کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:47
پرویز زارعی

پرویز زارعی

فرزند گودرز

تاریخ تولد
1349/06/04
تاریخ شهادت
1365/02/24
محل شهادت
فکه
محل تولد
فارس - مرودشت-نصرت
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
کمک آرپی جی زن
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه برادر شهيد پرويز زارعي
وي در روز چهارم شهريور ماه 1349 در يک خانواده مسلمان و در روستاي نصرت کربال چشم به جهان گشود شهيد در کودکي از شيرين زباني و زيرکي و هوشياري خاصي برخوردار بود او علاقه عجيبي به پدر بزرگش داشت و اين علاقه باعث گرديده بود که در ايام ماه هاي رمضان و محرم که برادران روحاني جهت ارشاد و هدايت مردم و بر پايي مجالس روضه خواني به آن روستا دعوت مي شدند به همراهي ايشان به تمامي مجالس مشارکت نمايد و از همان آغاز طفوليت با اسلام آشنايي پيدا کند و مهر اسلام در دل اين کودک جاي مي گيرد . او علاقه زيادي به روحانيت پيدا کرده بود و علائم آن از همان کودکي که بهانه گيري مي کرد که بايد مانند آخوند ها عمامه داشته باشد بروز کرده بود و پدربزرگش با پارچه براي وي عمامه درست مي کرد و شهيد با بالا رفتن تشک ها و رختخواب هاي منزل و گفتن اعوذ به الله من الشيطان الرجيم -بسم الله الرحمن الرحيم خود را تا حدودي قانع مي ساخت . شهيد در سن 6 سالگي راهي يکي از دبستان هاي مرودشت مي شود و در سال دوم دبستان و در آغاز کلاس درس از جمله بسم الله الرحمن الرحيم استفاده مي نمايد که با خشونت شديد مدير مدرسه مواجه مي شود که اين جا مدرسه است نه مسجد و به جرم گفتن بسم الله الرحمن الرحيم دو تا چوب کف دستي مي زند که در بازگشت به منزل علامت چوب در کف دستان وي آشکار بود تا اينکه به لطف خدا و رهبري پيامبر گونه امام امت، انقلاب اسلامي به ثمر رسيد . در سال 60 در عمليات ثامن الائمه عليه السلام عمويش غلامرضا زارعي که هم طلبه و هم پاسدار بود به خيل شهداي اسلام مي پيوندد و شهيد پرويز تصميم مي گيرد حجره و سنگر عمويش را خالي نگذارد و به همين منظور بعد از پايان امتحانات کلاس اول راهنمايي راهي مدرسه علميه امام جعفر صادق عليه السلام مرودشت گشته و مشغول تحصيل علوم اسلامي مي گردد . شهيد داراي فضائل اخلاقي و کمالات اخلاقي برازنده اي بود او بسيار زاهد و متقي بود بطوري که بارها پدرش را که براي کسب معاش به مسافرت مي رفت نصيحت مي کرد و به ايشان اعلام مي داشت که خداي ناخواسته در سر سفره رنگيني ننشيند و در مقابل سخنان غير از رضاي خدا سکوت نکند و يا سخني غير از رضاي خدا از زبانش جاري نشود . او براستي شاگرد مکتب اسلام بود و پيرو راستين ولايت فقيه و عاشق امام بود او خود را مطيع فرامين امام قرار داده و هميشه در تمام جلسات اين جمله ها را که: امام را تنها نگذاريد ، جبهه ها را پر کنيد ، جبهه ها دانشگاه است ، را بر زبان جاري مي ساخت و بر اين اعتقاد بود که پشت به امام کردن يعني پشت به خدا و رسول او کردن است . در سال 61 که عمو و برادرش در جبهه ها حضور داشتند به همراهي پدر بزرگش در شب عيد نوروز به ديدن رزمندگان اسلام بشتابد و اين بازديد به مدت 20 روز به طول انجاميد که حاصل اين بازديد اين مي گردد که در سال 62 با آنکه برادرش شهيد خسرو زارعي و عمويش به فاصله ده روز عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد بودند شهيد نيز به همراهي عموي ديگرش در طرح لبيک يا امام شرکت نموده و عازم جبهه هاي نور مي گردد . در جبهه اطلاع حاصل مي نمايد که برادرش در مقر آموزشي شهيد دست بالاست و شهيد نيز در نزديکي آشپزخانه فاطمه الزهرا عليه السلام بود و چون فاصله تا آنجا مقدار اندک بود تصميم مي گيرد که به ديدن برادر و عمويش برود که خبر اعزام برادرش به خط مقدم مي رسد و ايشان موفق به ديدار برادرش نمي شود و عمليات خيبر آغاز مي گردد و برادر و عمويش در آن عمليات مشارکت داشته اند . در يک روز بعد الظهر پسر عمه اش در آن عمليات حضور داشته به ديدن وي مي رود و شهيد از برادر و عمويش مي پرسد و پسر عمه اش در جواب مي گويد که عمويت حالش خوب است اما برادرت و ديگر چيزي نمي گويد که شهيد متوجه مي شود که برادرش به لقاء الله پيوسته است شهيد سر به آسمان بلند مي کند و پس از حمد خداوند متعال جمله انا الله و انا اليه راجعون را بر زبان جاري مي سازد و عمويش را با ديدن اين حالت که به گريه افتاده دلداري مي دهد و مي گويد که برادرش مانند عمويش غلامرضا عاشق و تشنه شهادت بود و به آرزويش رسيده است من نيز چون آنها مايلم به فيض شهادت نائل بيايم و مي گويد براي شهيد گريه کردن جهتي ندارد زيرا خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: گمان نبريد که آنهايي که در راه خدا کشته مي شوند مرده اند بلکه زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند . آري برادرم زنده جاويد است . شهيد جهت مراسم تشييع برادرش به همراهي عمويش به مرودشت مي رود. آواي دلنشين صوت شهيد هنوز در اذهان همرزمانش طنين افکن است آنگاه که در صبح گاهان و در مراسم بزرگداشت شهدا آواي قرآن سر مي داد از يار با وفاي رزمندگان و عضو فعال از گروه مقاومت شهيد غلامرضا زارعي بود . شهيد پس از يکسال و اندي که در مدرسه امام جعفر صادق عليه السلام مرودشت به تحصيل علوم انساني مشغول بود براي ادامه و کسب فيض بيشتر با اجازه پدرش راهي شيراز و مدرسه امام (حسينيه قوام ) مي گردد و در پاسخ به اين سئوال پدرش که چرا همينجا درس نمي خواند اظهار مي دارد که اولاً هجرت به انسان روح مي بخشد و در ثاني عازم مدرسه اي مي شوم که اساتيد آن فرزند ،پدر و برادر شهيد مي باشد و در آنجا بهتر مي توان علوم اسلامي و درس شهادت را آموخت و منظور ايشان حجت الاسلام سيد محمد هاشم و سيد محمد مهدي دستغيب فرزند و برادر شهيد محراب بوده است . در تاريخ 24/1/65 در پاسخ به نداي امام و براي چهارمين بار همراه با خيل عظيم رزمندگان اسلام و به همراهي عمويش و تعدادي از افراد گروه مقاومت شهيد زارعي رهسپار جبهه مي گردد . در شب عمليات گويا خواب مي بيند و به عمويش مي گويد که اول شما مجروح مي گرديد و بعد من شهيد مي شوم و اگر من مجروح يا شهيد شدم سعي کنيد خودتان را گرفتار من نکنيد و به دشمن هجوم ببريد تا انشاءالله پيروز شدي و همانگونه که اعلام داشته بود به وقوع مي پيوندد و ابتدا عمويش از ناحيه کتف مجروح و ترکش به ريه اش اصابت مي کند و قدرت و توانايي خود را از دست مي دهد و نمي تواند جسد غرق به خون برادر زاده اش را به پشت جبهه بياورد اين شهيد مظلوم در مدت 62 روز در روي خاک گرم خوزستان در محل پنج انگيزه بماند سرور و پيشواي مقتدار ايشان امام حسين عليه السلام در خاک سوزان کربلاي ايران بي غسل و کفن باقي مي ماند و پس از اين مدت به وطن باز مي گردد بنا به وصيت شهيد نماز شهيد به امامت سيد محمد مهدي دستغيب که همراه با جمعي از طلاب و روحانيون حوزه علميه شيراز براي تشييع حضور داشتند قرائت مي گردد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد .

الذين جاهدو فينا لنهدينهم سبلنا قرآن كريم اينجانب بنده معصى و حقيرخداوند الان كه در جبهه حق عليه باطل مى باشم بر خود لازم دانستم كه آن چيز هائى كه درنظرم است من باب تذكر به شما وصيت مى كنم‌1- اى امت حزب الله بهوش باشيد كه يك لحظه غفلت نكنيد درراه رسيدن به باريتعالى كه همانا اگر از صراط المستقيم خارج ششويد برگشتن به راه راست اگر محال هم نباشد زياد هم آسان نيست 2- به اين آيه يا ايها الذين امنو اطيعو الله واطيع الرسول واولى الامر منكم جامه عمل بپوشيد كه به حق اطاعت از امام خمينى نائب بر حق امام زمان و قائم مقامش آيت الله جق منتظرى عمل كردن به اين آيه مى با شد و اگر خداى ناكرد ه نافرمانى كرد يد آتش دوزخ در انتظار شماست 3-از منافقين داخلى در هر لباسى و مقامى كه مى خواهند باشند بى خبر نباشيد و با آنها به مبارزه بر خيزيد و منافقين و قاسطين و ناكسين كه ضربه اينها بدتر از ضربه آمريكا و شوروى مى باشد مبارزه نماييد مخصوصا شما امت حزب الله مرودشت اما به نحوى كه منافقين نتوانند هيچگونه سوء استفاده اى از شما نمايند 4- شما اى خواهران فاطمه زهراء رابراى خود درهمه مسائل اعم از حجاب و خانه دارى و تربيت فرزندان و استقامت دربرابر سختيها و رنج ها مخصوصا درمسئله حجاب ازما گرفتند درنى اسلام را هم از ما مى گيرند 5- شما اى نسل جوان در خواندن درس وعلم كوشا باشيد اما خداى ناكرده نه براى مدرك بلكه بعنوان خدمت كردن به اين امت محروم و مستضعف والسلام ضمنا شما پدرومادر عزيزم مرا حلال كنيد و تو اى برادر عزيز م و شما اى خواهران مهربانم گوش به فرمان امام باشيد چند وصيت نامه شخصى من حدود 800 تومان به شاهچراغ بدهكارم 4 روز روزه بدهكارم و 3 نماز واجب فى ماذمه بدهيد برايم بخوانند و كتابهايم براى سكينه و برادرم باشد در صورتيكه مطالعه كنند كه ايشان مطالعه مى كنند و مقدار 450 تومان از سيد سراج طلب كار م كه ايشان از كسانيكه طلب كار بودم و 200 تومان به برادرم بدهكارم پرويززارعى خدا حافظ .