کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
13:42
رضاعلی فرهادی

رضاعلی فرهادی

فرزند صفدرعلی

تاریخ تولد
1336/05/04
تاریخ شهادت
1365/02/24
محل شهادت
فکه
محل تولد
فارس-مرودشت-ده چاشت
وضعیت تأهل
متاهل
مسئولیت
آرپی جی زن
نحوه شهادت
مفقودیت-تفحص-اصابت گلوله
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
به نام خالق هستي بخش
زندگي نامه شهيد رضا علي فرهادي ؛ شهيد رضا علي فرهادي به شماره شناسنامه 183 فرزند صفدر علي در سال 1336 در خانواده اي مستضعف عشاير زاده که از ظلم و جور خوانين سکونت يافته در روستاي شهر خواست کربال چشم به جهان گشود و دوران طفوليت را که خانواده در فقر به سر مي بردند در همان روستا به همراه خانواه به سر برد و پدرش که به جز از ايشان فرزندان ديگري نيز داشت و از ظلم و جور مالک آن روستا به نام زين العابدين نامي در امان نبود زندگي را به سختي سپري مي کرد شهيد به سن 7 سالگي که رسيد راهي مدرسه شد و تا کلاس پنجم ابتدائي ادامه تحصيل داد وي علاوه بر اينکه حين تحصيل به پدر کمک مي کرد در ايام تعطيلي به صورت فعال کار مي کرد تا کمک معاش خانواده بشود اما ديري نپائيد که شهيد به خاطر فقر مالي که بر خانواده حاکم شد مجبور به ترک تحصيل شد و تا حدود سالهاي 1351 در روستا کار مي کرد اما ديگر فشار مالک از يک طرف و فقر و تنگدستي از طرف ديگر برگرده اين خانواده و ديگر اهالي فشار مي آورد . خانواده شهيد و ديگر اقوام و اهالي با چشم گريان مجبور به ترک روستا گرديدند و به شهرستان مرودشت مهاجرت نمودند در شهر شهيد مشغول به کارهاي عملگي کارگري گرديد مدتي در کنار بناها مشغول به ساختن خانه شد تا خود نيز مهارت بنائي را حاصل کرد . شهيد در سال 1355 با يک خانواده مستضعف از هم محلي هاي خود ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج پر برکت و پر محبت شش فرزند است که سه فرزند پسر و سه فرزند دختر ناگفته نماند آخرين فرزند شهيد که 7 روز پس از دفن پدر بزرگوارش متولد شده است بنا به توصيه خود شهيد فاطمه نام گذاري شد . شهيد رضا علي فرهادي پس از فرا گرفتن شغل بنائي هميشه سعي بر خانه سازي با دريافت دستمزد کم براي افراد بي بضاعت و متدين را داشت و خصوصا در رابطه با ساختن مساجد ايشان بدون دريافت مزد همت مي گماشت که نمونه آن کار براي مسجد امام محمد باقر عليه السلام واقع در خيابان شهيد مدرس ژيان قديم را مي توان نام برد . شهيد فرهادي از همان سنين جواني دوران جواني بلوغ فرد متدين سر به زير و متواضع بود وي هيچ گاه از نماز و ديگر فرائض مذهبي غافل نمي شد حتي وي در ماه مبارک رمضان هنگام کار بنائي هم روزه داشت وي براي خواندن نماز هميشه سعي مي کرد در مساجد و براي نماز جماعت شرکت کند با شروع زمينه هاي انقلابي و سقوط رژيم ستم شاهي ايشان در صفوف راهپيمائي ها و تظاهرات شرکت جست و علاوه بر شرکت خود در ميان اقوام و خويشان و خانواده به تبليغ و تشويق و افشاگري بر عليه رژيم خونخوار شاهنشاهي پرداخت و براي نمونه در اين زمينه حتي با پول خود دانش آموزان را تشويق به گفتن مرگ بر شاه مي کرد تا به لطف خداوند متعال و رهبري پيامبرگونه امام امت و ايثار و از خود گذشتگي روحانيت متعهد و مسئول و جان نثاري است مسلمان ايران بساط ظلم و استبداد ستم شاهي از اين کشور رخت بربست و حکومت اسلامي جايگزين حکومت طاغوت گرديد . شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي در انتخاباتهاي مختلف که مراسم هاي که به مناسبت انتخابات برگزار مي گرديد . حضور فعال داشتند و در تبليغات گسترده در اين زمينه داشت . پس از استقرار اسلام و تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي چون فرصت طلبان و گروهکهاي مخالف و منحرف و وابستگان غير از خوابهاي خيالي که براي آينده اين انقلاي ديده بود مايوس شدند و دست به توطئه و ؟؟؟؟ و شايعه و ترور زدند شهيد براي خنثي سازي و مقابله با اين حرکت دشمن فعالانه شرکت جست و در قالب نيروهاي سازمان يافته حزب الله جهت امر نگهباني در شب و افشاگري در روز براي حراست از دست آوردهاي انقلاب اسلامي همت گماشت چون دشمن از اين حرکتهاي ؟؟؟ و خفاش گونه نتيجه اي عايدش نشد نتيجتا يکي از نوکرانش به نام صدام خبيث را تحريک کرد تا بر عليه انقلاب اسلامي لشکر کشي کند اما غافل از پيروزي خون بر شمشير و نصرت الهي بوده در اين هنگام شهيد چون متوجه خطري ديگري براي انقلاب اسلامي شد به فرمان امام امت براي مقابله با دشمن متجاوز در تاريخ 4/1/1361 راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد و مدت دو ماه در آن ميدانهاي مقدس جانفشاني کرد و در مرتبه چهارم اعزامش به جبهه هاي اسلام بود که به واسطه ترکش خمپاره ي بعثيون از ناحيه چشم راست مورد اصابت واقع شد و اين ناراحتي چشم را تا موقع شهادت به همراه داشت اما اين بار هم مامويت پا اين يافت و باز به سوي شهرستان بازگشت در بازگشت دلش آرام و قرار نداشت و روزها به کار بنائي مشغول بود و چون شبها نمي توانست آرام داشته باشد در نتيجه به عضويت در غالب گروههاي مقاومت را گرفت و ابتدا به عضويت گروه شهيد باهنر مسجد امام رضا عليه السلام و سپس به عضويت گروه مقاومت شهيد زارعي مسجد امام محمد باقر عليه السلام درآمد و بدين طريق کمي آرامش يافت ولي اين آرامش لحظه اي بيش نبود زيرا و سال يار کجا و خبر يار کجا..... شهيد فرهايد علاوه بر عضويت در گروه مقاومت به خاطر انجام وظيفه الهي در اين راه خدمت به هم ميهنان عزيز تصميم گرفت عضو شوراي اسلامي محل شود و براي اين کار هم از سوي اهالي انتخاب شد و فعالانه و مخلصانه بدون هيچ گونه چشم داشتي در اين سنگر اسلام و انقلاب نيز به خدمت مشغول گرديد اما افسوس که کم بود گر چه اين محلي يک عضو شوراي اسلامي را مسجد امام محمد باقر عليه السلام يک نماز گزار و گروه مقاومت شهيد زارعي يک عضو فعال و حزب الله يک حزب الهي و سپاهيان اسلام يک رزمنده و امام امت يک سرباز و بالاخره اسلام يک خدمتگزار را قرباني راه خونين سيد الشهدا کرد .... جايش لاله روئيده شهيد فرهادي با وجودي که بارها به بارها مورد بي حرمتي و اهانت و بازداشت و زندان شد اما دست از مسئله اصلي جنگ برنداشت زيرا او يک مقلد واقعي بود و اين پيوندش را با خون امضاء کرد شهيد در ابعاد مختلف فعاليت مستمر داشت ضمن کار بنايي از اين حرفه خويش جهت ساختن مساجد بدون هيچ گونه دستمزد و در شهر فعالانه در کارهاي مثمر ثمر قدم بر مي داشت شرکت فعال در تشييع جنازه شهدا و مجالش که به اين مناسبتها در مناسبتهاي ديگر انقلاب اسلامي برگزار مي شد داشت حتي شهيد در زندان شهرباني مرودشت دست از فعاليت و خدمت به اسلام بر نمي داشت زيرا در يک اختلاف که بين يک خانواده شهيد و يکي از همسايگان اصل مي شود و کار به شهرباني مي کشد علاوه بر اينکه از طرف تعدادي از مامورين بي تعهد شهرباني شهيد و خانواده اش و پدر و مادر و همسر برادر .. مورد بي احترامي واقع مي شود و او را با برادرش با طناب به ستون مي بندند و کتک کاري مي کنند و ريشش را با خشونت کامل مي کنند و با وجود اين موقعي که در دادگاه حاضر مي شود و حين اينکه دستش به دست برادرش دست بندي بود و از سوي بازپرس دادگاه عمومي مرودشت مورد فحاشي و کتک واقع مي شود و جواب اين گونه بي حرمتي ها را فقط پاسخ تکبير مي گويد ؟؟؟ اين شهيد را زنداني مي کنند و نزديک به دو ماه در شهرباني مرودشت زندان مي کنند و شهيد خبر روزي هم به اعتصاب غذا دست مي زند تا براي رسيدگي به وضعيت شهر صاحبي پيدا شود همه اين کارها که واقعا در نظام جمهوري اسلامي پاسخي برايش نيست و اين اعمال مي تواند هدف شخصي را نسبت به ايده اي خاص تغيير دهد اما شهيد نه اينکه خداي ناکرده در اراده و عقيده اش کوچکترين سستي و تزلزلي حاصل نشد بلکه بيشتر مقاوم و دلگرم گرديد و نمودارش وقتي شهيد در شهرباني زنداني مي شود . در زندان شهرباني در آن چهار ديواري محصور دست روي دست نمي گذارد با وجود اينکه وضع زندان شهرباني مرودشت فقط در خور شهر مرودشت است نه زنداني بهتر از اين و آنجا شهيد در معذورات خاصي قرار داشت به طريقي که از دادن کتاب و مجله و روزنامه به شهيد جلوگيري مي نمودند شهيد در آن حصار براي زندانيان کلاس قرآن تشکيل مي دهد گذشته از اينها شهيد با تعدادي ديگر از کشاورزان محل روستاي شهر خواست کربال که زماني به واسطه ظلم و جور رژيم منحوس و هجوم مالکين و فئودال وابسته سر کار رژيم منحوس مجبور به ترک روستاي خويش مي شوند در زماني که دستور اجاره زمين و کشاورزي از سوي مسئولين نظام جمهوري اسلامي خصوصا آيت الله منتظري داده مي شود ايشان به همراه 106 نفر ديگر از روستائيان بزور محاجر تصميم به بازگشت به روستا و احيا روستا خويش مي گيرند و در اين راه مراحل قانوني مرسوم را طي مي کند و ؟؟؟ به آنان دستور کشت70 هکتار زمين داده مي شود اما از آنجائي که مالکان هنوز در دستگاههاي اجرائي خصوصا در اين استان و شهرستان نفوذ دارند و چهره ي عوض کرده و به حيله هاي مختلق متوسل مي شوند براي اين روستائيان که خيال مي کردند اگر اينان اين زمين ها را کشت کردند حتما رضايت آقايان را براي اجرا ؟؟؟؟ سر و سامان دارند به مسئله زمين جلب خواهند کرد تصميم گرفتند به هر طريقي که مي شود جلو اين تعداد 107 نفر را براي احياء 70 هکتار زمين را بگيرند که اين امر مصادف مي شود با اعزام وي به جبهه شهيد با فرمان امام امت و در غالب کاروان سه کربلا استان فارس عازم جبهه مي شود در غياب ايشان از سوي دادگاه انقلاب شيراز چهار نفر از روستائيان براي مدت چند روز در شيراز بازداشت مي شوند در طي آن تعداد سي نفر ديگر باز به واسطه دادگاه انقلاب شيراز به دستور مسئول اجرائيات آن دادگاه در ژاندارمري مرودشت که جزء حوزه استحفاظي اش نيست بازداشت مي شود و در ژاندامري مرودشت سخت ترين التهامات از قبيل متهم به کمونيست بودن و قاتل شهيد اشراقي بودند به کساني که عضو گروه مقاومت بوده و ... داده نمي شود و در حين بازداشت و دستگيري اين تعداد با پنج دستگاه تراکتور ابتدا با دسيک شروع به شخم 70 هکتار چغندر سبز شده کشاورزان را مي کنند و سپس به وسيله گاوآهن جاي چغندر سبز شده را براي انجام و محو کامل شخم مي زنند و سپس براي جبران کارهاي ننگين خود زمين مزبور را براي کشت برنج در آن محل از طرف دولت ممنوع اعلام گرديده بود و براي اين امر نيز به شهيد اطلاع مي دهند و او پاسخ مي دهد فعلا بر همه امور مقدم است آن هم براي من که مقداري زحمت کشيده شده است تا ان شاء الله زمان بهره برداري برسد اما چون عمليات مدتي به تاخير افتد از سوي مسئولين گردان نامبرده جهت چگونگي موضوع براي پنج روز به مرخصي مي آيد همزمان با آمدن شهيد تعدادي از کشاورزان از تهران بازگشته و نامه هايي از تهران جهت پاسخ گوئي به اين امر به دادگاه انقلاب شيراز به همراه مي آورد و اين نامه را شهيد فرهادي و تعدادي ديگري از کشاورزان به دادگاه انقلاب شيراز مي برند اما متاسفانه شهيد و همراهان را بازداشت و زنداني مي کنند و شهيد فرهادي از 5 روز مرخصي چهار روز آن را در بازداشتگاه شيراز به سر مي برد و پس از اينکه آزاد مي شود شهيد به خانواده و فاميل مي گويد اين پنج روز مرخصي هم تمام شد و بايستي برگردم به جبهه اينها خصوصيات بارز شهيد بود اگر غير از يک مقلد واقعي بود آيا کسي که اين همه مشکلات را برايش فراهم مي نمودند باز راهش را ادامه مي داد ؟ گر چه ممکن است به معني اعمال آگاهانه و براي انصراف شهيد از اين مسير بوده است اما آيا اين کارها و کارهاي غير از اين و بيشتر از اين مي توانست بر اراده آهنين او اثر کند ؟ آنها مقاومت کردند و شهادتشان مظلوميت آنها را بر تاريخ با رنگي که هرگز محو نگردد ثبت گردانيد با کدامين رنگها پاک نشدني و تغيير ناپذير خون شهيد رضا علي فرهادي همين کار را کرد شهيد چنان حرکت کرد که شهيد هنگام آن موقع که وقت وصال فراهم شد به ياران بهشتي اش مي رسد . شهيد رضا علي قبل از مرخصي عنوان شغلي اش در جبهه تيربارچي که آموزش لازم را بدين منظور ديد اما زماني که هنگام حرکت به سوي وصال فراهم مي شود وقتي که مسئولين مي بينند از ؟؟؟ خبري نيست يک نفر به جايش تعيين مي کنند اما لحظه ي حرکت شهيد براي عمليات سراسيمه از راه مي رسد آماده رزم مي شود به فرمانده مراجعه مي کند و مي گويد من شغلم تيربارچي است فرمانده گروهان تيربارچي فعلي و دو کمکي او را کمکي شهيد فرهادي قرار مي دهد و شهيد فرهادي تيربارچي گروهان براي ستيز با دشمن رو به رو از راه با دلي پر از خون رسيده است . اما اين همه ناراحتي در روحيه سلحشور او هيچ گونه تاثيري نگذاشته است بلکه او را راست قامت تر و فولادين تر ساخته است زيرا مي داني خيلي از حرکتهاي مرموز پشت جبهه براي طولاني تر کردن جنگ و يا خداي ناکرده صلح تحميلي است و اگر شيطان بزرگ از پاي درآيد شيطان هاي کوچک خود به خود نابودند زيرا مي داند که شهيد مظلوم بهشتي فرمود صاحبان اين انقلاب علاوه بر خون دادن بايد خون دل هم بخورند تا اين انقلاب به ثمر برسد و بدين جهت دستها را گرماگرم بر گرمي ما شد و لوله تيربار و با قدمهاي سنگين و آهنين آرامش شب تار را به هم مي زند و به سوي دشمن زبون در آن سوي ميهن اسلامي عمليات تدافعي جبهه شرهاني و پيچ انگيز براي خفه کردن دشمن مبني بر تبليغات سوء قدم بر مي دارد و آن شب موعود هنگامي که بر خط دشمن مي رسد و سلاح به سوي دشمن نشانه مي رود تا مدتها همسنگران شهيد رضا علي مشاهده مي کنند که تيم تيربارچي به فرماندهي شهيد فرهادي در سنگر بعثيون که فرار کرده اند آشيانه گزيده اند و از آنجا قلب آنان را نشانه گرفته و با تمام وجود به گرماي شنهاي جنوب و گرمي باروت و گرمي ياران در اطراف و گرمي احساس لحظات وصال و عشق به معشوق باعث مي شد انگشت پنيه بسته اين کارگر و کشاورز از ماشه دور نشود حتي نزديکي هاي سحر هم همسنگران با کمي فاصله از اين عزيزان مي بيند که حتي تيم شهيدان علاوه بر زدن تير تيربار بر قلب بعثيون از آر پي جي هاي مانده از دشمن بر عليه خودشان استفاده مي کنند اما او و ياران تا آخرين لحظات رمق بدون هيچ نگاهي به پشت سر مقاومت کردند و دهان باز شهيد مورد فرياد "هيهات من الذله" در آخرين لحظات است اما گر چه از بين ما رفت و پيکر مطهر او حدود دو ماه بر روي شنهاي داغ جنوب ماند و اين نيز سند ديگر بر مظلوميت او و رسوا کننده اي در اين جهان و انتقام گيرنده اي در واپسين روز شهيد رضا علي گر چه از بين ما رفت اما او دلش به دنبال سرنوشت اين شهر و اصلاح پاک شدن ادارات اين شهر ازافراد فاسد و ناصالح بوده است و گواه اين گفته وصيت نامه شهيد مي باشد و نامه ها و دادنامه هاي شهيد حتي بعضي در جيب شهيد مانده و به روغن آغشته گرديده بود و شهيد وصيت کرده شهيد شدم همه آنها جز وصيتنامه و زندگي نامه ام است . يادش گرامي باد و راهش پر رهرو باد خدايا خدايا تا انقلاب مهدي عجل الله خميني را نگهدار. والسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد رضا علي فرهادي
ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم:در قيامت تمام اعمال در حضور خداي بزرگ وزن مي شود و ترازو و ميزان هم امام ميباشد،يعني هر اندازه مدافع امام بودي بهمان اندازه بشما اجر مي دهند و هر اندازه خداي ناكرده مخالف امام بودي به همان اندازه بيشتر شما را عذاب مي دهند خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. والسلام علي من اتبع الهدي. عليكم ورحمه الله و بركاته.اي خوشا با فرق خونين در لقاي يار رفتن...سر جدا پيكر جدا در عرض يار رفتن.سلام بر امام امت.ملتقهرمان ايران شما از نظر ايمان به الله اولين ملت بوده ايد.شما وحدتتان را همچنان كه تا بحال بوده حفظ كنيد.مگذاريد بين شما تفرقه بيفتد.شما تمام كارتان بخاطر رضاي خدا باشد.ملتي كه براي رضاي خدا انجام وظيفه كند شكست ناپذير است.لااله الاالله.الله اكبر.خميني رهبر.رضا علي فرهادي.