بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد مهدي سجاديان:شهيد مهدي سجاديان در فروردين ماه سال 1338 در خانواده اي ضعيف و فقير در شهرک سيدان پا به عرصه وجود گذاشت و با موهبت الهي و کوشش پدر و مادر مهربانش با مهر و محبت و عطوفت در دامن خود همچون گل پرورش دادند تا اين که به سن 6 سالگي رسيد و از آنجائي که پدرش با نداشتن استطاعت مالي و در آمد ناچيز و موقعيت شغلي که متحمل مخارج زندگي مي شد شهيد مهدي را جهت آموختن دانش و الفباي شهادت به مدرسه بوعلي واقع در سيدان فرستاد و تحصيلات ابتدايي را در آن مدرسه با شوق فراوان به اتمام رساند و چون شهيد عزيز به تحصيل علاقه فراواني از خود نشان مي داد و مخارج زندگي هم اجازه ادامه تحصيل نمي داد ناچاراً مي بايست جهت فراهم نمودن هزينه تحصيل روزهاي تعطيلي و حتي تعطيلات تابستان با زحمات شبانه روزي کار کند و پس از اتمام تحصيلات دوره راهنمايي در مدرسه سيدان جهت ادامه تحصيل به شهرستان مرودشت مراجعت و با تحمل زحمات و مشقات فراوان در سال 1357 ـ 1358 با اخذ مدرک ديپلم اقتصاد اجتماعي در دبيرستان اسلامي منش مرودشت فارغ التحصيل شد.شهيد عزيز در ضمن درس خواندن يعني در سال 1355 ـ 1356 مبارزاتي را يافت و به مبارزه بر عليه جور و ظلم ستم شاهي فعايت همه جانبه خود را شروع و لحظه اي از پا نمي نشست و با وجودي که روحيه جوانمردي ،شهامت،ايثارگري،شجاعت،فقيرنوازي از همان اوان کودکي در شهيد مشهود بود ولي فعاليت عبادي سياسي او از سال 1355 ـ 1356 به اوج خود رسيد و اطلاعيه هاي صادره از طرف امام عزيز را در مدارس جهت بيدار کردن جوانان پخش مي کرد و همين موجب شد که ايشان را چند بار به جرم مبارزه بر عليه طاغوت از مدرسه اخراج يا تهديد کردند و با گذشت زمان و لحظات پر خاطره مبارزه شهيد و آگاهي کامل و شناخت خط امام فعاليت اساسي به اوج خود رسيد که علناً مورد تهديد و ارعاب قرار مي گرفت که ناچار شد براي ادامه به مبارزه و فعاليت مدتي دور از پدر و مادر و در اختفا به سر برد و عليرغم تمام مشکلات فعاليت و مبارزات همگاني شد و انقلاب اسلامي به رهبري زعيم عاليقدر جهان اسلام امام خميني در 22 بهمن ماه 1357 به پيروزي نهايي رسيد و بساط ظلم و ستم برچيده شد و فعاليت شبانه روزي وي را خسته نمي کرد و هيچگونه احساس خستگي نمي کرد که خود نشانه ايمان سرشار و عشق و علاقه اش به اسلام عزيز بود تا اين که در 15 اسفند ماه سال 1359 به کازرون جهت خدمت مقدس سربازي که ؟؟؟ مسلم از همان اوان سرباز وفادار اسلام بود اعزام گردي.و در ضمن خدمت سربازي علاوه بر وظايف محوله توام با فرمان امام عزيز که مي رفت ايران اسلامي را در سازندگي و برطرف کردن ويراني هاي دوره ستم شاهي قرار گيرد در نهضت سواد آموزي نقش مؤثري را ايفا مي نمود که فعاليت چشمگير ايشان زبانزد مسئولان امر قرار مي گرفت و چندين بار شهيد عزيز را مورد تفقد و قدرداني قرار دادند و بارها اعلام مي داشتند و به دوستان توصيه مي کردند که هدفتان را صرفاً خدا قرار دهيد و بارها مي فرمود خدايا لحظه اي خودمان را به خودمان وامگذار. روحيات شهيد: شهيد عزيز يکي از فضيلت هاي مهم ديگري که داشت به ماديات و دنيا پرستي پشت پا زده بود و عمل و کردار خويش را مصداق گفتار علي عليه السلام قرار مي داد و بارها دوستانش اعلام مي کردند که با حقوقي که از سپاه مي گرفت مقداري از آن را غذا براي فقيران و تهيدستان تهيه مي کرد و اهدا مي نمود و اصرار بر آن داشت که اين عمل مي بايست مخفي بماند و در راه تربيت فرزندانش کوشش و فعاليت زيادي مي نمود که از هر نظر شجاع،با ايمان،با صلابت،با تقوا تحويل جامعه گرردند و در روحيه خانوادگي شهيد عزيز کمال و فضيلت مشاهده مي شد طوري برنامه ريزي کرده بود که مراجعان به درب منزلش خودشان را از آن خانواده احساس مي کردند و هر وقت و هر زمان مراجعه مي نمودند نا اميد بر نمي گشتند. خود را هميشه با وضع مملکت تطبيق مي داد نسبت به تجملات وسايل زندگي به هر چيزي بي اعتنا بود و ساده زيستن را دوست مي داشت.نظرش معطوف به جنگ و پيروزي و تهيدستان بود. ويژگي هاي اخلاقي و کمالات نفساني شهيد:شهيد بزرگوار از حيث اخلاق و برخوردهاي اجتماعي فردي بي مانند و کم نظير بود.در مقام عبادت و بندگي خدا هميشه مواظب اوقات نماز و اداي فرائض بود علاوه بر اين ديگران و اقوام و دوستان را براي نماز و ساير عبادت ها توصيه مي کرد.در سخنراني هاي عمومي و يا مجالس خصوصي حمد و ثناي الهي را سرلوحه گفتارش قرار مي داد و از اين جهت بود که در مستمعين اثر مطلوب مي گذاشت.براي روزه ماه مبارک رمضان اهميت بسيار قائل مي شد پيش از ورود و فرا رسيدن ماه مبارک رمضان که بعد از آن به فيض شهادت نائل گشت حالت خاصي پيدا کرده بود. در محالس و محافل يک حالت روحاني و معنوي از روحيه و قيافه اش آشکار بود. ايشان هميشه آرزو داشت بين مردم صفا و صميميت و دوستي حاکم باشد و ناراحت بود و آرام نمي گرفت که خداي ناکرده کوچکترين کدورتي بين مسلمانان باشد.وقتي که مي شنيد يا مي ديد بين دوستان يا خانواده اي نزاع و کشمکش وجود دارد پريشان خاطر مي شد و تلاش بي وقفه مي نمود بلکه اين کدورت برداشته شود و هنگامي که موفق در رفع خصومت بين دو برادر يا خانواده اي مي شد بسيار خرسند و خوشحال مي گرديد و در اين راه از بذل مال مضايقه نمي کرد بارها اتفاق مي افتاد دست از کارهاي شخصي خود برداشته براي اصلاح ذات البين ساعت ها بلکه روزها وقت خويش را صرف مي نمود و در ميقابل سختي ها و ناملايمات عاجز و ناتوان نمي شد و با همت بلند در رفع سختي ها و معضلات و مشکلات با قامتي استوار مي ايستاد شهيد مهدي وقتي از ميدان هاي نبرد بر مي گشت پيش از آنکه به ديدن دو فرزند خردسالش که طبق عادت براي آمدن بابا چشم به راه بودند برود به ديدن مجروحين،خانواده معظم شهدا،اسرا و مفقودين و مريض ها مي رفت و از آنها تفقد و دلجوئي مي کرد به ديدن پيرمردان و پيرزنان مي رفت.يکي از دوستان شهيد مي گفت پيرمرد مريضي را ديدم در شهادت ايشان زار زار گريه مي کرد از او سوال کردم چرا اين چنين گريه مي کني؟گفت به ياد محبت هاي او که هميشه به ديدن من مي آمد و پيشاني من مريض را مي بوسيد و مرا دلداري مي داد. شهيد مهدي مردي بود با ارده و عزم آهنين،علاوه بر مشورت در تصميم گيري ها بي نظير بود.مردي بود که با آن همه نيروي جسمي و روحي و توان رزمي در اکثر عمليات شرکت يا نقش مديريت و سمت فرماندهي را به عهده داشت به طوري که زبانزد همرزمان خود بود.کليه برادران حزب الله و دوستانش را به آموزش رزمي و قواي بدني در کليه رشته ها توصيه مي کرد و اکثر آنها را خود آموزش مي داد ولي با وجود اين همه شجاعت و دليري،مردانگي،از خود گذشتگي در عين حال يک انسان متواضع و فروتن به تمام معنا بود و هيچ ادعايي نسبت به خود نداشت.نسبت به بزرگان احترام زياد قائل بود و هم سن و سال خويش را محترم مي داشت و با کودکان رئوف و مهربان بود چنان که بچه ها و کودکان شهيد و عزيزمان را از دور مي ديدند خوشحال مي شدند و کلام علي عليه السلام که درباره يکي از دوستانش فرمود در اين شهيد عزيز صادق است: کثير المعونه و قليل الموؤنه کم خرج،کمک زياد. هيچ وقت کارهاي خود را به رخ ديگران نمي کشيد.بيشتر اوقات دلش مي خواست چيزي به معلومات خود بيفزايد و از معلومات خويش به ديگران ياد بدهد.به خطبه هاي تهج البلاغه علاقه مخصوصي داشت و در اکثر مجالس و سخنراني ها از مظلوميت علي عليه السلام ياد مي کرد افسوس مي خورد که با وجود آن همه مدعاي مسلماني علي عليه السلام مظلوم زندگي مي کرد.دوست داشت در اکثر اوقات از مظلوميت ائمه اطهار عليه السلام بگويد و بشنود در گفتار و نوشتار پيروي از امام و روحانيت را تاکيد مي کرد و مي گفت عزت ما به عزت و عظمت امام روحانيت گره خورده است.هيچگاه مشاهده نشد که نفهميده و نسنجيده قدم بردارد.مدتي که مسئول بسيج مستضعفين شهرستان مرودشت بود در تعليم و تربيت جوان ها و سوق دادن آنها به اسلام ناب محمدي لحظه اي آرام نمي گرفت از کوچکترين فرصتي به نفع جبهه و جنگ استفاده مي کرد بارها تذکر مي داد اگر در جنگ پيروز و برنده شديم همه چيز داريم و اعلام مي کرد چشم تمام مستضعفان جهان به پيروزي انقلاب و جنگ ما دوخته شده و با ديد وسيع و جهاني انديشه مي کرد عين سخنان شهيد را يکي از دوستانش نقل مي کرد که سوال کردم که مهدي عزيز جنگ کي تمام مي شود ايشان با آن ديد وسيع خود فرمودند ما نبايد بگوييم جنگ کي تمام مي شود ما بايد بگوييم تا کي بايد بجنگيم و مصداق آيه و قاتلوا هم حتي لا تکون فتنه جامعه عمل بپوشيم و سخن گهربار شهيد نشان گر آزادي تمام ملت هاي در بند و اسير دنياست،نشانگر اين مسئله است که اسلام حد و مرزي ندارد و اعلام مي کرد که اگر خداي ناکرده در اين جنگ باختيم هر چه داشته باشيم هيچ است در کسب مقام و منصب فکر نمي کرد و همواره در پيشبرد اهداف مقدس اسلامي مي انديشيد.از خطوط انحرافي بيزار بود و مي گفت آيا ممکن است با وجود امام يک مجتهد و مرجع تقليد انسان از ديگري پيروي کند؟آيا سزاوار است با وجود اين همه روحاني آگاه راه ديگران را بگيرد مگر نه اين است اين پيروزي معلول پيروي از امام و روحانيت در خط امام است. اوقات فراغت شهيد:شهيد عزيز در کليه مراحل و حيطه مسئوليتش برنامه ريزي مي کرد و ساعت ها و وقت ها را دقيقاً بررسي مي نمود.علاوه بر انجام مسئوليتش بخشي را به امورات زندگي شخصي،مطالعه و عبادت مي گذراند و بخشي را به رسيدگي به مشکلات اجتماعي و هر کس با هر مشکلي که داشت مراجعه مي کرد و شخصاً خود را متعهد به رسيدگي مسائل و مشکلات مراجعه کننده مي دانست.از جمله ورزش ها شنا،کوهنوردي،تيراندازي را بيشتر انجام مي داد و توصيه مي کرد اوقات فراغت را به خويشان و اقوام خويش سرکشي مي کرد و در مردم داراي بي نظير بود و تلاش بي وقفه در جهت آموزش فردي و اجتماعي مي نمود که قلم از نوشتن فضيلت و کمالات آن شهيد بزرگوار ناتوان است و همين بس وقتي که مردم شنيدند که مهدي شهيد شده ضربه مهلکي را بر بدنه پيکر اجتماع خويش حس نمودند و هر کس با يادآوري خاطره ها و ديدار و سرکشي و مسائل اجتماعي و فرهنگيي که با شهيد داشتند مي سوختند و گريه مي کردند.فعاليت هاي اجتماعي سياسي ـ فرهنگي شهيد مهدي سجاديان قبل و بعد از انقلاب:ما عاجز و ناتوانيم از آنکه از فعاليت هاي آن عزيز بگوييم چرا که زبانمان الکن و دست هايمان کوتاه ولي باز. وظيفه و رسالت ما حکم بر اين دارد که قطره هايي از درياي بيکران ايمان،صفا و رشادت آن شهيد بزرگ بگوييم هر آن چه ممکن است باز حق کلام را ادا نکرده باشيم.در اجتماع چون پيري دلسوز و ناصح و چون رهبري کار آزموده و وارد چه در بين همکلاسان مدرسه که خود شاهد بوديم چگونه رفع اختلاف و بناي صلح و صفا را بنيان مي گذاشت و يا در جامعه محل زندگيش و يا هر جاي ديگر با لبخندهاي شيرين و مزاح هاي پند آموزش دشمني ها و اختلافات را به آشتي و دوستي تبديل مي کرد و اين شيوه و روش زندگي او تنها در يک برهه از زمان نبوده که مرزي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب داشته باشد او اينگونه از مادر زاده و اينگونه نيز به لقاء حق پيوست تا آنجا که چند روزي پيش از شهادتش براي رفع اختلاف به يکي از روستاهاي نزديک مي رود و کار هميشگي خود را انجام مي دهد و يا از آن زمان بگوييم که معلمي دلسوز و آشنا به فرهنگ و نحوه برخورد با افراد مختلف کلاس نهضت سواد آموزي بر پاي کند و براي تفهيم آموخته هايش به شاگردانش چه پير و چه جوان از مثال هايي که به گوش آنان آشنا بود استفاده کرد و حقيقتاً هم پيروز و موفق بود چون آشنا به فرهنگ جامعه بود و يا از آنجا بگوييم در پيش از انقلاب براي مبارزه با بي حجابي با قلم آتشين خود نامه مي نويسد پند مي دهد و در آخر با کلامي شيرين ولي کوبنده رفع بي حجابي مي کند.او مي گفت و خود نيز عمل مي کرد چرا تنها ما بايد فکر خود را به چگونگي عمل در ايران متوجه سازيم.او مي گفت ما بايد آنقدر آشنا و وارد باشيم که در سطح جهاني نيز حق ابراز نظر داشته باشيم و اين در نامه هاي شيرين و پند آموزش که براي خويشان و دوستان نوشته است و يا در صحبت ها و سخنراني هايش کاملاً نمايان است در هر اجتماعي که در آن صلاح اسلام و مردم بود شرکت مي کرد با فريادهاي رسا و آتشين با گريه هاي پر از خلوصش،با پندهاي آموزنده اش از هر چه بر عليه اسلام و خير و مصلحت مردم بود دوري مي کرد و تا سر حد جانش مخالفت مي کرد چرا که شهادتش خود بيزاري از ظلم و فساد است آنگونه که در کلاس هاي آموزش نظامي شرکت مي کرد گويي پيري است که سال هاي سال است کارش همين بوده گاهي با قاطعيت تمام و گاهي با انعطافي پند آموز و مهربان آموزش مي داد.هميشه در آموزش دادن حرفش در اين بود که چطور بايد در برابر دشمن ايستاد و چگونه بايد از اسلام دفاع کنيم و ديگر موارد که حقاً خود اينگونه عمل مي کرد و در پايان نيز عمل کرد و با شهادتش تمام خصوصيات و رشادت و کار پختگي اش را نشان داد و با خون خود بر پيکر اجتماع روحي تازه دميد و شهادتش نيز همچون زندگيش مؤثر و مفيد واقع گرديد که اميد خداوند بزرگ اين قرباني عزيز را پذيرا باشد. چگونگي شهادت سردار رشيد اسلام برادر مهدي سجاديان: آنگونه که راويان نقل مي کنند و با توجه به آشنايي به خصوصيات شهيد مهدي سجاديان شهادتش نيز خود دفتري است پر از حماسه و ايثارها،آنگونه که قلب هاي سخت را نيز مجبور به ترحم و تحسين وا مي دارد همان طور که هميشه بيزار و منزجر بود از فرار دشمن و مادام تکيه کلام شيرينش نيز همين بود مي گفت:بايد در مقابل دشمن تا آخرين قطرات خون ايستاد چرا که تعليم ديده از فضايل مولايش علي عليه السلام و امام حسين عليه السلام بود که مگر مي شود درس رشادت و شهادت امام حسين عليه السلام را فرا گرفت و اندکي در برابر دشمن تعلل و کوتاهي داشت اگر ايمان و رشادت مالک اشتر يار با وفاي امام علي عليه السلام را مي شنويم چگونه تجسم و احساس مي کرديم حال پس از قريب هزار و چهار صد سال باز شاهد دلاوري هاي سرداران برومندي چون شهيد مهدي هستيم که همچون مالک اشتر از اسلام دفاع مي کنند.همرزمانش نقل مي کنند در آن زمان که دشمن قدم جلو مي گذارد همچون کوهي بزرگ در برابر خصم زبون ايستادگي مي کند مرتب يارانش را ترغيب و تشويق به دفاع مقدس مي نمود و در آخر خود در برابر آنها يک تنه مي ايستد تکبير مي گويد،فرمان مي دهد و دلسوزي مي کند براي همرزمانش،چرا که زمان آفريدن حماسه هاي بزرگ بود در آخرين لحظات از زندگي پر از دلاوري و رشادتش از هرگونه وسيله جنگي در برابر دشمن استفاده مي کرد.همچون شيري غران به صف دشمن قسم خورده حمله مي کرد و قدمي پا عقب نمي گذارد.در پايان سردار دلاور و رشيد جان خود را در کف اخلاص و بندگي در برابر خداوند بزرگ مي گذارد و با خون خود درخت اسلام را در کربلاي شلمچه آبياري مي کند حسين جان چه شاگردان با وفايي همچون مهدي داري.حسين جان درس ايمان و آزادگي ات شاگردي همچون مهدي را پرورش داد حسين جان اگر تو با ياران با وفايت در گرماي سوزان نينوا مردانه در برابر دشمن اسلام جنگيديد و با لب تشنه به شهادت رسيديد مهدي و يارانش نيز مردانه جنگيدند و به شهادت رسيدند حسين جان مرگ با عزت را تو خود آموختي چرا که زندگي با ذلت را نمي خواستي و شهيد مهدي و مهدي هاي ديگر نيز آنگونه عمل کردند که تو آموخته بودي خدايا قبول کن از اين مردم دلاور و رشيد اين قربان هاي عزيز همچون مهدي را خدايا اينها ياوران و مردان امام زمان تو هستند خدايا تو را به خون امام حسين و ياران او،خدايا تو را به خون سروران و سربازان دلاور و رشيدي همچون مهدي پيروزي نهايي را نصيب اين ملت بزرگ بفرما و قلب هاي ما را در جهت بندگي خودت قرار بده.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد مهدي سجاديان:بسم الله الناصر المظلومين،بسم الله القاسم الجبارين،ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا و نصرنا علي القوم الکافرين. خدايا از صبر لبريزمان فرما و قدم هايمان را استوار دار و بر کافران پيروزمان گردان.درود بر قائم اعظم رهبر مسلمين جهان امام خميني و کليه روحانيت اصيل و متعهد و در خط امام و با درود و سلام بر شهيدان از صدر اسلام تا شهداي کنوني و با آرزوي پيروزي نهايي براي رزمندگان اسلام و با درود فراوان به برادران و خواهران بسيج اين لشکريان اسلام ملت مسئول و متعهد قشون فنا ناپذير حق دلباختگان راه الله عاشقان سنگر عشق و شربت شهادت،چند جمله اي به عنوان وصيت براي والدين عزيز و ارجمندم و همچنين همسر و فرزندانم و برادران و خواهرانم و ديگر دوستان عزيزم به عنوان يادبود عرض مي دارم:خدايا تو مي داني که اکنون که عازم جبهه هستم بسيار خوشحالم اميدوارم که بتوانم با جهاد با دشمنان راهي به سوي کربلا بکشايم براي زيارت کربلا برويد و يادي هم از من بکنيد خدايا بخاطر تو و قرآن تو به هر کجاي دنيا براي مبارزه سفر خواهم کرد،خدايا بخاطر رسيدن به تو و عشق به تو از همه چيز حتي از جان گذشتم و به سوي تو سراسيمه مي آيم . من از والدينم و برادران و خواهرانم و همسر عزيز و صبور و مقاومم مي خواهم در هر کجا هستيد از اسلام و روحانيت مبارز و در خط امام دفاع کنيد تا اسلام به تمام جهان شناسانده شود.اي مسلمين شما هنگامي مي توانيد رژيم هاي حاکم و دست نشانده آمريکا و منافقين ضد اسلام و مستکبرين و خودخواهان و خان صفتان را به زانو در آوريد که تمام فکر و عقل و مکتبتان منحصر به خدا شده باشد همين طوري که تا امروز در جهت اطاعت از خدا و رسولش و ائمه اطهار و ولايت فقيه بوديد همچنان به راه خود ادامه دهيد که سعادت دنيوي و اخروي شما در اين اطاعت هاست.پدر و مادرم خواهر و برادرم و همسر و دوستان عزيزم اگر خداوند توفيقي نصيبم کرد و شهيد شدم بدانيد که راه سرور شهيدان امام حسين عليه السلام که مظهر انسانيت و استقامت و غيرت و انقلاب و بزرگواري و شجاعت و عدالت و رشادت و لياقت و قوت و وحدت و نهضت و آزادگي بود را رفته ام راه ابوالفضل عليه السلام را رفته ام، خون من رنگين تر از خون آنان نيست خون من رنگين تر از خون شهداي بزرگوار دست کربلا نيست،خون من ناقابل است در مقابل خون هاي ريخته شده ديگر شهدا.من راه بهشتي و مطهري و رجائي و باهنر و تمامي شهيدان صدر اسلام تاکنون را رفته ام.پس بجاي اين که بر من گريه کنيد بر امام حسين و علي اکبر امام حسين گريه کنيد و روضه بخوانيد و فرياد بزنيد. آري اي عزيزان شنونده که اين وصيت را مي شنويد بدانيد من راهم را آگاهانه انتخاب کرده ام و بدانيد که اگر از کوه ها پرت شوم اگر در اعماق دريا غرق شوم اگر به دست منافقين کور دل ترور بشوم مي دانم که زنده خواهم ماند چرا که شهيد خواهم شد،دوستانم مبادا پس از شهادتم مغموم و ناراحت باشيد،اين راهي است که امام گفته است راهي است که فرزند زهرا گفته است ناراحت نباشيد الا بذکر الله تطمئن القلوب آگاه باشيد و هوشيار که با ذکر خدا دلها آرامش پيدا مي کند. اي پدر و مادر خوب و مهربانم اگر ديگر برادرانم به جبهه خواستند بروند همچنان که در گذشته بوديد باز هم ايشان را آزاد بگذاريد و مانع نشويد.اي درود بر تو باد پدر خوبم که وقتي از چهار فرزندت 3 فرزند در جبهه بوديم در مقابل يکي از همشهريان خودمان که جوياي سلامتي ما شده بود چنين فرموده بوديد: آنان در جبهه هستند بروند خدا يارشان باشد،اميدوارم خداوند ان شاءالله آنها را به هدفشان برساند اينها در مقابل اسلام چيزي نيست،اي درود و رحمت خدا بر تو باد پدرم،آفرين بر تو ان شاءالله مطمئن باش که دوستان من هرگز نمي گذارند که اسلحه من روي زمين بماند و گرد و خاک بگيرد و سنگرم خالي بماند تا مبارزه هست آنان فعالانه شرکت خواهند کرد به درستي که شهادت امام حسين عليه السلام در قلوب مؤمنين حرارتي ايجاد مي کند که هرگز خاموش نخواهد شد في قتل الحسين حراره في قلوبه المؤمنين لا تبرد و ابداً در پايان يک خواهش از تمام برادران و خواهران مسلمان دارم به ويژه آنها که مسلمانند اما تاکنون رنگ جبهه را نديده اند آيا اين شرط مسلماني است؟ اين دوستي با روح الله خميني است امام احتياج به دوستاني دارند که دوستان اسلام باشند اين پير جماران رهبر انقلاب را تنها مگذاريد او را ياري کنيد که ياري خميني ياري آقا امام زمان است و ياري امام زمان ياري خداست.خدا رحمت کند شهيد راه محراب آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب را که فرمود:من اطاع الخميني فقد اطاع الله يعني اطاعت از خميني اطاعت از خداست روحش شاد و اهل بيت و پيروانش پيروز و سربلند باد خداوند به شما مردم اجر عظيم عنايت کند که با حضور فعال خودتان خانواده ما را آرامش بخشيده ايد ان شاءالله پيروز باشيد.پيامم به مسئولين،مسئول هر کجا که هستيد و هر مسئوليتي که داريد اين پيام،پيام امام حسين خطاب به مسئولين است که فرمود:ان حوائج الناس اليکم من نعم الله و لا تملو نعم نياز مردم به شما مسئولين از نعمت هاي خداوندي است که اين نعمت ها را قدر بدانيد و در مقابل آنها خستگي و تنبلي نشان ندهيد و اما کلام آخر به همسر عزيز و خوب و مهربانم اميدوارم خداوند به شما صبر عنايت کند و ناراحت نباشيد تو خود از خانواده شهيدي مي داني که راه شهدا را ادامه بايد داد لذا فرزندانم را همچون حسين عليه السلام و فاطمه را فاطمه وار تربيت کن و روحيه آنان را تقويت کن ان شاءالله موفق باشيد در طول مدتي که با شما همسر خوبم بودم کاملاً از تو راضي بوده و هستم.اميدوارم چون من نتوانستم حتي براي يک بار هم که شده با تو مسافرتي بکنم و دائماً وعده مي دادم ان شاءالله بعد از پيروزي فلان جا مي رويم زيارت يا فلان چيز را مي خريم اميدوارم مرا ببخشيد و عفوم کن اگر نتوانستم خوب دين خود را به خانواده ادا کنم بخاطر اسلام و مسئوليتم بود.تو خوب بودي بر من زياد مهر و محبت مي کردي.اميدوارم ان شاءالله از ياران حضرت زهرا سلام الله عليها باشيد.خداحافظ شما. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. برايم طلب آمرزش کنيد.تاريخ اعزام به جبهه براي چهارمين بار 14/11/1365