کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
11:16
محمدرضا قوس

محمدرضا قوس

فرزند خلیل

تاریخ تولد
1348/11/12
تاریخ شهادت
1365/10/04
محل شهادت
خرمشهر
محل تولد
فارس - استهبان - استهبان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تیربارچی
نحوه شهادت
مفقودیت
نوع خدمت
بسیج
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد محمدرضا قوس : محمدرضا در خانواده اي اصيل و نجيب در سال 1348 در شهرستان استهبان ديده به جهان گشود و با طلوع دل انگيزش ، خانه را به روشني دعوت کرد . عشق به خدا در همان دوران کودکي در دلش جوانه زد ، به طوري که قبل از رسيدن به سن تکليف هم نماز مي خواند و هم روزه مي گرفت . به مسجد علاقه ي بسيار زيادي داشت و صوت دل انگيز الله اکبرش از گلدسته هاي مسجد محله شان دل ها را تا خانه ي خدا مي برد . محمدرضا هميشه در دل ، غم دلدار داشت و آن را مي شد در هنگام خواندن دعاي کميل و دعاي توسل در چهره ي محزونش ديد . زيارت عاشورا را از سر نياز مي خواند و اشک هاي نشسته بر گونه اش راز دلش را برملا مي ساخت . هماني که يک عمر سوداي حسين (ع) و کربلايش را داشت . جواني شيرين گفتار بود و مهربان و بسيار خوش رفتار . براي بزرگترها احترام زيادي قايل بود . محرم اسرار خانواده بود و در قلب مهربانش جا براي محبت همه داشت . رنج ديده و زحمت کش بود بيشتر اوقات با پدرش کار مي کرد و براي جمع آوري انجير (محصول شهر استهبان) با او روانه انجير مي شد . آن روز که آتش جنگ تحميلي ، آرامش را از دل عاشقان ربوده بود ، او نيز براي دفاع راهي جبهه گرديد ، قبل از رفتن ، براي معلمش نامه اي نوشت و در آن درد و دل کرد و حلاليت طلبيد . نزد مادرش آمد و به چشمان غم گرفته اش نگريست . او را در آغوش کشيد و از گونه هايش بوسه اي برگرفت و چون قاصدکي در 16/1/1365 در سن 17 سالگي در آغوش با راهي کربلا گشت . جوان مردانه به جنگ نامردان رفت و از جان دريغ نکرد . در 14/10/1365 پس از 265 روز حضور در جبهه در عمليات کربلاي 4 به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و قامت جوانش 14 سال در اروندکنار ماند و آن گاه که خواست بار ديگر شهر از عطر شهادت و حماسه پر گردد عزم ديار کرد و در 10/6/1379 در زادگاهش استهبان به خاک سپرده شد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
با عرض سلام خدمت مهددى منتظر آقا امام زمان و با عرض سلام خدمت نائب امام عصر امام امت و با عرض سلام خدمت خانواده شهدا و با عرض سلام خدمت خانواده محترم خودم . هم اكنون كه دارم وصيت نامه مى نويسم سرتا پا گناه و غرق معصيت مى باشم خدايا تو شاهد باش جز آلودگى ره توشه ندارم خدايا در ايام عمرى كه داشتم نتوانستم كارى كنم كه رضاى تو باشد اما اينكه از تو مى خواهم‌كه مرا ببخشى و مرا عفو كنى اى امت حزب الله و صيتم را اينطور شروع مى كنم و به شما اينگونه وصيت مى كنم كه همواره در خط امام باشيد و هرگز از اين خط مستقيم الهى خارج نشويد كه اين خط خط رستگارى و پيروزى است و هر ذكرتان اين باشد كه خدايا عمر با عظمت به امامان بدهد و امت حزب الله اگر من شهيد شدم خداوند به من توفيق عطا كرده و به درجه رفيع شهادت رسيدم و به لقا ياررفتم هرگز راه من نگذاريد خاموش شود . اى برادرم از شما مى خواهم كه در شهادت من گريه بر چشمانت را نيايد و حسين گونه درمقابل مصيبت بادرت مقاوم باشى و اسلحه خونين مرا برداريد و تو اى خواهرم از شما هم مى خواهم مانند زينب پيام آور خون شهيدان باشيد و تو اى پدر مهربانم من مى دانم كه من فرزند خوبى براى تو نبودم و در طول عمرم نتوانستم رضايت تو را بدست آورم و هميشه مايه اذيت‌و آذار شما بودم خلاصه نتوانستم حق فرزندى را به جا آورم از شما مى خواهم كه مرا حلال كنيد مادرم مى دانم كه از فراق فرزند خود ناراضى هستى ناراحت نباش چون زينب هم درروز عاشورا هرگز از داغ برادران خود ناراحت نبود و شما هم بايد حضرت زينب پيام رسان خون فرزند خود باشيد و ازبرادرانم مخصوصا على و غلام و عباس مى خواهم كه درس بخوانند تا درآينده براى اسلام يك كاره اى باشيد به اميد پيروزى رزمندگان اسلام و هميشه در دعاهاى كميل و توسل شركت كنيد و براى من دعا كنيد و از تمام قومان و همسايگان براى من حلال بودى بطلبيد . محمد رضا قوس