کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
15:25
قربانعلی نوشادی

قربانعلی نوشادی

فرزند محمد کاظم

تاریخ تولد
1342/03/13
تاریخ شهادت
1362/12/21
محل شهادت
کوشک
محل تولد
فارس - فراشبند
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
آر پی جی زن
نحوه شهادت
اصابت ترکش به سر
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسمه تعالی
شهید قربانعلی در سال 1342 در فراشبند دیده به جهان گشود و در خانواده ای فقیر اما مذهبی که پدرش با کارگری و کشاورزی ادامه دهنده زندگی خویش بود .
پس از دوران طفولیت روانه مدرسه شد و در فصل تابستان به کمک پدرش در باغ می رفت و پدر را یاری می کرد و از درس هم غافل نمی شد. تا اینکه کم کم انقلاب گوشه و کنار شهر و روستای بویلاری و نویدی جاوید سر می داد و ایشان هم که مثل گل بهار که منتظر شبنم با آن طراوتش بود بهار آزادی را در سر می پروراند و انقلاب اوج گرفت و در همه صحنه ها حاضر بود تا اینکه خدا خواست به رهبری امام عزیزمان انقلاب پیروز شود . اما به اینجا هم تمام نمی شد . از آنجایی که آن کوردلان شرق و غرب حتی منافقان داخلی به خیال خام خود خواستند این بهار آزادی که همان انقلاب شکوهمند ایران است را پژمرده کنند.
قربانعلی به پدر و مادر خود می گفت باید به جبهه بروم و از این انقلاب که تازه بدست آورده ایم دفاع کنم. در فراشبند هم اعزام نیرو کردند و ایشان با دوستان خود روانه جبهه گردید و در اکثر حمله ها شرکت داشت و از دلیری و شجاعت ایشان آنها که هم رزم او بودند سخن می گفتند و او در همه عملیاتها آر پی جی بدست می گرفت چون از نظر قوای جسمی قوی تر بود و نیروی ایمان در او قوی تر بود او در عملیات والفجر یک بقول دوستانش که در حمله شرکت داشتند سنگر کمین دشمن را که در برابر نیروهای ایرانی مقاومت می کرد منهدم نمود و خلاصه از دلیری و شجاعت او نمی توان با قلم بیان کرد.قربانعلی با اسرار زیاد پدر و مادرش که می گفتند باید ازدواج کنی نامزدی کرد اما همیشه جبهه بود و عشق واقعی را آنجا احساس می کرد یک ماه مانده بود به عید سال 62 در یک روز جمعه به ایشان گفتیم که آخر سال است الان دیپلم را بگیر و کم کم اثاثیه عروسی هم برایت آماده کنیم ازدواج کن در جواب گفت : از نظر شما وسایل عروسی را آماده کنید اما باید بروم و در این عملیات شرکت کنم. زندگی واقعی آن وقت برای من مفهوم دارد که در این جنگ پیروز شویم و من از این جنگ خسته نمی شوم آن آن موقع که خدا صلاح صلاح بداند راهم را ادامه بدهم. اگر مادرش وسایل عروسی را آماده کرده بود و آرزویش را برآورده می کرد، اما او به سوی معشوق خود شتافت و خدایش عاشق شد که در تاریخ 62/12/21 در عملیات خیبر به شهادت نائل آمد.
بسمه تعالى وصيت نامه برادر شهيد قربانعلى نوشادى رهبر ما طفل 12 ساله اى است كه با نارنجك بستن به كمر به زير تانك مى رود (امام خمينى ) من شهيد مى شوم و از پدر و مادر م مى خواهم كه ذره اى ناراحتى به دل خود راه ندهيد چرا براى اينكه خون ما از خون طفل شش ماهه (حسين ) سرخ تر نيست كه با گلوله نا جوانمردانه گلويش را شكافت از تو پدر و مادرم مى خواهم كه راهم كه همان پيروى از مكتب حسين است را ادامه دهيد و من شهادت را از دل و از جان مى پذيرم اى مادر عزيزم اصلا نگران نباش زيرا ما از خدا هستيم و بايد بسوى خدا برويم و يقين است كه همه بايد از اين دنيا بروند پس اگر انسان به شهادت برسد به آرزوى بزرگ خود رسيده است در پايان ا ز تما مى دوستان و خويشان مى خواهم كه فقط راهم را ادامه دهند و ديگر ناراحتى بدل راه ندهند . و السلام برادر حقير شما قربان على نوشادى