کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:38
حسین آقائی بلیانی

حسین آقائی بلیانی

فرزند علی بابا

تاریخ تولد
1342/12/01
تاریخ شهادت
1361/01/02
محل شهادت
شوش
تحصیلات
ابتدایی
محل تولد
فارس - کازرون - بلیان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسمه تعالي
مروري بر زندگينامه شهيد حسين آقائي تاريخ تولد 1342 محل تولد بليان ( حومه کازرون ) تاريخ شهادت 2/1/61 محل شهادت شوش نوع شهادت اصابت ترکش .
شهيد آقائي در سال 1341 در خانواده اي مستضعف و مذهبي چشم به جهان گشود تا زندگي سراسر مبارزه خويش را آغاز نمايد وي پس از گذراندن دوران کودکي خويش ، تحصيلات ابتدائي را بعلت فقر اقتصادي و مشکلات روستائي و نياز مادي خانواده نتوانست بيشتر از کلاس پنجم ادامه دهد و بعد از رها کردن مدرسه بناچار به کشاورزي و کارگري مي پرداخت . انقلاب آغاز شد . وي مدام در راهپيمائيها و تظاهرات و مجالس مذهبي و سياسي و عبادي شرکت مي نمود . تا اينکه انقلاب اسلامي پيروز گرديد وي به همان شغل خويش کشاورزي و کارگري برق ادامه داد هنگاميکه بسيج مستضعفين تشکيل شد شهيدپس از آموزش در بسيج شبها به نگهباني مي پرداخت و روزها کار ميکرد . شهيد شور عجيبي براي رفتن به جبهه در سر داشت تا اينکه موفق شد به جبهه برود و در حمله طريق القدس سهمي داشته باشد و بعد از چند مدتي که در جبهه بود به روستاي خويش مراجعت نمود تا با پدر و مادر خود ديدار تازه کند . از خصوصيات اخلاقي شهيد فروتني و تواضع را به او نداد و تقدم در سلام بود . بالاخره دوباره عشق شهادت توان ماندن در روستا را به او نداد و در تاريخ ؟؟؟ موفق شد که به جبهه اعزام شود و به بسيج سپاه مراجعه نمود و داوطلبانه ثبت نام کرد و به جايگاه منتظران شهادت و ايثار و فداکاري يعني جبهه آنجائي که مي توان خداي را ديد ، رفت و حتي موقع اعزام به خانه براي خداحافظي نيامد چرا ؟ چون که مي ترسيد عواطف مادرش بر او اثر کند و وي را از رسيدن به معبودش الله باز دارد شهيد ديگر سر از پا نمي شناخت و اينقدر عاشق شده بود که انسان متحير ميشد حتي اينطور که در نامه اش نگاشته بود که شب خواب مي بيند که امام خميني در خواب دستش را مي بوسد از اين خواب برداشتش اين بود که شهيد مي شود و در ناه از پدر و مادر خويش قدرداني کرده بود ، و خواسته بود که برايش ناراحت نشوند و گفته بود که من در راه خدا شهيد شده ام . سرانجام در حمله فتح المبين فتحي که امام به بازوان قدرتمند رزمندگان اسلام بوسه مي زد و بر اين بوسه افتخار مي کند ، شرکت فاعل داشت و در ساعت 5/1 بعد از ظهر روز 2/1/61 در جبهه رودخانه خشک واقع در منطقه ايثار ، شوش بر اثر اصابت ترکش ، به درجه رفيع شهادت نائل آمد . روحش شاد و راهش پررهرو باد .

بسم الله الرحمن الرحيم
«و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل‌الله أمواتا بل‌أحياء عند ربهم يرزقون»
سلام بر انبياء و سلام بر اوصياء و سلام و درود فراوان به تمام شهيدان راه حق و آزادى. سلام بر خمينى كبير، رهبر انقلاب اسلامى.
سلام بر مادرم و سلام بر پدرم و سلام بر همشهريهايم و سلام بر برادر مهربانم. حال كه به جبهه حق عليه باطل عازم مى‌شوم فقط و فقط هدفم الله و ديگر هيچ. و مى‌خواهم به اين نابخردان و بى‌دينان بفهمانم كه اگر نبودم در صحراى كربلا به نداى حسين لبيك گويم، حال به نداى حسين زمانم، خمينى بت‌شكن لبيك سر مى‌دهم و با خون ناقابل خود درخت اسلام را بارور مى‌سازم.
مادرم، پدرم، مى‌دانم كه براى آمدنم ثانيه‌شمارى مى‌كنيد ولى چه‌كنم كه خدا مرا به مهمانى دعوت كرد و من با عشقى لبريز از شوق خواهان شدم. خدايا مگر من چه كرده‌ام كه شهيد نمى‌شوم. ديگر خجالت مى‌كشم كه وصيت‌نامه بنويسم، خدا كند كه اين آخرين وصيت‌نامه‌ام باشد.
پيام به پدر و مادرم: پدر و مادر مهربانم از شما مى‌خواهم كه همچون خانواده شهدا عمل كنى. برادرم تو هم همچنين. پيام به برادران انجمنى: از شما مى‌خواهم كه دست از تعليمات خود برنداريد و فقط فى‌سبيل‌الله كار كنيد. خدا كند كه هواى نفسانى شما را نگيرد.حسين آقايى