بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید سید احمد واعظی: سال 1344 در 22 اسفندماه بود که در سمیرم و در خانواده ای مذهبی از صلاله ی پاک معصومین کودکی پا به معرکه ی این دنیای خاکی گذاشت که می بایست با کاروانی همسفر گردد که تا میعادگاه عشق زمین را تا عرش با پای سر می رفتند و بر بسط زمین تشنه لب خون پاک خویش را زمزم آبی کردند که جاری همیشه تاریخ باشد . سید احمد در خانواده ای مذهبی بزرگ شد دوران دبستان و راهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشت و تا اول دبیرستان ادامه تحصیل داد و بعد به پیروی از پدر درس طلبگی را شروع کرد و وارد جبهه شد آنجا که نور حقیقت مردمی انسانی را روح مسیحیایی می بخشید و او نیز هم چون دیگر رزمنده ها عاشق جبهه بود جزء نوجوانان پویا مسجد و پایگاه مقاومت و امر به معروف بود طلبه شهید سید احمد واعظی غواص و تخریب چی لشکر 32 المهدی جز مدت کوتاهی حدود 2 تا 3 ماه که در سپاه مربی آموزشی بود حدودا از سال 1360 تا 1365 بصورت مداوم در جبهه حضور داشت 2 بار هم مجروح شد و در عملیات های بدر ، خیبر ، والفجر 8 و کربلای 4 و 5 حضور داشت در روز اول در عملیات کربلای 5 در حالی که در سمت فرماندهی محور شلمچه تیپ الغدیر بود با اصابت تیر دوشیکا به پشت گردن به آرزوی دیرینه ی خود رسید و با شهادت به لقاء پروردگارش شتافت پیکر مطهرش 40 روز در منطقه ماند تا سرانجام 19 دی ماه سال 1365 برای خاکسپاری به شیراز منتقل شد . روحش شاد و یادش گرامی باد .
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه شهید سید احمد واعظی: آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف این که گفتند ما به خدا ایمان آورده ایم رهایشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحان نکنند؟(هرگز چنین نیست) سوره عنکبوت آیه 1 . و ما اممی که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم تا خدا دروغگویان را از راستگویان کاملا معلوم کند(و مقام منافق و مؤمن را از هم جدا سازد) سوره عنکبوت آیه 2. آری خداوند این انقلاب اسلامی و این جنگ را محل امتحان من و شما که در این دوره هستیم قرار داده است . خداوندا تو گواهی که نمی دانم از کجا شروع کنم و از کجا بگویم و تو خود می دانی که من برای چندمین بار وصیت نامه را عوض می کنم و دردهای جدیدتری را متحمل می شوم . خداوندا تو می دانی که دیگر لحظه ای صبر ماندن در این دنیای فانی را ندارم و تمامی همسنگران و دوستانم را به نزد خودت خواندی و من تنهای تنهایم کسی را به جز خودت ندارم و خدایا فقط از تو می خواهم که کمکم کنی و مرا به راه راست که همان راه انبیاء و اولیا و شهدا هست هدایت کنی خداوندا به این امید این وصیت نامه را می نویسم که پیروزی نهایی را برای رزمندگان اسلام امضا کنی و من به آرزوی دیرینه ام برسم خدایا گرچه من از تو مقام والایی را (یعنی شهادت) که در حد من نیست می خواهم ولی لطف و فضل و کرم تو بزرگتر از این حرف هاست . اما شما کسانی که در شهرها هستید و از اسلام دم می زنید نگذارید که این هرزه های چشم چران و این زن های بی حجاب خون پاک و مقدس شهدا را پایمال کنند کمال شرمندگی برای همه ی ماست در صورتی که آن اسیر 16 ساله ی ایرانی در دل عراق در حال اسارت جلوی بی حجابی را می گیرد و قید شکنجه و کشته شدن را می زند و امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهد ولی ما آزادانه می گردیم و با چشم خود هرزگی و بی حجابی را می بینیم و لب نمی جنبانیم و می ترسیم از این که به ما توهینی بشود به کسانی که اینگونه هستند و حاضر نیستند به خاطر اسلام سخن بگویند من به سهم خودم روز قیامت جلوشان را می گیرم و این را بدانند که تمامی شهدا جلوشان را می گیرند اما کسانی که در پست و مقامی هستند و دستشان باز است و کسانی که وظیفه شان خدمت و انجام امور مسلمین است و خیانت می کنند و کسانی که سهمیه ی مردم مظلومی را بدست می آوردند ولی احتکار می کنند بدانند که روز قیامت که برپا شد باید جواب همه ی این جنایت ها و ظلم ها را بدهند و آتش جهنم شما را از کارهایتان پشیمان می کند اما دیگر دیر شده است و از شما کسانی که در سرکوچه ها می نشینید و یا بی کارانه در خیابان ها قدم می زنید و به فکر اسلام و مسلمین نیستند و شما ای زن هایی که حجابتان را رعایت نمی کنید و ای کسانی که به هر تیپی شده می خواهید ضربه به اسلام و دولت جمهوری اسلامی بزنید نوبت شما هم اگر در دنیا نرسد به یقین که در آخرت نوبت شما هم می رسد و به عذاب سخت و دردناک الهی می رسید اگر توبه نکنید ولی تا دیر نشده رو به خدا کنید و توبه کنید که خدا توبه کنندگان را دوست می دارد و شما را می بخشد . نگذارید که جبهه ها خالی شوند و امام را تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون یاری کنید و نگذارید که این ذریه ی زهرا و این فرزند حسین بن علی(ع) تنها بماند و خدای ناکرده ما چون اهل کوفه نباشیم آن ها حسین(ع) را تنها گذاشتند و ما فرزندش را یعنی امام خمینی را تنها بگذاریم و قید این دنیای فانی را به خاطر آخرت بزنید و تسلیم امر خدا شوید تا ان الله رضایت الله را بدست آورید که این همان آرزوی همه ی اولیا و شهدا بوده است . از برادرم سید محمد می خواهم به برادران گروه مقاومت مسجد و حسینیه ی علمدار بگو که این اسلحه ای که شما به دست گرفته اید روزی دست شهدایی چون خلیل خادم حقیقی ، محمد رضا حیدری ، علی اکبر محب پور و دیگر شهدا بوده نگذارید به زمین بیافتد و همواره پاسدار خون شهدا و یاور امام باشید و اما شما پدرم خیلی دلتان می خواست من راه طلبگی را ادامه بدهم ولی نتوانستم و از این بابت خیلی شرمنده ام برایم یک سال نماز قضا بخوانید 76 روز روزه بگیرید و اگر چیزی از مال من به جا مانده برای جبهه در واحد تخریب تیپ المهدی(عج) بدهید اگر روزی برادر خردسالم(سیدعلی) سوال کرد که برادرم سید احمد برای چه فدا شد؟ بگویید فدای خط سرخ رهبرش یعنی فدای خط رهبر بزرگ نایب امام زمان(عج) ذریه زهرا و فرزند حسین بن علی(ع) یعنی مجاهد فی سبیل الله حضرت روح الله الموسوی الخمینی ارواحنا الفدا شده است و بر این رهبرش افتخار می کند و به برادرم سید علی بگویید که من حسینی بودم و باید هم حسینی وار جان می دادم . والسلام سید احمد واعظی