کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
13:42
هیبت اله زارعی

هیبت اله زارعی

فرزند حجت اله

تاریخ تولد
1339/10/04
تاریخ شهادت
1365/10/23
محل شهادت
سومار
محل تولد
فارس - شیراز - دولت آباد
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
مفقودیت
نوع خدمت
ارتش
عضویت
وظیفه
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد هيبت الله زارعي
در تاريخ 1339 در روستاي دولت آباد کربال هيبت الله زارعي به دنيا آمد در دوران کودکي بچه آرام وساکتي بود که همه اقوام او را دوست داشته ودر سن هفت سالگي در دبستان ابوريحان که در روستاي خود بود مشغول تحصيل شد وتا کلاس سوم ابتدايي را در همين مدرسه وچهارم وپنجم وششم را در روستاي فيروزي کربال مشغول تحصيل شدند که صبح ها وعصرها پياده حدود 7کيلومتر را مي پيمودند تا بتوانند باسواد شوند روزهاي سرد زمستان خيلي مشکلات زيادي را سپري مي کردند تا بتوانند به مدرسه بروند ودر سال هاي آخر بود که يک دوچرخه گرفتند که بتوانند در روزهايي که هوا خوب است با دوچرخه به مدرسه بروند ودر روزهاي باراني باز هم پياده بايد اين همه راه را بروند تا اين که مدرک سال ششم ابتدايي را رگفت وبايد براي رفتن به مدرسه راهنمايي به شهرستان مرودشت بيايند چون که در مرودشت خانه هيچ کس از آشنايان نبود وامکاناتي هم در اختيار نبود نتوانستند ادامه تحصيل دهند که ديگه مجبور به ترک تحصيل شدند وبه کمک پدرم کارهاي کشاورزي ودامداري را شروع کرد ونمي گذاشت که پدرم سختي بکشد در همه مورد زندگي که در توانش بود با خانواده همکاري مي کرد وبعد از مدتي ديگر رفت زير دست عمو ودامادمان کار بنايي مي کرد ودر اين مدت موتور سيکلتي خريد که صبح وعصر از روستاي دولت آباد به مرودشت مي آمد وکار مي کرد چون رفت وآمد همه روزه برايش خيلي سخت بود مجبور شد خانه اي اجاره کند ودر مرودشت سکونت کند وتا اين که در سال 1357 بود که پدرم برايش به خواستگاري به خانه عمويم رفت وبرايش نامزدي کرد ودر سال 1358 بعد از مدتي از پيروزي انقلاب اسلامي که گذشته بود تصميم به ازدواج گرفت وتشکيل زندگي داد درهمين سال ها بود که خودش استاد گچ کار شده بود که با عمو وپسر دائيم شراکتي با هم گچ کاري مي کردند براي معاش زندگي تا اين که جنگ تحميلي عراق عليه ايران شروع شد واسم سربازي او هم درآمد اعلام کردند که متولدين سال 1339خودشان را معرفي کنند ودر سال 1365خرداد ماه بود که با عده اي از بچه هاي روستاي دولت آباد با هم ديگر به سربازي رفتند ودر همين سال که بعد از 8سال ازدواج خداوند پسري هم به آنان عطاء کرده بود که نامش را محمدرضا گذاشت که در سال 1364متولد شد وحتي با اين که فرزندش خيلي کوچک بود باز هم به خدمت رفت در اول سربازي از تمام بچه هاي رفقاي خود جدا شد آن ها به جهرم به استان خودمان بودند ولي ايشان در 88زرهي زاهدان مشغول خدمت شد وبعد از سه ماه آموزش به منطقه سومار منتقل شد ودر تاريخ 23/ 10/ 1365بود که در منطقه سومار در عمليات کربلاي شش مفقود الاثر گرديد در دوران زندگي با همه آشنايان واقوام خيلي خوب رفتار مي کرد به همه سرمي زد همه را ياد مي کرد به قول معروف صله رحم را خوب انجام مي داد به پدرومادر وخواهران وبرادران خيلي محبت مي کرد به طور کلي بگويم يک فرد استثنايي بود از خوبي هيچ کسري نداشت ودر موقع خدمت سربازي وقتي بهمرخصي مي آمد به تمام اهالي ده واقوام وآشنايان سرمي زد واحوال پرسي مي کرد ودر مرخصي آخر حتي با همه خداحافظي کرد نمي دانم شايد که خود مي دانست عمر کوتاهي دارد هميشه با بچه هاي اقوام مي جوشيد واز عبادت خود کوتاهي نمي کرد در هيئت سينه زني شرکت مي کرد براي ساختمان سازي مسجد کار مي کرد در نامه هايي که مي نوشت از همه ياد مي کرد اسم همه را مي نوشت وتک تک سلام مي داد وهمه برايش نامه مي نوشتند همه دوستش داشتند وهمه نامه هاي خودش ونامه هايي که برايش مي نوشتند همه را نگه داشته ام تمام اهالي خانواده واقوام وآشنايان همه وهمه تا هنوز که چندين سال از شهادت ايشان مي گذرد همه به ياد ايشان مي سوزند وبه ياد ايشان زندگي مي کنند چون هيچ جسدي ومدرکي از ايشان پيدا نشد تا تشييع شود وبرايش مراسمي گرفته نشده همه فکر مي کنند وبرايش دعا مي کنند که شايد زنده باشد وروزي به آشيانه خود برگردد انشاءالله.اين بود زندگي نامه يک شهيد زنده به نام هيبت الله زارعي فرزند حجت الله زارعي.والسلام به اميد ظهور حضرت ولي عصر(عج)