کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
05:24
حسین باقری نژاد

حسین باقری نژاد

فرزند علی

تاریخ تولد
1349/01/06
تاریخ شهادت
1365/10/04
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - فراشبند
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
اصابت ترکش به بدن
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
زندگي نامه شهيد حسين باقري نژاد : زندگي نامه شهيد : حسين باقري نژاد در سال 1349 در خانه اي محقر که پر از صفا و صميميت بود کودکي پا به عرصه وجود نهاد ، چون خانواده ارادت خاصي به آقا امام حسين ( ع ) داشتند نام او را حسين گذاشتند دوران طفوليت را در دامان پر مهر و محبت خانواده گذراند او سومين فرزند خانواده بود ، پدر از همان کودکي حسين را با خود به مسجد و مجالس عزاداري سالار شهيدان مي برد روزها مي گذشت و حسين نهال وجودش در دستان باغبان عاطفه ها هر روز رسيده تر و شکوفاتر مي شد به نقل از مادر شهيد که مي گويد حسين در سن چهار سالگي به بيماري سختي دچار شد و آن زمان هم که دکتر و دارو و امکاناتي در فراشبند نبود به ناچار او را به شيراز برديم و در بيمارستان بستري کرديم بيماري او عفونت شديد بود تا اين که مادر شهيد مي گويد به حرم مطهر شاهچراغ رفتم و نماز خواندم و بسيار دعا کردم و شفاي فرزندم را از او خواستم و حتي از آقا خواستم که يک چشمم را نابينا کند ولي در عوض فرزندم حسين را شفا بدهد و چند روز همان جا مانديم تا اين که خداوند و آقا شاهچراغ فرزندم حسين را شفا داد گويا حکمت خداوند در اين بود که حسين شفا پيدا کند و در سن شانزده سالگي شهيد راه خداوند شود . تا اين که آموزش و مدرسه شروع شد و حسين دوران ابتدايي را در مدرسه شوريده که آن زمان مصادف بود با حکومت مستبد شاهنشاهي دوران ابتدايي در آن مدرسه گذراند هشت ساله بود که انقلاب اسلامي شروع شد و در راهپيمايي ها به همراه برادر شهيدش محمود شرکت مي کرد دوران راهنمايي را در مدرسه مزيناني گذراند با شروع جنگ تحميلي ايشان در سن سيزده سالگي براي اولين بار به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد او چندين بار به جبهه رفت و در بيشترين عمليات ها شرکت داشتند حسين از نظر سني کوچک بود ولي داراي جسمي قوي و هيکلي ورزيده بود به ورزش علاقه فراواني داشت به نقل از مادر شهيد حسين در کودکي که در کوچه بازي مي کرد سنگر بازي مي کرد او علاقه زيادي به اسباب بازي جنگي داشت حسين به کوه نوردي علاقه داشت ساده مي پوشيد و بي تکبر با ديگران برخورد مي کرد هر وقت از جبهه برمي گشت با اقوام و خويشان ديدار مي کرد به پدر و مادر احترام زياد مي گذاشت و براي خانواده ارزش زيادي قائل بود بي ريا و باحيا بود به نماز اهميت زيادي مي داد و هيچ وقت نشد که براي يک بار هم که شده نماز او قضا شود در تابستان که مدرسه تعطيل مي شد کار مي کرد تا بتواند از نظر اقتصادي کمکي به پدر پير خود کرده باشد خلاصه زندگي کوتاه شانزده ساله او سراسر خاطره بود خاطره هاي شيرين و به ياد ماندني مادر شهيد مي گويد : من زحمات فراواني کشيدم تا حسين را بزرگ کردم حال برايم بسيار افتخار است که چنين فرزندي را هديه اسلام کردم در يکي از عمليات ها ترکش به دست چپش خورده بود ولي هيچ وقت به ما نگفت در سفر آخر که به جبهه مي رفت گويا شهادت به او الهام شده بود ، در سال 1365 ايشان براي آخرين بار به جبهه رفت و در گردان امام علي که فرمانده اش شهيد عباس حق پرست بود شرکت کردند و در عمليات کربلاي چهار در منطقه اروند رود شرکت کرد و در همان جا به شهادت رسيد و بعد از چهار ماه مفقود الاثر جسد پاک او و چند تن از ديگر همرزمانش به وطن آورده شد و طي تشييع جنازه باشکوهي در گلزار شهدا قطعه يک به خاک سپرده شد روحش شاد و راهش پر رهرو باد خوشا آنان که جان دادند و رفتند به روي مرگ خنديدند و رفتند خوشا آنان که وقت دادن جان حسين و کربلا ديدند و رفتند .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد حسين باقري نژاد . ان تنصرالله ينصرکم و يثبت اقدامکم اکنون که کشور عزيزمان در حال جند با ابر جنايتکاران شرق و غرب به سرکردگي رژيم دست نشانده عراق به وسيله صدام خائن است بر هر فرد مسلمان ايراني است که تا آنجايي که قدرت دارد با هر نحو ممکن آماده شوند و به صف فشرده سپاهيان عاشق بپيوندند و بنا به فرمان امام که فرموده اند اکنون بر جوانان عزيز است که خود را به صف ياران روح الله ملحق نمايند و با ياري الله چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع کنند که قدرت تفکر را از قدرتهاي شرق و غرب بگيرند . براي همين است که در اين بحران که کشور قرار گرفته بيشتر مسئوليتها به عهده جوانان مي باشد . حقير ناچيز هم به سهم خود بر آن ديدم که هر چه زودتر خود را آماده کنم و اگر قبول کند يکي از ادامه دهندگان راه شهدا باشم بايد چنان در دل سنگرها شبيخون زد که کفار را با ياري الله و همراه با برادران ايثار گونه بگوييم وجود کثيفتان را از صفحه روزگار محو سازيم و بعد کشته شويم و اگر خدا اين گنهکار را قبول کرد و شامل آيه (يبدل الله سئاتهم حسنات ) شوم . آري هنوز صداي حسين بن علي به گوش مي رسد که آيا کسي است که مرا ياري کند منظور ادامه راه او و حافظت از دين و قرآن است اميدوارم که همگي به اين ندا امام خميني جواب مثبت داده و از دين اسلام و قرآن پاسداري و دفاع کنيد و از تمام امت شهيد پرور فراشبند مي خواهم که به بزرگي خودشان مرا ببخشند و چند نکته اشاره به پدر و مادر و خواهرانم و برادرانم دارم . اي پدر و اي مادرم استوار باشيد و سعي کنيد ناراحتي به دل راه ندهيد و سياه برايم نپوشيد و مرا ببخشيد و شما اي برادرانم ارزش شهيد را حفظ کنيد و برادر بزرگم طوري برادر کوچکترم را تربيت کن که خدا راضي باشد و از برادر بزرگم مي خواهم که به اين لباس مقدس پاسداري که به تن دارد ارزش قائل شود و تمام قوم و خويشان را به خدا مي سپارم و از آنان طلب عفو و بخشش مي کنم و از دوست گراميم که بعد از شهادت کرامت دل به بستم . (نورالله ) مي خواهم که هر بدي از اين حقير ديده ببخشيد . والسلام برادر حقير شما حسين باقري نژاد . مجتمع آموزشي شهيد چمران در تاريخ 3/10/65 .