کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:47
ایرج شهابی

ایرج شهابی

فرزند رضا

تاریخ تولد
1345/01/02
تاریخ شهادت
1361/01/11
محل شهادت
شوش
محل تولد
فارس - جهرم - جهرم
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد ايرج شهابي ؛ شهيد ايرج شهابي در تاريخ 29/8/1345 خورشيدي تولد يافت دوران طفوليت وي با خرسندي طي و در سن هفت سالگي در قريه کناره در دبستان نو بنياد مشغول به تحصيل تا پنجم ابتدايي در اين دبستان طي نمود از نظر روش و اخلاق. شهيد مذکور کليه معلمان و نيز مدير دبستان فوق الذکر از رفتار وي نهايت راضي و مورد تحسين آنان واقع شده بود و ما اين خانواده هم به طور کلي از رفتار و اخلاق انساني اين فرزند راضي و اميدوار بوديم زيرا علاقه فراواني به قرآن کريم و اسلام راستين داشت خيلي با ادب بود تا آن که اول راهنمائي به مرودشت آمد در مدرسه خيام مشغول به تحصيل شد در ايام تعطيلي بيکار نمي نشست کلاً کار مي کرد لباس براي خودش مي خريد لوازم تحريز خود را فراهم مي آورد حتي در زمان راهپيمايي ها از آغاز انقلاب تا پيروزي 22 بهمن در مرودشت شرکت داشت به ظوابط اسلامي بسيار کوشش داشت قرآن و توضيح المسائل امام تهيه ديده بود کلاً شب و روز به فکر ياد گرفتن برنامه هاي ديني بود سال گذشته يعني 1360 در اواخر خيابان مرحوم طالقاني پشم زني سابق در دبيرستان عشايري نهم را مشغول شده بود قبل از اشتغال به کلاس نهم ارتباط به برادران بسيج پيدا نموده بود مشغول آموزش اسلحه و غيره شده بود و علاقه خود را از درس خواندن قطع و شوق رفتن به جبهه جنگ در سر مي پرورانيد و دوره آموزشي در دبيرستان طالقاني مربوطه و نيز تخت جمشيد گذرانيد با ذوق و شوق نام و ايمان کامل با پيروي از خط سرخ شهادت در اوايل آبان ماه 1360 با يکي از برادران بزرگتر از خودش بنام حمزه شهابي بسيج و از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مرودشت به جبهه بستان اعزام و پس از چندي حمزه در حمله هاي بستان از ناحيه پا با اصابت گلوله تفنگ مجروح باتفاق به محل آمدند حمزه سرپائي مداوا شد شهيد ايرج شهابي چون مدت سال بود در مرودشت زندگي مي نمود و منزلش به مسجد حضرت امام رضا عليه السلام محدود بود با عده اي از جوانان اين محل به عنوان گروه مقاومت مسجد حضرت رضا عليه السلام فعاليت و با شدت عمل انجام وظيفه خدائي مي کرد به هر صورت صبح روز بيست و نهم بهمن ماه 1360 به جبهه شوش اعزام در خط مقدم جبهه وارد عمل مي شود به قولي روز 14/12/1360 به علت اصابت ترکش خمپاره از ناحيه پشت سر روي مغز مجروح و 15/12/1360 در بيمارستان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام زير نظر دکتر اخياري اصفهاني در اتاق آي سي يو تلفن 44 طبقه چهارم بستري و در ساعت 5 صبح روز چهارشنبه 11/1/1361 شهيد و با برادران شهيد خود با شهداي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم محشور شد ان شاءالله الرحمن اضافه مي کنم اين شهيد بهترين فرزند من بود آغاز جواني را شروع کرده بود به حدي لياقت از خود نشان مي داد که از دوران کودکيش تا آغاز جواني به طور کلي باعث حيات و سرگرمي بود و آن قدر مايل بودم که در خط امام جانبازي نمايد با شکرانه اين نعمت به آرزوي خود رسيدم و آرزوي بعدي من اين است موفق شوم مقداري از خاک پاک ولايت فقيه با خون خود رنگين و در خدمت حبيب ابن مظاهر واقع شوم. سر چه باشد که نثار قدم دوست کني،به خدا سوگند مي خودم بهترين قرباني را در راه خدا و استقلال و تحکيم جمهوري و انقلاب اسلامي و ميهن ارجمندم برهبري امامم داده ام. متاسفم خدا شاهد من است مي داند من بايد از اين بنياد و نهاد توقعي مي نموديم افسوس. والسلام ، صبح روز 17/1/1361 جنازه شهيد ايرج شهابي از مرودشت به سوي کناره مرودشت تشييع و در قطعه شهداي کناره در جوار ديگر برادران شهيد خود غريق رحمت پروردگار مهربان گرديد. روحش شاد و يادش گرامي باد
بسم الله الرحمن الرحيم بنام‌آن خدا ئى كه مرا آفريد كه فردى مسلامان ببار بيايم و هميشه در حفظ اسلا م و ميهن عزيز ايران فعالانه دفاع كنم و من به خدا قسم مى خورم كه در خط اسلامى راهى ديگر را در پيش نگيرم و همچنين تا آنجائيكه مى توانم امام اين رهبر عاليقدر مسلمانان جهان را يارى كرده و از امام زمان (عج) مى خواهم كه عمر اين رهبررا طولانى بفرمايد تا بتواند درزير سايه امام زمان و با همبستگى ملت عزيز و شهيد پرور ايران اين انقلاب را به ثمر برساند و نگذارند كه هيچ شيطانى دستبردى به اين انقلاب بزنند و از بين ببرند و من هم باز مى گويم كه تا خون در رگ دارم از اسلا م و ميهن عزيزم ايران دفاع مى كنم اين بود وصيت نامه من اميدوارم كه مرا ببخشيد شهيد بسيج ايرج شهابى 29/11/1360 درضمن چند كلام از وصيت نامه سفر آخر خود نوشته است كه دراينجا اضاف مى شود بسم الله الرحمن الرحيم خداحافط كه ديگر من در كنار شما نخواهم ماند من سوگندى كه بخدا خوردم ر اهرگز نخواهم شكست من كه مى روم به جبهه ها و ممكن است به لقا ء الله بروم والسلا م خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار