور خيراتي . شهيد منصور خيراتي 20 شهريور سال 1346 در مرودشت چشم به جهان گشود . فرزند ششم پدر و مادري مهربان و دلسوز بود . زندگي خود را در شهر مرودشت آغاز کرد و همان جا تحصيلات ابتدايي را گذراند . در سن 12 سالگي به همراه خانواده اش به زرقان آمد و از آن پس براي اين که کمک خرج خانواده اش باشد درس و مدرسه را کنار گذاشت و در يک مغازه تراشکاري مشغول به کار شد او جواني برومند و مؤمن بود علاقه بسيار به پدر و مادرش داشت . در حالي که هيجده بهار از زندگي اش را مي گذراند عشق به وطن و ناموس پرستي او را به جبهه هاي جنگ کشاند . دست پدر و مادر را بوسيد و رهسپار ديار عشق شد . پدر و مادر با نگاهي سرشار از ذوق و نگراني با چشماني اشک آلود او را بدرقه کردند . دو سال از عمرش را در جبهه هاي جنگ سپري کرد . در اين ميان چند باري به خانواده اش سر زد . هر بار که مي آمد دل مادرش آرام مي گرفت و دوباره موقع رفتن نگراني در دلش چنگ مي زد . بهار سال 1367 بهار موعود بود . کسي خبر نداشت که در اين بهار گلي از ميانشان مي رود و تنها ياد و خاطره اش مي ماند . مادرش هميشه او را در لباس دامادي مجسم مي کرد غافل از اين که هيچ وقت او را در لباس دامادي نخواهد ديد . سرانجام او را در روز 29 اسفند سال 1366 سر پل ذهاب در حال زدن آر پي جي به شهادت رساندند . در آن هنگام فرشتگان بال هاي خود را پهن کردند و اين شهيد عزيز را به لقاء پروردگارش بردند . مطمئنا در آن هنگام ياد پدر و مادرش را در دل مي گذراند . پدري که از شنيدن خبر شهادت فرزندش کمر خم کرد و مادري که شبانه روز بي اختيار اشکش جاري مي شد . بي شک اين پدر و مادر در ته دلشان به جوان فداکار خود افتخار مي کردند . پيکر پاک او را در روز 14 فروردين 1367 به خاک سپردند . روحش شاد و راهش پر رهرو باد . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد منصور خيراتي . " و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون " گمان مبريد کساني که در راه خدا کشته مي شوند ، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند . من منصور خيراتي وصيت نامه خود را به نام خدا و در راه تداوم انقلاب اسلامي به رهبري زعيم عالي قدر امام امت خميني روح خدا شروع مي کنم ، اي مردم مسلمان و مستضعف ايران اين انقلاب را به رهبري امام امت ادامه دهيد ما ملت ايران خيلي خون داده ايم که اين انقلاب به پيروزي برسد نکند که از رهنمودهاي امام سرپيچي کنيد و امام را تنها بگذاريد او نايب امام زمان ( عج ) است . نگذاريد خون اين شهيدان پايمال شود ما هر چه خون بدهيم انقلابمان پايدارتر مي شود ، اين آمريکائي خائن با کمک منافقين دارند شاخ و برگ اين نهال انقلاب را مي ريزند ما بايد نگذاريم که اين ابر قدرت ها ، واسطه هاي داخلي آنها به اين انقلاب ضرر و زيان برسانند . اگر چه همه را بکشند ما بايد تا آخرين قطره ي خونمان را به پاي اين نهال انقلاب بريزيم و آن را آبياري کرده و رشدش بدهيم . در زمان امام حسين ( ع ) امام را تنها گذاشتند حالا که امام خميني راه او را مي رود ما نبايد او را تنها بگذاريم . از خانواده ام مي خواهم که خط امام را ادامه دهند و از مادرم مي خواهم برادرهايم را در بسيج شرکت دهد تا اگر روزي به شهادت رسيدم بتوانند ادامه دهنده ي راه من باشند . از برادرهايم مي خواهم که بعد از من اسلحه را به دوش بگيرند و خون خودشان را به پاي درخت اسلام بريزند تا درخت اسلام بارورتر گردد . هرکس امام را قبول نداشته باشد و سر قبر من بيايد به خون تمام شهيدان خيانت کرده است . پدر و مادرم ! ما امروز در زمان امتحان هستيم چون دو جبهه وجود دارد حسيني و يزيدي و من راه حسين را انتخاب کرده ام شما هم از فرصت استفاده کنيد و به جبهه حسين بپيونديد . در هر کربلائي امام حسيني وجود دارد و حسين امروز با خميني است . در وجود امام عزيز دقت کنيد و با شناخت کامل راه او را ادامه دهيد ؛ مادرم مي دانم که در انتظار آمدن من هستيد و هم اکنون دعا مي کني اما حرف من به برادرانم اين است که يکي يکي به جبهه هاي حق عليه باطل فرستاده شوند ؛ من براي آنها طلب پيروزي بعد از شهادت مي کنم . دوستانم در پيروزي ما در اين جنگ هيچ شکي نداشته باشيد اين سخنان را به عنوان يک شهيد مي گويم که اگر وحدت خودمان را از دست بدهيم و امام را تنها بگذاريم به خون تمام شهيدان خيانت کرده ايم و خدا شما را نمي بخشد . فقط در خط امام حرکت کنيد و بدانيد بهترين تسليت براي من انتقام گرفتن خون تمام شهيدان است .... والسلام .