کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:52
ابوالقاسم تقوی

ابوالقاسم تقوی

فرزند محمدتقی

تاریخ تولد
1330/06/07
تاریخ شهادت
1367/03/04
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - استهبان - استهبان
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
مفقودیت
نوع خدمت
بسیج
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد ابوالقاسم تقوا : شهيد ابوالقاسم تقوا در هفتمين روز از ماه گرم و زيباي شهريور سال 1330 در خانواده اي متدين و مذهبي در شهرستان استهبان چشم به جهان گشود تقريباً دو سال از عمر پر برکت ايشان مي گذشت که همراه خانواده اش به مدت يک سال به عتبات عاليات رحل اقامت گزيد و از همان دوران کودکي در جوار نجف اشرف و کربلاي معلي مهر ولايت و خوي شهيدان کربلا در وجودش لانه کرد هفت ساله بود که مانند ديگر هم سن و سال هاي خود به مدرسه رفت و دوران تحصيل را يک به يک پشت سر گذاشت و سرانجام دوران آخر از سال تحصيلي خود را در دبيرستان امير کبير به پايان برد و موفق به کسب ديپلم در رشته طبيعي گرديد و در همين سال يعني سال 1346 در اوايل بلوغ بود که با اقتدا به حضرت امام خميني(ره) به مبارزه با رژيم شاهنشاهي پرداخت . ايشان پس از اخذ ديپلم با عشقي که به تعليم و تربيت داشت به سپاه دانش راه يافت و در منطقه محروم دهدشت مأمور به خدمت شد در ادامه مخالفت هاي سرسختانه خويش با رژيم طاغوت بود که در سال 1354 توسط دژخيمان دستگير شد ليکن به دليل عدم وجود مدارک کافي مجبور به آزادي او شدند در همان سال بود که از سوي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) از ايشان جهت همکاري رسماً دعوت به عمل آمد ولي با وجود اين که در آن سال ها پي بردن به ماهيت اصلي اين سازمان بسيار مشکل بود و بسياري از جوانان پر شور و انقلابي به راحتي جذب شعارها و اعمال فريبنده منافقين مي شدند با هوشياري تمام دعوت را صريحاً رد کردند در سال 1356 بود که بنا به سنت رسول الله (ص) ازدواج نمود و در همين سال بود که به مدت يک سال جهت خدمت مقدس آموزگاري به اتفاق همسرش در فلاورجان اصفهان ساکن شد و باز هم در اينجا دست از حرکت هاي انقلابي خود بر نمي داشت و در جلسات مذهبي و کلاس هاي قرآن مخفيانه حضور مي يافت و به سهم خود در بيداري افکار مردم مؤثر بود در ادامه همين فعاليت ها و در اوج انقلاب يعني سال 1357 بود که توسط رژيم طاغوت دستگير و روانه زندان شد اين در حالي بود که هنوز چند صباحي از تولد اولين فرزندش نگذشته بود و به همين جهت هرگاه که خانواده اش براي ديدن و ملاقات او به زندان مي رفتند دخترش را از پشت شيشه زندان غرق در بوسه مي کرد و اين عمل اطرافيان را سخت متاثر مي ساخت . روزها به همين منوال سپري مي گشت و سرانجام ايشان آزاد شدند آزادي او ديري نپائيد که دوباره در دي ماه 1357 در حين تکثير اعلاميه هاي امام خميني(ره) در شيراز دستگير و زنداني شدند و با پيروزي انقلاب اسلامي به همراه ديگر زندانيان سياسي آزاد گرديدند بدين گونه در مراحلي از انقلاب حضوري مؤثر داشت و هر جا که لازم بود خدمت مي کرد و موفق مي شد در همان سال به همراه همسر و فرزندش به مدت دو سال از طرف آموزش و پرورش ماموريت يافت تا به عنوان آموزگار به کشور قطر جهت تعليم و تبريت دانش آموزان ايراني مقيم آن کشور عزيمت نمايد هنگام اتمام ماموريتش بود که به دليل آغاز جنگ و تعطيلي پروازهاي خارج از کشور و نبود نيرو جهت جابجائي ماموريت يافت که سه سال ديگر نيز در آنجا بماند و در اين ايام از سمت آموزگاري دبستان به مديريت آموزشگاه ارتقاء يافت اما اين سمت هرگز باعث غرور و بيگانگي وي با وطن نمي شد زيرا در اين مدت هرگاه خبري از جبهه ها به گوش جانش مي رسيد متلاطم مي شد و به همين دليل در اثناي ماموريتش بعضي تابستان ها به ايران باز مي گشت و راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي شد سرانجام پس از پايان ماموريتش در قطر به سال 1363 با همسر و چهار فرزندش به ايران بازگشت و در همان سال به عنوان رياست و مسئول سازمان تبليغات اسلامي استهبان برگزيده شد و يک سال در اين مقام باقي ماند و در اين مدت خدمات زيادي را انجام داد و سازمان را به امکانات مختلفي تجهيز کرد در سال 1365 بود که در رشته معارف دانشگاه آزاد اسلامي استهبان پذيرفته شد و ادامه تحصيل داد در سال 1366 صاحب پنجمين و آخرين فرزندش گشت و نام او را به ياد برادر شهيدش_(محمود) نهاد و سرانجام در سال 1367 پس از 6 مرتبه اعزام به جبهه ها براي آخرين بار عازم جبهه هاي جنگ نور عليه ظلمت شد اين بار گويي با شهادت پيمان رفاقت بسته بود و در تاريخ چهارم خرداد ماه سال 1367 به هنگام تک دشمن در منطقه شلمچه مفقودالاثر گرديد ولي خدا مي داند که او گم نشد بلکه ما بوديم ... که او را شايد خداي ناکرده راه او را گم کرديم و سرانجام در سيزدهم آذرماه سال 1374 پس از هفت سال و نيم دوري از زادگاهش به همراه 600 لاله خونين پرده حجاب دريد و ديده ما را منور کرد و در ميان دست هاي گرم و زحمتکش اهالي شريف استهبان تشييع و به آرامگاه ابديش سپرده شد. روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه شهيد ابوالقاسم تقوي 09/05/1364
با سلام ودرود وتحيات بر حضرت ارواحنا له الفداه و بر حضرت امام خميني نائب بزرگوارآنحضرت وبا دعاي خير به رزمندگان اسلام و آرزوي موفقيت و پيروزي جهت آنان و به اميد شفاي کليه مريضان ما خصوصاً معلولين ومجروحين انقلاب و جنگ وآمرزش اسيران خاک بالاخص شهدا چند کلمه اي را به عنوان وصيت نامه ازخود باقي گذاشتم واميد دارم که انشاء الله بدان عمل شود انشاء الله امروز قراء محترم قرآن که جهت روحيه گرفتن از رزمندگان ودلاوران اسلام به جبه ها آمده اند عازم خطه پاک و خون آلود خونين شهر مي باشيم شايد اين سفر آخر ما باشد و اگر کشته شده درراه خداوند و شهادت در اين راه قسمت ما باشد راضي به رضاي خداوند تبارک وتعالي هستم واز درگاهش اميد عفو وبخشش دارم واز مومنين و مومنات آرزوي دعاي خير دارم که مرا جزء شهدا محسوب فرمايد چون مقداري از مال دنيا جهت ارتزاق وادامه حيات خود وخانواده، خداوند نصيب ما فرموده و الحمدلله کليه آنها به برکت انقلاب اسلامي مي باشد بالاجبار چند کلمه اي بايد عرض کنم منزل مسکوني که حدود نصف آن را به صورت وام به بانک ملي بدهکارم متعلق به زن وفرزندانم مي باشد حواله اي جهت پيکان در کمد منزل مسکوني است که آنهم در صورت لزوم ميتوان فروخت وبدهي هاي منزل را پرداخت تا با حقوقي که از طرف آموزش وپرورش داده ميشود بهتر بتوان حوائج و مايحتاج زندگي را تأمين نمود نزديک به بيست هزار تومان در بانک ملي ميباشد که نه هزار وپانصد تومان آن مربوط به سهم امام مبارک (عليه السلام ) يعني سهميه خمس است که بايد پرداخت نمود . نزديک به چهار سال نماز شکسته بدهکارم وتمنا دارم که در اين مورد اقدام ونائبي گرفته شودوباعث خشنودي روحم گردد همچنين دو ماه روزه بدهکارم که انشاء الله با گرفتن نائب به جا آورده خواهد شد از کسانيکه طلبي از اين حقير دارند تمنا دارم جهت مديون نبودنم به برادرانم مراجعه تا آنان ترتيب پرداخت بدهي را بدهند و مقداري ازبرادرم حسن آقا وناصر آقا نزديک به وده وبيست هزار تومان طلبکارم که جهت گرفتن نائب نماز و روزه مصرف شود همچنين حسابي با آقاي محمد عليايي دارم که خودشان روشن کنند و اگر وجهي طلبکارم در اين مورد نائب گرفتن صرف گردد دو رأس گوسفند يکي متعلق به خودم و ديگري به خانم عزيزي جهت قرباني ؟؟؟ مکه بدهکاريم که تا کنون موفق به ذبح آن نشده ام انشاء الله که اين نيت انجام گردد در پايان خانواده ام را به خداي بزرگ سپرده وازدرگاهش مسئلت ميکنم که فرزندانم را به راهي که ثواب در آن است هدايت فرمايد وآنان را مخلص اسلام ومفيد انقلاب اسلامي و پيرو امام خميني وخدمتگذار مسلمين قرار دهد و باقيات و صالحات جهت ما براي دوري از عقاب الهي باشند از مادر وبرادران وخواهرم وکليه اقوام وخويشان بالاخص مادر مکرمه ام اميد عفو وبخشش و حليت دارم زندگي اين دنيا بالاخره پاياني دارد چه بهتر که در سنين کمتر و با گناه کمتر و در راهي که رضاي او در آن است خاتمه يابد .