کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
12:38
رمضان علی گلی (سروستانی)

رمضان علی گلی (سروستانی)

فرزند آقاجان

تاریخ تولد
1345/01/02
تاریخ شهادت
1361/01/02
محل شهادت
شوش
محل تولد
فارس - سروستان - سروستان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم . زندگي نامه شهيد رمضانعلي گلي ، اولين گل پرپر شده بسيج سروستاني ، پيشگام شهداي دانش آموز . در دوم فروردين ماه سال 1345 در آغاز بهاري که ما خود شکوفه هاي سپيد را به ارمغان آورده بود . در خانه اي کوچک اما سرشار از گرمي و محبت و ايمان و دوستي غنچه اي شکفتن را آغاز کرد که در آينده اي نه چندان و در گلستاني از گل را در سروستان وجود به ميهماني مي خواند . نام اين هديه رمضاني را به نام مقتدا و مولايش علي ناميدند تا در آينده هماره رهروي راه علي (ع) را پيشه کند . کودکيش در محيط گرم و پراز صفاي خانه اي که با دستان زحمتکش پدر گرمتر مي شد و در نماز و نيايش مادر عطر معنويت را مي يافت در آنسوي کوچه باغهاي در روياي بهار نشسته گذشت . دوران ابتدائي را در دبستان شهيد رجايي کمالي سابق به پايان رسانيد . آغاز دوره راهنمايي او همزمان با آغاز نهضت بزرگ او همزمان با آغاز نهضت بزرگ اسلامي مردم ايران به رهبري امام و مقتداي شهيدان خميني کبير بود . در اين زمان او نيز که فاصله طبقاتي به دين ستيزي ، لاابالي ، فقر و محروميت را در محيط خود ديده بود چونان ديگر برادرانش مردانه پا به ميدان نهاد و با جوش و خروش و فرياد خويش همگام با ديگر ياران به مبارزه با نظام فاسد شاهنشاهي برخاست و تا پيروزي اسلام در سنگر مبارزه مردانه ايستاد . در سال 1359 تحصيل خود را در دبيرستان شهيد مطهري سيبويه سابق آغاز کرد ، اما هنوز چيزي از ورودش به محيط جديد نگذشته بود که جنگ نابرابر و ظالمانه عراق عليه ايران او را بخوشي مشغول داشت . قلب کوچک اما پرجوش و خروش او در آتش خشم عليه دشمن متجاوز مي تپيد . در اين زمان بسيج بستر مناسبي بود که مي توانست رود کوچک وجودش را به درياي پهناوري که در آرزويش بود برساند . با عزمي راسخ به بسيج پيوست و آموزش هاي نظامي لازم را گذرانيد ، ديگر آرام و قرار نداشت و قفس کوچک و تنگ محيط پيرامون نمي توانست پرنده بلند پرواز روح بزرگ او را در خود زنداني کند . براي اعزام به جبهه بارها به بسيج رفت اما به دليل پايين بودن سن از اعزامش خودداري مي کردند . روزهاي سختي را در انتظار گذرانيد و در اولين فرصت در چهارم اسفندماه 1360 با جمعي از ياران و دوستان و همکلاسان راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل گرديد . در پادگان حميديه دوره آموزشي و آمادگي نظامي را به پايان برد در حالي که مي کوشيد تا درون پاک و پر از صفايش را در پرتو خورشيد معنويت جبهه نورانيت و جلاي بيشتر مي بخشد . آنگاه به خشم آمده از آنهمه خوبي ( قسمتي از متن ناخوانا است ) کشيدن سرزمين اسلاميش راهي جبهه شوش مي شود . هر چه پيش مي رود بيشتر به عمق کينه و ناجوانمردي و درنده خويي دشمنان تا دندان مسلح پي مي برد . در نهايت در جبهه کربلا به دنبال مقتدايش حسين پا مي نهد و در سنگرهاي نشسته در شنزارهاي شوش در زير سايه رگبار گلوله ها و خمپاره ها و ... روزها و شبها را در راز و نياز با خدا آينه دل را صفا مي بخشد و از زنگار دنيا دوستي و دنيا پرستي پاک مي کند تا جلوه روي معبود را در آن ببنيد و حضور نور حق را در آن مشاهده کند .همزمان با عمليات فتح المبين در فروردين ماه 1361 در بهاري نو و تولدي دوباره به تهاجم برعليه دشمنان دين و استقلال و آزادي بر مي خيزد و با فرياد يا زهرا راه سرخ حسين را دنبال مي کند و در دوم فروردين ماه 1361 در جبهه شوش در عمليات فتح المبين که فتح الفتوح قلبهاي در انتظار رهايي نشسته بود با لباني تشنه و عطش زده بر بلنداي تپه اي در خون نشسته با فرياد تکبيري سرخ به گلستان هميشه جاويد ابديت مي پيوند و گل سرخ وجودش را در آستانه بهار دل در مقدم مولا و مقتدايش حسين (ع) پرپر مي سازد تا ارزش و بهاي شکفته شدن در بهشت خدايي را پيدا کند و سرسبزي بهاران استقلال و آزادي را ديگر بار به مردمان کشورش هديه نمايد . آري ترکش گرم خمپاره اي آتشين اخگر سرخي است که وجود او را به خون مي کشد تا شايستگي حضور در دفتر شهيدان نينوا را پيدا کند . او اولين شهيد دانش آموز بسيجي و پيشگام شهيداني بود که پس از او پا نهاد . در جاي پايش راهش را تا شهادت و پيروزي ادامه دادند و گلي را با سروهاي راست قامت آزاده آراستند تا بهار سبز انقلاب اسلامي هرگز خزان نپذيرد و هماره سرسبز و پرنشاط باقي بماند . صداقت و پاکي و صفا در چهره آرام گلي موج مي زند ، متانت ، صبر و آرامش ، سکوت و وقار از ديگر خصوصيات او بود . برخوردش با پدر و مادر و برادان مودبانه و همراه با احترام بود و در خدمت و محبت به ديگران کوتاهي نمي کرد ، با دوستانش صميمي و مهربان بود و همه به صداقت او ايمان داشتند . چون بلوغ فکريش را با انقلاب آغاز کرده بود . در انقلاب رشد کرده بود ، در پيامها و رهنمودهاي امام به مبارزه خوانده شده بود . به همه آنچه مي گفت ايمان داشت و بدان عمل مي کرد . حضور سريع و به موقع او در جبهه در سخت ترين شرايط جنگ و در هنگامه اي که بسيج نخستين تجربه هاي خود را در جنگ مي آزمود و شهادت طلبي و شهامت حضورش به عنوان نخستين سربازان بسيج دليل بزرگي بر عزم و اراده و شناخت و آگاهي او از راهي که قدم در آن نهاده بود مي باشد . موجي که شهادت او در ميان دوستان و ياران و همراهانش ايجاد کرد نشانه تأثيرگذاري خون پاک سرخش بر محيط اطرافش بود . گلزار گلي با خون سرخ او شکفتن را آغاز کرد . و اينکه با لاله هاي سرخ و سروهاي راست قامتش گوشه کوچکي از بهشت بزرگ خدا بر خاک ماست . و چه زندگي زيبا و پرمعنايي ، گلي در دوم فروردين ماه 1345 در سروستان در بهاراني سبز مي شکفد و در دوم فروردين ماه 1361 در شانزدهمين بهار زندگيش با خون سرخش در شنزارهاي شوش به خدا مي پيوندد تا بهار سبز انقلاب اسلامي سرزمينش تا ظهور مقتداي بزرگ امام عصر جاودانه بماند . يادش بخير . راهش پررهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم . قسمتي از وصيت نامه شهيد رمضانعلي گلي . درود بر خميني کبير فرزند رسول ا... که در اين زمان بنيانگذار اسلام در ايران پرچم لااله الا الله را برفراز ايران به اهتزاز در آورد . ما ملتي ستمديده با مظلوميت خدايي هستيم و به جهانيان ثابت خواهيم کرد که پشتيبان امت هستيم .