کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
12:38
قلیچ اکبری ساروئی

قلیچ اکبری ساروئی

فرزند علی ناز

تاریخ تولد
1315/12/02
تاریخ شهادت
1361/02/11
محل شهادت
فکه
تحصیلات
سیکل
محل تولد
فارس - لارستان - چاه طلا خنج
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
امدادگر وبهیار
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسمه تعالي
خوشا به حال آنان که در خون عدالت غلتيدند و رفتند . زندگينامه شهيد قليج اکبري ساروئي . شهيد قليج اکبري در سال 1315 در قريه چاه طلا يکي از روستاهاي شهرستان خنج لارستان در يک خانواده مذهبي و متدين متولد شد که در اوايل دوران طفوليت در سن شش ماهگي پدرش را از دست داد و مادرش با هزاران مشقت و رنج و ذلت و خواري آن زمان اين شهيد بزرگوار در دامن خود پرورش داد و بعد از گذشت چند سالي چوپان شد و نزديک به يک سال چوپان بود که بعد از آن راهي مکتب که درس تحصيلي آن زمان بود شد . که دو سال مکتب را به پايان رسانيد که بعد از آن راهي خدمت به انجام وظيفه شد که در اواسط انجام وظيفه مادرش را از دست داد و پس از پايان سربازي شغل کارگري را بدست گرفت چند سالي کار مي کرد تا اينکه نويسنده بميارستان فيروزآباد شد که چندين سال نويسنده بود که دکتر کسرائيان از شيراز به فيروزآباد تشريف آوردند و ايشان بخش تزريقات دکتر کسرائيان را به عهده گرفت و توسط همين دکتر کسرائيان به بهدراي و بهزيستي فيروزآباد معرفي شدند و استخدام اين اداره گرديد و با گذشت چندين سال در رژيم سفاک پهلوي مبارزه را شروع کرد تا اينکه انقلاب عظيم جمهوري اسلامي ايران به وقوع پيوست در تظاهرات و راهپيمائيها شرکت مي نمود و ستاد بسيج مستضعفين و سپاه پاسداران را در فيروزآباد دائر گرديد ايشان دوره نظامي را در بسيج مستضعفين به پايان رساند و شبها به بسيج مستضعفين پاسداري مي داد . و در درگيرها شرکت مي کرد .تا اينکه گروه مقاومت در کليه مساجد شهر دائر گرديد و ايشان جزء سرپرست گروه مقاومت کوي مسجد صاحب الزمان گرديد و شبها براي پاسداري و حفاظت از شهر شبها پاس مي داد . در مرحله اول آغاز جنگ تحميلي رژيم دستنشانده امپرياليسم آغاز گرديد چون در مرحله اول به جبهه حق عليه باطل اعزام گرديد و بعد از گذراندن چند ماهي در جبهه عزيمت بسوي ديار خود کرد تا اينکه در اداره بهداري و بهزيستي انجمن اسلامي تشکيل گرديد و ايشان سرپرست انجمن اسلامي بهداري و بهزيستي عهده دار شد و در تاريخ 3/1/61 از طريق بسيج مستضعفين عازم جبهه شد . و درگروه تيپ المهدي در جبهه رقابيه شرکت جست و در انجا سرپرست امدادگر در اين منطقه شد و با گذشت يکماه و اندي مبارزه با کافران بعثي تا سرانجام در روز 11/2/61 به شرف شهادت نائل گرديد . از خصوصيات اخلاقي ايشان او هميشه ساده زندگي مي کرد و در شبهاي سرد زمستان و با علاقه عجيبي نماز شب را بپا مي داشت و هميشه در همه حال با مردم با خوشروئي و با تبسم برخورد داشت و انساني صابر در برابر تمام مشکلات بود و هميشه تا توان داشت پا را از محدوده حق بالا نگذاشت و خدمتش فقط راه خدا بود و هيچوقت بخاطر ماديات کار نمي کرد و بارها ايام شبانه روز از زندگي خود دست مي کشيد و تا مي توانست کار مردم را رواج مي داد او هميشه مي گفت آناني که شهيد مي شوند سعادت دارند و او خود احساس نمي کرد او هم سعادت دارد که روزي به سرور شهيدان بپيوندد . آري او راهش پيمود و مائيم بايد راه شهيدان ادامه دهيم . به اميد پيروزي خداحافظ . روحش شاد و راهش پررهرو و مستدام باد .
بسم رب الشهداء و الصديقين
چون جنگى از طرف نوكر آمريكايى جنايتكار به ملت اسلامى ما تحميل شده است بخاطر اسلام و قرآن مى‌روم تا انشاءالله با آخرين قطره خون خود از قرآن و اسلام دفاع نمايم. اگر كشته شديم پيروزيم و اگر انشاءالله شكست هم بدهيم باز هم پيروزيم.
فرزندانم را اول مى‌سپارم دست خدا، بعد از خدا زن و پسر بزرگم كفالت ديگر فرزندانم را به عهده بگيرد و اگر شهادت نصيب من شد مرا در بهشت زهرا دفن نماييد. براى من گريه و زارى نكنيد. چنانچه پسر بزرگم خواست به درس ادامه بدهد، و از پسر بزرگم مى‌خواهم كه تحت امر مادرش باشد و از مادرش سرپيچى نكند و برادران و خواهرانش را اذيت نكند. بخاطر خدا و از زنم مى‌خواهم كه فرزندان را خودش بزرگ كرده و تحت تكفل نمايد. شير زن باشد، مادر باشد و براى فرزندان از پدر بهتر.
والسلام - قليچ اكبرى‌1/2/1361