بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد سيد محمد حسين سجاديان. شهيد سيد محمد حسين سجاديان در سال 1349 در سيدان و در محله سيد هاشم که بعداً هم به نام شهيد سيد هاشم سجاديان نامگذاري شد در خانواده اي مذهبي و زحمت کش چشم به جهان گشود در سال 1357 وارد دبستان بو علي سيدان شد و پس از پايان دوره ابتدايي و در سال 1362 وارد مدرسه راهنمايي شهيد حسن پور گرديد که در حين تحصيل داوطلبانه وارد سپاه پاسداران شد که در حين خدمت چند بار به جبهه اعزام شد که دوباره مجروح گرديد هر بار پس از مداوا دوباره اعزام مي شد دوران جبهه را درلشکر 19 فجر در رسته ش . م . ه انجام وظيفه مي کرد و در بازگشت هم در تعاون سپاه مرودشت مشغول خدمت به همرزمان و خانواده محترم بود تا اين که در اوايل سال 1367 دوباره به جبهه اعزام گرديد و مسئوليت تسهيلات گردان امام محمد باقر عليه السلام را به عهده داشت و سرانجام در تاريخ 4/3/1367 در منطقه شلمچه با وجودي که دشمن بعثي با حمايت و همکاري آمريکايي جنايتکار تصميم به باز پس گيري مناطق فتح شده توسط رزمندگان را گرفته بودند کليه مناطق را بمباران شيميايي کرده بودند و از مجرب ترين راه ها استفاده کرده بودند و لذا شهيد سيد محمد حسين سجاديان با وجودي که وظيفه خود را به خوبي انجام داده بود و تمامي مهمات و تسهيلات را بين همرزمان توزيع کرده بود و مي توانست به راحتي منطقه را ترک و به پشت خط برگردد ولي چنين کاري نکرد و همرزمانش را تنها نگذاشت و بنا به گفته همرزمانش با وجودي که در محاصره سخت دشمن بودند با چند نارنجکي که داشت شديداً مقاومت مي کرد ولي بر اثر شدت شيميايي و زخم ها و ترکش ها ديگر قادر به حرکت نببوده که رفقاش هم ايشان را به پشت خط نياوردند که باز هم بنا به گفته همرزمانش گفته بود شما خودتان را نجات دهيد به فکر من نباشيد و پس از گذشت 7 سال توسط گروه تفحص جنازه ايشان شناسايي و در تاريخ 12/8/1374 در زادگاهش سيدان تشييع و به خاک سپرده شد شهيد سيد محمد حسين سجاديان هميشه به انقلاب و امام عشق مي ورزيد و عاشق لباس مقدس سپاه پاسداران بود و مي گفت اين افتخار بزرگي است براي من که لباس سبز سپاه را به تن کرده ام با وجودي که سن و سال زيادي نداشت از عقل و فهم بسيار بالائي برخوردار بود و خداوند رشد عجيبي به ايشان داده بود و در بين برادران او الگو بود صله رحم مي کرد بين فاميل جاي بخصوصي داشت همه براي او احترام زيادي قائل بودند هيچگاه نماز و روزه اش ترک نمي شد آخرين بار که مي خواست اعزام شود به منزل اکثر فاميل رفت و خداحافظي کرد انگار مي دانست که ديگر بر نمي گردد بخدا باور کنيد به اين عزيزان وحي مي رسيد اين يک واقعيت بود کسي شک نکند شهيد سيد محمد حسين سجاديان جوان ترين شهيد سيدان مي باشد و در وصيت نامه اش هم از امام و انقلاب و اسلام نام برده است و هيچ چشم داشتي نداشته است فقط از برادران خواسته بود که راهش را ادامه دهند که چنين هست اگر هم خدا قبول کند و در آخر وصيت نامه نوشته است يا زيارت يا شهادت که به آرزوي خود رسيد اميدوارم فرداي قيامت از ماها شفاعت کند انشاءالله. والسلام روحش شاد و يادش گرامي باد
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد سيد محمد حسين سجاديان: و لقد بعثنا في کدامة رسولاً ان عبدو الله واحسد الطاغوت. و براستي که در هر امتي پيامبري بر انگيختيم تا خدا را عبادت کنيد و از طاغوت دوري جوئيد. با درود فراوان به رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران خميني بت شکن و با سلام به کليه برادران رزمنده اي که قبل از من و بعد از من جاي مرا گرفته بودند و يا مي گيرند و نمي گذارند که سنگرها خالي بماند باري اينجانب برادر حقير شما سيد محمد حسين سجاديان خداوند توفيقي عنايت فرمود که قبل از مرگم چند کلمه اي از سخنان ناچيز خودم را براي شما باقي بگذارم اول اين که به قول گفته امام بزرگوار گر اين جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ايستاده ايم و نبايد جبهه ها را خالي گذاشت و ما هميشه بايد پشتيبان اين امام امت خميني بت شکن جهان باشد و از دستورات ايشان پيروي کنيم و من از کليه رفيقان و برادرانم مي خواهم که بعد از من حتماً اسلحه مرا به دوش بگيرند و نگذارند که سنگر من خالي بماند تا اسلحه من در زير خاک بپوسد و ديگري اين است که من از برادرانم مي خواهم که اگر خداوند شهادت را نصيبم نمود خودتان مرا در قبر بگذاريد البته قبل از اين که مرا در قبر بگذاريد من از شما مي خواهم که جسد مرا جلو کليه اقوام و خويشان و رفيقان بگذاريد تا براي آخرين بار مرا ديدار کنند تا هميشه به ياد من باشند و از خواهرانم مي خواهم که ادامه دهنده راه فاطمه زهرا (س) باشند و با حجاب کامل در تشييع جنازه من شرکت نمايند و از آنها مي خواهم که در تشييع جنازه من گريه نکنند تا با اين روحيه مشت محکمي به دهان دشمنان اسلام بزنيد و از پدر بزرگوارم و مادر مهربانم مي خواهم که مي دانم فرزند از دست دادن خيلي مشکل است مثل اين است که رگي از بدن جدا مي شود ولي پدر به اين خيال نباشيد شما تازه فرزندتان را به دست آورده ايد بايستي شما پدر و مادرم به خواهران و برادرانم روحيه بدهيد.ولي وصيت ديگرم اين است که من از پدر و مادرم مي خواهم که اگر چيزي به اينجانب تعلق مي گرفت اعم از مالي،جنسي که خداوند نصيبم نکرد که بتوانم خودم از پدرم تحويل بگيرم من از شما مي خواهم که به برادر کوچکتر از خودم سيد عبدالخالق سجاديان و خواهر کوچکتر از خودم مليحه سجاديان تحويل نمائيد.البته چيزهائي که پدرم در وصيت نامه خود نوشتم و من از کليه رفيقان پدر و مادر و خواهر و اقوام و خويشان طلب آمرزش مي کنم و مي خواهم که هر بدي و هر خوبي از من ديده اند مرا حلال کنيدو با چه زباني بگويم که مرا حلال کنيد.در ضمن چون اينجانب در شهرک سيدان به دنيا آمده ام من از شما بنياد شهيد مي خواهم که مرا در گلزار شهداي آن شهرک در کنار سيد هاشم سجاديان به خاک بسپاريد.يا زيارت يا شهادت. برادر کوچک شما سيد محمد حسين سجاديان 16/1/1367. والسلام