بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد بهمن افشون : در شهرستان رستم دهستان منگودرز در دامان کور کور نگان اولين مهد تاريخ ايران از دور? اسلام روستاي بنام سه تلان سر بر افراشته شهيد بهمن افشون در سال 1341 در خانواده اي مذهبي ساده زيست و کشاورز در همين روستا ديده به جهان گشود دوران کودکيش را همراه با ديگر کودکان همسن سال خود در دامنه اين کوه تاريخي و روستايي زيبا تا سن 6 سالگي سپري نمود در سال 1346 همراه با ديگر کودکاني که طالب علم دانش بودند به ميعادگاه علم در دبستان عشايري روستاي تل اتهان که با روستاي ؟؟؟ 2 کيلومتري فاصله داشت قدم نهاد و مدت چهار سال در اين مدرسه مشغول به تحصيل بود در سال 1351 کلاس پنجم را در مدرسه عشايري تل سفيد به پايان برساند . و چون در منطقه منگودرز مدرسه راهنمايي در آن زمان بود ايشان جهت کسب علم و دانش راهي مدرسه راهنمايي شهيد کاظم کورش کبير سابق در مصيري شد و در سال 1355 دوره سه ساله راهنمايي را در همين مدرسه به پايان رساند نامبرده به علت اينکه قدي بلند و هيکلي تنومند داشت از بچه هاي همسن سال بزرگتر مي نمود و در اين دوره سه ساله که تحصيل مي کرد در حين تحصيل کمک کار پدر بود و ؟؟؟ ايشان در امر کشاورزي و دامپروري و ديگر امور مربوز به خانه به پدر کمک مي نمود و در سال 1356 عازم نورآباد و در دبيرستان ايزدي در کلاس اول دبيرستان مشغول به تحصيل شد و سال دوم در سال 1357 به علت مريضي پدر که در بيمارستانهاي شيراز تحت درمان بود و نيز فقر مالي مجبور به ترک تحصيل شد ضمن کار در مزرعه و کارگري هم همراه با ديگر برادرانش هم خرج مريضي پدر و هم خرج خانه را فراهم مي نمود ايشان بعلت اراد? قوي که داشتند توانستند در سال 1360 در امتحانات ورودي درجه داري شرکت و قبول گرديدند و در همان سال در مرکز پياده شيراز مشغول به فراگيري آموزش نظامي و بعد از دور? آموزشي نظام به علت جنگ تحميلي عراق عليه ايران به عنوان درجه دار مستقيماً عازم جبهه هاي حق عليه باطل شدند و مدت 6 شش ماه در جبهه هاي سر پل ذهاب و سومار و بعد در ارتفاعات کهنه در يک پاسگاه دوله شريف مشرف به شهر مندلي عراق مشغول دفاع از ميهن شدند .طبق گفته هم رزمانش ايشان در تمامي عملياتها برون مرزي که براي ديگران انجام دادنش دشوار بود به طور داوطلب شرکت فعال داشته چون ايشان هم در گروه گشت شناسي و اطلاعات شناسي دشمن و هم در گروه تخريب تبجر خاص داشتند و هنگامي که از عمليات برون مرزي دشمن بر مي گشتند و خود را آماده مي کردند که براي مرخصي به شهرستان محل سکونتش بيايد با خبر مي شود که تعدادي از هم رزمانش در حين عمليات درخاک دشمن به شهادت رسيده اند ايشان به واسطه روح نترس و اعتقاداتي که داشتند مرخصي را لغو و براي آوردن اجساد شهدا در خاک دشمن داوطلب مي شود و شب هنگام که براي حمل اجساد شهدا رفته بودند در تل? ميدان مين گرفتار ضمن از دست دادن قسمتي از يک پا به فيض شهادت در تاريخ 1361 بهمن ماه نايل آمدند روحش شاد و روانش جاويد .