بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد علي اکبر شباني
در يک صبح با طراوت زمستاني 1342 شمسي اکبر پاي به خانه پدر گذاشت خانه از رونق و شادي سرشار شد برو بياها صد چندان گرديد همه با تبريک هاي جانانه به شکر الله شباني(پدر شهيد) اکبر را در آغوش مي کشيدند و پدر آماده تر از همه زمزمه هاي اذانش را به گوش اکبر رساند و براي تکميل آن اقامه را هم آويزه گوش چپ او نمود اکبر بزرگ و بزرگتر شد تا اين که مهر وارد مدرسه شد و دوره ابتدايي اکبر در دبستان پسرانه گذشت و وارد مدرسه راهنمايي شد و تا اول راهنمايي ادامه داد و به کمک پدر به کار جوشکاري مشغول شد اکبر وارد سپاه شد و سبز پوش سرباز امام به ميدان جنگ شتافت اکبر عصاره شادي ها و مهرباني هاي خانواده بود و چون همه اهل خانه به نماز و عبادت بهاي بالا مي داد هميشه خاطره هاي شيرين دوستي ها و مهرورزي ها و ارادت هاي اکبر در خاطره ها زنده خواهد ماند.انقلاب که با طلوع مجدد امام در خاک ميهن به پيروزي رسيد اکبر 14 سال داشت خانواده اش با انقلاب همراه بود و او را نيز در کنار خود به حرکت در آوردند براي همين مهر امام در همه رشته هاي جانش ريشه داشت اکبر به سربازي رفت تا به کشورش خدمت کند و پيام امامش را لبيک گفته باشد دلاوران اسلام حمله اي جانانه را تدارک کردند و ياران حاضر در کنار هم براي پشتيباني از عمليات در گردان پدافندي،مهياي دفاع نمودند.شب موعود فرا رسيد و بچه ها با(اللهم لک لبيک)هايشان به خط مقدم روي نهادند و تا نزديکي هاي سحر رو به سوي کمال حرکت کردند کارنامه شهادت اکبر در خرمشهر خونين به دستش رسيد و او را به پرواز به سوي معشوق فرا خواندند.19/12/1361 پيکر اکبر را به گلزار شهداي آباده آوردند و کنار ديگر ياران شهيدش نشاندند.روحش شاد و يادش گرامي باد