کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:52
سیروس جعفرپور

سیروس جعفرپور

فرزند اصغر

تاریخ تولد
1340/06/13
تاریخ شهادت
1361/03/04
محل شهادت
خرمشهر
محل تولد
فارس - سعادت شهر
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
محل دفن
-
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد سيروس جعفر پور : شهيد سيروس جعفر پور در روز 13 شهريور ماه سال 1340 در خانواده اي مذهبي در سعادت شهر ديده به جهان گشود 10 ساله بود که پدرش را از دست داد و از همان کودکي طعم تلخ يتيمي و سختي را چشيد و در اين زمان سرپرستي آن ها را مادرش به عهده گرفت و با هر سختي که بود به مدرسه رفت و تا کلاس سوم راهنمايي را خواند و اين در حالي بود که تابستان ها تا آنجايي که مي توانست کار مي کرد تا بتواند خرج خود و سه خواهر و مادرش را تهيه کند . در سال اول دبيرستان که به علت وجود تبعيض و زير پا گذاشتن احکام اسلامي درس خواندن را رها کرد و بارها مي گفت که ننگ است براي مسلمان که چنين چيزهايي را ببيند و ساکت بنشيند . پس از ترک تحصيل مدت ها را به شغل هايي همچون بنايي و کارگري و شاگردي با حقوق ناچيزي پرداخت و از همان اوان روح سرگش برادرمان هر کسي را به تعجب وا مي داشت ، بمدت يک سال در اميديه اهواز به شغل کارگري پرداخت . در همين زمان بود که فرياد انقلاب اسلامي ايران را فرا گرفت وي از اوايل به فعاليتهاي مذهبي گوناگون از جمله پخش اعلاميه و نوشتن شعار و پخش کتاب هاي مذهبي پرداخت . با شروع انقلاب به سعادت شهر آمد و باز هم به شاگردي و بنايي و کارگري پرداخت . گرچه اين همه مرارت ها را مي کشيد اما اعتقاد راسخي به دين اسلام داشت و در هر حال حکم اسلام را رعايت مي کرد و بيشتر اوقات بيکاري را صرف فعاليت هاي اسلامي و شرکت در کلاسهاي شبانه مدرسه مي نمود . و دائم مي گفت که يک فرد مسلمان نبايستي خود را وابسته به گروه و حزبي نمايد و در چهار چوب آن گروه عمل کند زيرا اين وابستگي اختيار را از فرد مي گيرد و مانع از رشد انسان مي شود و يک فرد مسلمان فردي است که اعمال و گفتارش هماهنگ با اسلام باشد گرچه اعمالش در نظر ديگران ناخوشايند باشد و به خاطر همين طرز فکرش بود که همه افراد به ظاهر مذهبي و در باطن منافق او را از خود رانده بودند . هم او بود که نمي توانست اعمال ضد اسلامي ديگران را ببيند و ساکت بنشيند گر چه در بين اقوام و بستگانش بود . به همين علت او مسلماني تنها بود چرا که پس از شهادتش همه به شخصيت و شهامت و مکتبي بودنش پي بردند و فهميدند که راهي که مي رفت همان صراط مستقيمي بود که ديگران آن راه را دائم در نمازهايشان از خدايشان مي خواستند که به آن راه هدايتشان کند . دائم در نامه هايش به خانواده و دوستانش مسئوليت شان را در مقابل منافقين و دفاع از اسلام را گوشزد مي کرد و از ياران مي خواست که رهبر را دعا کنند و براي فرج حضرت مهدي (عج) دعا کنند و اين صفاتي بود که خود داشت چرا که بي باکانه حرف حق را مي زد و مي گفت از هيچ قدرتي نبايستي ترسيد الاّ خدا و نيز مي گفت که هيچ گاه حقيقت را فداي مصلحت نکنند و محافظه کاري را کنار گذاشته و از اسلام و امام دفاع کنند . در اوايل مهرماه 1360 بود که به استخدام آموزش و پرورش در آمد در همين زمان نيز دست از فعاليت برنداشته و در انجمن اسلامي ستاد جانبازان امام فعاليت داشت و بارها تقاضاي رفتن به جبهه هاي جنگ را نموده بود اما بعلت شرايطي که داشت موفق به رفتن به جبهه هاي حق عليه باطل نشده بود . اگر چه تا آن زمان موفق به رفتن به جبهه نشده بود اما در پشت جبهه وظيفه خود را انجام مي داد و در مقابل حرکات انحرافي و منافقين ساکت نمي نشست و آنان را بيش از پيش رسواتر مي ساخت و اين اعمالش به حدي منافقين را خشمگين مي کرد که از منافقين کتک و سيلي نيز مي خورد اما از راه خويش منصرف نمي شد . اما قالب دنيا نتوانست روح پر تلاش و پر خروش برادرمان را محصور نمايد و سرانجام در نيمه ي فروردين سال 1361 از طرف بسيج سپاه جهت نبرد با کفار بعثي و به منظور دفاع از اسلام پس از يک ماه دوره ي آموزشي ابتداء براي مدتي به جبهه ي فکه و پس از آن در علميات فتح خونين شهر شرکت کرده و يک روز بعد از فتح خونين شهر 4/3/1361 در شهر خونين شهر گمشده ي خويش را پيدا نمود و در خون خود غلطيد و با سرود " انا لله و انا اليه راجعون" و فرياد " نصر من الله" و آواي " لا اله الا الله " و شعر " فباي الاء ربکما تکذبان" با چهره ي خونين به ديدار معبودش شتافت . روحش شاد و يادش گرامي باد.
وصيت نامه شهيد سيروس جعفر پور . بسم الله الرحمن الرحيم . ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون . آنانکه در ره خدا کشته شده اند مرده مپنداريد زيرا آنان زنده اند و نزد خدايشان روزي مي خورند . عاشقان صديق حسين (ع) و ياران حماسه ساز خميني کبير در کربلاي ايران عاشوراي ديگري را در تاريخ مي سازند و در مصاف با دشمن چون مولايشان امام علي (ع) بر جبهه کفر مي شورند و انسان خدا گونه شده ؟؟؟ مي کنند . مادر جان وقت آن رسيده است رسالت زينب وار را از خود نشان دهي و مادر جان بارها به تو گفته بودم من از جانم گذشته ام و اگر نابود شوم سازش نخواهم کرد و حقيقت را قرباني مصلحت نمي کنم و با منافقين سازش نخواهيم کرد . برادران من براي من ناراحت نباشيد و گريه نکنيد زيرا من در راه مقدسي گام برداشته ام و جان باخته ام . پيام تاريخي حسين ابن علي (ع) در روز عاشورا را در قلب هزاران پاسدار انقلاب اسلامي مان نقش بسته . پروردگارا مهرباني تو بسيار است پاسداران شهيد انقلاب اسلامي را به شهداي کربلا محشور گردان. برادران من براي خودنمايي و ريا به جبهه نرفتم بلکه براي حفظ دين مقدس اسلام و قرآن و براي ياري امام امت خميني بت شکن رفتنم . برادرانم امام را تنها نگذاريد و امان به منافقين ندهيد که به سپاه و ارگانهاي انقلابي توهين نمايند و به مردم بگوييد که سيروس جزء هيچ هيئت و گروهي که در زير لواي اسلام ضربه به اسلام مي زنند نبود به مردم بگوييد که خط از خط امام بود و مکتب از اسلام بود به آنهائي که هنوز در خواب خرگوشي هستند و هنوز کلمه حزب الله را کلمه پاسدار را و کلمه شهيد را مسخره مي کنند هشدار و اخطار مي کنم توبه کنند و دست بردارند وگرنه خداوند آنها را به عذابي دردناک دچار خواهد کرد و آن منافقيني که هنوز دست بر نداشته اند و آنهائي که هنوز از بني صدرها طرفداري مي کنند آنهايي که هنوز با خوانين هستند و با آنها رابطه دارند و اگر چيزي خوانين از آنها داشتند بگيرند و حق آن مستضعفي است که لازم دارد . و اين منافقين خوانين را بر ديگران ارجعيت مي دهند ؟؟؟ اين منافقين توبه نمي توانند کنند توبه اشان مرگ است . بايد بدنبال بني صدرها ؟؟؟ مرگ بر خوانين منطقه سعادت شهر . مرگ بر منافقين منطقه سعادت شهر . مرگ بر ؟؟؟ و ساواکي هاي منطقه سعادت شهر که هنوز توبه نکرده اند والسلام جعفرپور منطقه سعادت شهر 1361.2.7 .