بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد رحمت اله زارع در تاريخ 31 تيرماه 1343 در خانواده اي مذهبي در روستاي سيوند ديده به جهان گشود . در سن 6 سالگي در مدرسه ي منوچهري سيوند شروع به تحصيل کرد و با نمرات عالي ابتدايي را به پايان رسانده و وارد مقطع راهنمايي شد . شهيد از همان دوران کودکي ضمن تحصيل به پدر خود ذز امورات کشاورزي نير کمک مي نمود . در اوائل اين انقلاب مصادف با دوره دولت مدني که شهيد تصيم به ورود به دبيرستان داشت چون داماد ايشان خدمت سربازي را مي گذارند و پدر شهيد توانايي سرپرستي خانواده را نداشت لذا شهيد آن سال را ترک تحصيل کرده و به خاطر امرا معاش خانواده خواهر خود به کارگري مشغول شده و خانواده ايشان را سرپرستي مي نمود . وي تحصيلات دبيرستان خود را در سيوند آغاز کرد و اما در سال دوم به علت تعصيل شدن دبيرستان براي ادامه تحصيل به سعادت شهر رفت . وي بعد از اتمام دوره دبيرستان وارد نيروي بسيج شده و دروه آوزشي را در کارزون گذارند .و از شروع دوران مقدس سربازي طي دو مرحله سه ماهه به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد وي در زمان تحصيل و قبل از اعزام به جبهه جهت کمک به امرا معاش خانواده مشغول به کار کشاورزي بود و در همان سال ها ي جنگ تحميلي اعزام شد براي گذارندن خدمت مقدس سربازي فرا رسيده وي حضور در جبهه را ادامه داد. عموي شهيد از دوران کودکي از ناحيه پا به علت سانحه اي معلول شده بود و از ناحيه زانو به پايين قطع شده بود که به علت کمبود امکانات و دسترسي به شهر از پايي که ترکيبي از آهن و چوب بود امورات خود را مي گذارنده . شهيد در اولين مرخصي خود عمو را به تهران برده و براي وي که از اين شرايط به شدت معذب بوده پاي مصنوعي سبکي تهيه کند و بعد از آن دوباره وارد جبهه شده وي در عمليات کربلاي 4 در تاريخ 4 دي ماه 1365 به اتفاق تعدادي از همرزمان هم محلي خود به شهادت رسيد که وي همه ي آن ها مفقودالاثر شدند . چند ماه بعداز شهادت نتيجه گزينش وي و قبولي در دانش سراي تربيت اقليد به دست حانواده شهيد رسيد و در طي 11 سال مفقودالاثر ايشان خانواده شهيد جستجوهاي زيادي براي اين که اطلاعي از يپکر فرزند خود به دست آوردند که نتيجه اين جستجو هاي چند ساله به دست آوردن چند قطعه عکس بود . تا اين که بالاخره در تاريخ 6/4/76 پلاک و استخوان هاي شهيد توسط گروه هاي تجسس بسيجي پيدا شده و بقاياي به دست آمده در تاريخ 8/4/76 مصادف با 28 صفر به خانواده شهيد تحويل داده شد و براي تشيع پيکر مقدس شهيد به روستاي سيوند اعطام شد و در ميدان خيلي عظيمي و از جمعيت اهالي سيوند در روستاهاي اطراف مراسم خاک سپاري در گلزار شهداي سيوند انجام شد .روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه شهيد رحمت الله زارع -16/07/1363 دراعزام نيرو به اروميه بعد از اتمام امتحانات شهريور 1363 تصميم گرفتم به خاطر اسلام عزيز ونواميس اسلام به جبهه نبرد حق باطل به ياري رزمندگان کفر ستيز بروم هم اکنون که رزمندگان رشيد اسلام به فرماندهي آقا امام زمان ونائب بر حقش فرمانده کل قوا امام امت مي روند تادين خدا درکنار ناموس عدل باقي بماند من ضعيف هم مصلحت دانستم به ياري آنها بشتابم هنگاميکه درکنار رزمندگان مي ايستم احساس حقارت ميکنم به خاطر اينکه خيلي خيلي گنهکارم خدايا مرا ببخش ازاينکه به والدينم احترام نگذاشته ام خدايا ببخش ازاينکه تعهدهايي راکه با خداي خويش بستم وشکستم ازاينکه از ديگران عيبجويي ونکوهش کردم وعيوب خود را فراموش کردم خدايا مرا ببخش ازاينکه سخناني راگفتم ولي بدان عمل نکردم خدايا مرا ببخش از اينکه با کساني پيوند دوستي بستم که هنوز ازروابط طاغوت هجرت نکرده اند از اينکه سنجيده حساب شده وبافکر سخن نگفتم از اينکه براي پياده کردن قوانين نماز در جامعه سستي نمودم از اينکه شب خوابيدم بدون اينکه براي رفع مشکلات مسلمين کوششي انجام دهم از اينکه چشمان مرا از نگاه هاي فساد انگيز نپوشاندم هرچند که وصيتنامه اي در بسيج دارم يعني هنگاميکه مي خواستم به دوره آموزشي کازرون بروم تشکيل دادم ولي نکته مهمي که بايد در اينجا متذکر شوم اين است که هر چند که نه عضو گروه مقاومت ونه عضو انجمن اسلامي سيوند ميباشم ولي به عنوان يک فرد مسلمان وهمچمنين به عنوان يک شاگرد حقير وضعيف سيد جمال شما مردم را به امر به معروف ونهي ازمنکر که از فروع دين مقدس اسلام است دعوت ميکنم نيکيها را بشناسيد و به مردم بشناسانيد و همچنين نسبت به رفتار ديگرا ن بي تفاوت نباشيد بيزارم از عبادت منهاي سياست و همچنين از سياست منهاي عبادت اسلام ديني است عبادي سياسي.