بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد حميد رضا زماني سودرجاني . شهيد حميد رضا زماني سودرجاني در تاريخ 10/10/1345 در استان خوزستان در شهر اهواز در محله کارون چشم به جهان گشودند نام پدر و مادر ايشان احمد و گوهر است ، شغل پدرشان کارگر شرکت نفت بوده . شهيد تا ديپلم تحصيلات خود را گذراند مدرسه ابتدايي را در مدرسه آفاق در اهواز و راهنمايي را در اوستا در اهواز و دبيرستان در آيت الله کاشاني در اهواز گذراند ، شهيد عضو بسيج مدرسه بودند و مسئول تبليغات کانون دانش آموزان کارون بودند و مسئول تبليغ جبهه بودند و پشت جبهه کار مي کردند ، شهيد چون برادر بزرگترشان علي رضا زماني سودرجاني به در جه شهادت رسيده بودند مادر را راضي کردند و از طريق بسيج فاطميه کيان پارس در سال 1365 به جبهه شلمچه رفتند شهيد هم مثل برادرشان در سن 21 سالگي در سال 1365 در کربلاي 5 در شلمچه بر اثر گلوله تک تير انداز به سر به درجه رفيع شهادت رسيدند . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
«بسم الله الرحمن الرحيم »
وصيتنامه پاسدار شهيد حميد رضا زماني : "و من يخرج من بيته مهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله : سوره نساء آيه 100 ."خداوندا تو را سپاس مي گويم كه افتخار ديدارت را نصيبم كردي . با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي و با دورد بر شهيدان گلگون كف ميهن اسلامي و با درود بر رهروان بزرگ ايشان . وصيتنامه ام را با سخني به برادران مسجد و پايگاه بسيج شروع مي نمايم . عزيزانم اين را بدانيد كه الان شهدايي داريم كه زماني براي مسجد بينهايت زحمت كشيدند و كسي از آنها تشكري نكرد .بدانيد كه الان نيز كساني محدود در حال ادامه راه آنها هستند و كسي نه تنها از آنها تشكر نمي كند ، بلكه كمك ؟؟؟ نيز به آنها نمي كند . اما اخلاص آنچنان زياد است ، مومنيت آنها چنان زياد است كه توجه به اين مسائل نمي نمايد و با پشتكار وافر خود كارشان را ادامه مي دهند . لذا وظيفه خود مي دانم كه به تك تك برادراني كه پا در اين خانه خدا مي گذارند ، بگويم كه چطور بدون اينكه عملي در راه گشايش فعاليتهاي مسجد بكنند انتظار قرب الهي و شفاعت معصومين و شهدا را در سر مي پرورانند . برادران نماز را در مسجد از دست ندهيد ، آنرا پر شكوه برپا داريد ، صفا و صميميت را در بين خود گسترش دهيد و خانواده شهدا را بيشتر از پيش ارج بنهيد . به خانواده بچه هايي كه روزي در بين شما بودند و الان در جوار حق تعالي مي باشند سر بزنيد زيرا كه آنها بوي شهدا را مي دهند . سخن ديگرم با خانواده عزيزم و ديگران مي باشد : مادر و خواهر و برادران عزيزم و اهل فاميل ، شايد بفهميد كه عشق و علاقه به حق تعالي چقدر شيرين مي باشد ، شايد نفهميد كه ديگر دل چه كارها كه نمي كند . اين حقيقتي است كه نمي توان آنرا رد نمود ، شما مرا تقريباً مي شناسيد ، مي دانم كه باعث اذيت و آزار بيش از حد شده ام ، اما درخواست حلاليت مي نمايم . نمي توانم بگويم كه اصلاً ناراحت نباشيد ولي مي توانم درخواست خونسردي و توكل به خدا را نمايم ، بدانيد كه جاي دوري نرفتم و چه دور يا نزديك نيز شما هم به ما ملحق خواهيد شد . پس يك چيز را از ياد نبريد اگر مرا دوست داشتيد و هنوز دوست مي داريد ، امام را نيز دوست داشته باشيد .انقلاب اسلامي را با نارسايي ها و ضعفهايش ياري نماييد . سخني كوتاه با مادر عزيزم دارم : مادر جان همانطور كه قبلاً برايت ذكر كردم تكليفي بر گردنم افتاد كه بايد انجام مي دادم و در صورت عدم آن من تحمل عذاب الهي را نداشتم و گفتم آيا تو مايل به اين بودي كه فقط دستم را به آتش نزديك كنم ، بلكه تمام بدنم . پس خودت بايد اينرا درك كني . به تمام آشنايان هم بگو خيلي خيلي دوستشان دارم باور كنيد كه الان نزديك به عمليات است . دلم برايشان خيلي تنگ شده است ولي چه كنم كه فرمان خدا فعلاً چيز ديگري است . مادرم از شما مي خواهم كه عزاداري را اصلاً مفصل نگيريد و فقط در مسجد و سر مزار مراسمي بگذاريد . در اولين پنج شنبه دعاي كميل را حتماً در منزل اجرا نماييد . از برادرم نظام صوفي درخواست كنيد كه مراسم را او برگزار و دعا را ايشان بخوانند . در صورت امكان سلام مرا به آقاي شيخ سعدي برسانيد و به ايشان بگوييد كه اگر امكان دارد نماز شب اول قبرم را همچنانكه براي سعيد خواند ، براي من نيز بخواند بگوييد كه هيچوقت آن شب را در بهشت آباد از ياد نمي برم .اين مطلب را به بچه هاي مسجد بگوييد . برادران نمي خواهم براي خودم بگويم چون خودتان مي دانيد از اين آدمها نيستم . قدر و منزلت شهداي خودتان را زود از ياد نبريد . من يادم مي آيد كه چهلم برادرم سعيد بچه هاي پايگاه بسيج انگشت نما بودند . اشخاص كه حضور داشتند من بارها و بارها از ياد اين مسئله ناراحت مي شدم . چهلم شهيد ؟؟؟ را از ياد نبردم ، خدا از تقصير ما بگذرد كه چه سهل انگاري شد . اينطور نباشد كه ما براي زنده آنها ارزش قائل باشيم . ديگر مواظب حركات و افكارتان باشيد و همانطور كه سعيد در وصيتنامه اش گفته بود ، مواظب دشمنان داخلي و خارجي باشيد . مادرم از طرف من سلامم را به برادران پاكباز و جليل ،قاسم و برادر بزرگوارم برسان . سلامم را ب برادران بسيج و پاسداران شب پايگاه كيانپارس برسانيد . سلامم را به برادران كتابخانه مسجد كيان آباد كه برايم خيلي عزيز هستند برسانيد . ضمناً برادران كانون را بگوييد كه حلاليت از شما مي خواهم و انشاالله خدا ياريتان نمايد . التماس دعا از برادران دارم . جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم . والسلام . حميد رضا زماني