بسم رب الشهداء و صديقين
زندگينامه شهيد علي نقي ابونصري ( فرزند عبدالرحيم ) . در تاريخ 8/3/1342 در يک خانواده ي مذهبي متوسط در روستاي گرگنا از بخش کوهمره و نودان از توابع شهرستان کازرون ديده به جهان گشود . دوران پر نشاط کودکي را در کنار خانواده از تربيت ديني و اسلامي بهره جست با گام نهادن در هفتمين بهار زندگي آموختن را شرط زيستن دانست و تحصيلات خود را در مقطع ابتدايي در دبستان ششم بهمن روستاي خود شروع نمود و پس از پايان مقطع ابتدايي جهت ادامه ي تحصيل در دوره ي راهنمايي به شهرستان کازرون آمد . و دوران انقلاب با وجود مشکلات فراوان با تعدادي از دوستان خود در پيروزي انقلاب نقش به سزايي داشتند در تمام راهپيمايي ها حضور فعال داشت و اعلاميه و ساير ... جهت تبليغ انقلاب به روستا مي آورد و در روستا هم مردم روستا را آگاه مي نمود و با وجود کوچکي سن مرد بزرگي بود و مشکلات اقتصادي خانوده را خوب درک مي کرد به همين جهت روزهاي جمعه و تعطيل به کارگري مي رفت و هزينه ي تحصيل خود را تهيه مي نمود و دوران دبيرستان خود را در دبيرستان ابواسحاق کازرون در حال سپري کردن بود و در سال دوم دبيرستان براي بار اول در سال 1360 به صورت بسيجي به جبهه ي نبرد حق عليه باطل اعزام شد و هنگام شروع مدرسه به کازرون برگشت و به تحصيل ادامه داد و با رفتن به جبهه اثرات روحي و معنوي خيلي عجيبي در وي گذاشته بود و هميشه در نماز جمعه و جماعت حضور فعال داشت و در کلاس قرآن در مسجد امام زمان (عج) کازرون شرکت مي نمود و در همين مسجد به صورت بسيجي به نگهباني و گشت شبانه مي پرداخت تا اين که در تابستان سال 1361 مجدداً بعد از اتمام امتحانات سال سوم دبيرستان راهي جبهه ي حق عليه باطل گرديد که با لبيک به فرمان امام خميني (ره) با عشق و علاقه اي که داشت در عمليات رمضان سال 1361 شرکت کرد که در نهايت در تاريخ 21/5/1361 برابر با 21 ماه رمضان در سن 19 سالگي به ديدار حق شتافت و مفقودالاثر گرديد و هنوز جسد مطهرش پيدا نگرديده و مفقود الاجسد مي باشد . روحش شاد و يادش گرامي باد . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم .
وصيت برادر شهيد علي نقي ابونصري به همسرش در آخرين نامه خود يکشب قبل از شهادت .
کل نفس دائقه الموت و انما تعضون اجورکم يوم القيامه فمن اخرج عن النار و ادخل الجنه فقد مارو الحيوة الدنيا و الا متاع الغرور . آل عمران آيه 184 . هر نفسي شربت مرگ را خواهد چشيد و محققاً روز قيامت همه شما به سزاي اعمال خود کاملا خواهد رسيد پس هرکس خود را از آتش جهنم دورداشت و به بهشت ابدي درآمد چنين کسي پيروزي و سعادت ابدي يافت و بدانيد که زندگاني دنيا بجز متاعي فريبنده نخواهد بود خدايا به تو پناه مي برم از شر نفس اماره ، نفسي که يک عمر مرا به خفقان واداشت . نفسي که يک عمر گمراهم کرد و از صراط تو دورم ساخت و به دنيا مشغولم کرد و از آخرت بازم داشت . قبل از هر چيز خدمت تو همسر مهربان و فداکارم سلام عرض مي کنم سلامي که از اعماق وجودم بر مي خيزد و پس از عرض سلام مي خواهم که از شما تشکر کنم ، تشکر به خاطر رنجها و زحمتها و ناراحتيها که در اين چند سال زندگي مشترکمان متحمل شدي و هيچگاه شکوه اي از آن نداشتي ، تشکر به خاطر اينکه هيچگاه مانع جهادم نشدي و همواره صبر نمودي و تشکر به خاطر تربيت و پرورش دو فرزندمان که براي آنها هم مادر بودي و هم جاي خالي مرا پر کردي و همچون پدر بودي و از اين به بعد تربيت و پرورش آنها تنها بر دوش شما سنگيني مي کند و اميدوارم که اين وظيفه را همچون ديگر وظائف همانطوري که رضاي خدا در آن است به انجام برسانيد من شرمنده ام بخاطراينکه هيچگاه نتوانستم وظيفه يک همسر بودن براي شما و پدر بودن براي ليلا و عليرضا انجام دهم و اکثراً در خارج از شهر بودم اما ديگر اگر خدا بخواهد همه چيز تمام مي شود و من از خداوند مي خواهم که به شما ثواب صبر عظيم نمايد . با حضرت فاطمه (س9 که سيدة النساء است محشور بگرداند همسرم بار ديگر آزمايشي در پيش است . ازمايش الهي که موفقيت در اين آزمايش سعادت اخروي را در بر خواهد داشت و من در اين آزمايش جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و تقديم مالک اصلي آن نمايم و شما نيز بايد در اين امتحان شريک شويد و با صبر خود ضربه سهمگين تر بر پيکر دشمن بزنيد . و همانطور که قبلاً هم قول داده ام اگر خداوند شهادتم را قبول کند حتماً شما را نيز شفاعت خواهم کرد و در آن دنيا در انتظار شما مي باشم . اما چند نکته است که مي خواستم بنويسم اميد است که به آن عمل شود . والسلام .