بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد بهادر مزارعي- شهيدبهادر مزارعي در سال 1342 در روستاي خانيک از توابع فراشبند در خانواده اي مستضعف ومتدين ديده به جهان گشود در سن شش سالگي که رسيد روانه مدرسه شد دوران ابتدائي رادر زادگاه خود سپري نمود وبراي گذراندن دوران راهنمائي به علت نبودن مدرسه دراين روستا روانه مدرسه راهنمائي د ر بخش بالاده شد در اين برهه از زندگيش به علت فقر حاکم برخانواده متدين وي سپري مي شد مادر مومنه وي نيز دنيا را بدرود گفت و کمبود مادرش نيز مشکلي بر مشکلات زندگي او افزوده وشهيد ناکام ضمن تحصيل ايام تعطيلات راکنار پدرش مشغول کار مي شد يابراي کسب کار راهي جاهاي ديگر مي شدبا مشقت فراواني که در زندگي داشت دوره راهنمائي را سپري ساخت براي ادامه تحصيلات متوسطه به دبيرستان شهيد مطهري فراشبند وارد شد وتا کلاس سوم رشته فرهنگ وادب درس خواند و به علت شرايط سخت ونامساعد زندگي ناچار به ترک تحصيل شد اين شهيد از اخلاق ورفتار شايسته او تعريف مي کرد.او فردي مومن مذهبي وانقلابي بود که اين آثار را از بدو انقلاب تا حال در وي به وضوح مشاهده مي شد از جمله تکثير اعلاميه هاوعکسهاي امام در آغاز شکوهمند اسلامي به رهبري زعيم عاليقدر حضرت امام خميني و مبارزه با ضد انقلابيون داخلي و برپاداشتن مراسم عزاداري وسوگواري سالار شهيدان حضرت حسين ابن علي (عليه السلام ) وتشويق جوانان وراه اندازي هيئت سينه زني ونوحه خواني دراين گونه مراسم شهيد هميشه طرفدار حزب الله بود به گفته يکي از دوستان نزديک او چند بار پيشنهاد تشکيل يک دسته حزب الله در اين روستا از زبان شهيد فداکار جاري شده بود باشروع جنگ تحميلي رژيم عراق عليه جمهوري اسلامي ايران ومردم خدا جوي ايران چند بار راهي جبهه جهت خدمت به اسلام و پاسداري از خون شهدا شد يعني قبل از خدمت سربازي مدت 6 ماه در جبهه درکنار ديگر رزمندگان اسلام مشغول نبرد عليه کفار وبعثيان شد واين مهم رابر هر چيز ديگر ترجيح ميداد از آنجا که خيلي علا قه به فرمايشات امام داشت وامام نيز در يکي از فرمايشات خود فرموده بود : اي کاش من هم يک پاسدار بودم.او هم خدمت سربازي خود را در سپاه شروع کرد ودر تاريخ 15/12/1363 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فراشبند ثبت نام نمود واز آنجا که دوره آموزش نظامي راديده بود مشتاقانه وداوطلبانه راهي جبهه هاي جنوب شد ودر قسمت نيروي دريائي سپاه مشغول فعاليت شد مدت 13 ماه در آبهاي جنوب کشور اسلامي ايران در کنار برادران جنگجوي خود مشغول نبرد با بعثيان از خدا بي خبر بود و برادر شهيد بهادر مزارعي در گروه ناو تيپ چهارده کوثر گردان ترابري بود مبارزاتش ادامه داشت تا در عمليات والفجر 8 در قسمت شهر بندري فاو عراق کفار بعثي در تاريخ 24/11/1364 به درجه رفيع شهادت نائل آمد ونداي حق رالبيک گفت .روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم قال رسول الله (ص) من مات بلا وصيت مات ميتته الجاهليه وصيت امرى است شرعى كه طبق موازين شرعى لازم است هر مسلمانى داشته باشد . اينك كه به حكم وظيفه دينى واسلامى و جنگيدن با دشمنان قرآن و اسلام به خدمت و بسوى جبهه جنگ عازم مى شوم لازم مى دانم وصيت خود را بنويسم. من با دلى پر شور از ايمان به جبهه مى ورم تا با خونم ثابت كنم كه اين دنيا ارزشى براى انسان ندارد بلكه در نظر من اين دنيا جاى درس خواندن و امتحان است و آخرت هم پاداش آن است . درود و سلامى بر رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت امامى خمينى كه ما را از راه منحرف به راه راست كشاند و ما توانستيم خدمتى به اسلام بكنيم. اى انسان كه در اين زمان ناله مى كنى ومى گوئيد كه اى كاش ما در كربلا بوديم و امام را يارى مى كرديم. اكنون زمان امام حسين است و بايد امام را يارى كنيم. و آنان خون خود را براى اسلام مى ريزند آيا اين خونها حجتى براى شماها نيست ؟ آيا فرياد فرزندان بى پدرى كه در نيمه هاى شب به ياد پدر ناله مى كنند شما را تكان نداده است ؟ تو اگر نمى توانى كمك جسمى كنى پس كمك مالى كن . اى پدر وخواهر و برادر اميدوارم كه در شهادت من گريه نكنيد اگر هم گريه كنيد طورى باشد كه گريه شما دشمن اسلام را شاد نكند از شما مى خواهم كه هيچ وقت خدا را از ياد نبريد و نماز را فراموش نكنيد همچنين از اقوام و دوستان هم مى خواهم كه خدا را هميشه در نظر داشته باشند.پدر جان مى دانم كه زحمت زيادبرايم كشيده ايد تا مرا به اينجا رسانديد ولى بايد افتخار بكنيد چون من امانتى بوده ام كه خداوند به شما داده بود و تو توانستى امانت خداوند را سالم تحويلش بدهيد. برادران عزيز مراسم دعاى كميل و دعاى توسل و ديگر مراسم را فراموش نكنيد. والسلام . رفتم ببوسم مرقد قبر حسين را افسوس كه برگشتم ناكام از آنجا
